انتشار کتابی جدید با عنوان «سلینجر» درباره جی. دی. سلینجر یکی از مشهورترین نویسندگان جهان نشان میدهد که او برای نوشتن کتاب «ناطور دشت» 10 سال زمان صرف کرده است./
شین سالرنو و دیوید شیلدز کتاب «سلینجر» را با همکاری یکدیگر نوشتند و در این کتاب، به کار و زندگی سلینجر پرداختند. سالرنو همچنین فیلم مستندی نیز درباره این نویسنده مشهور ساخته است که در جشنواره فیلم تلوراید آمریکا به نمایش درآمد.
سالرنو در مصاحبهای با وید گودوین مجری ویکند ادیشن ساندی درباره سلینجر و کتابی که او را به یک ابرستاره ادبی بدل کرد، صحبت کرده است.
در این باره که چگونه کتابهایش و جنگ دوم جهانی در هم آمیخته شدند
،وی گفت: یکی از نخستین چیزهایی که دریافتم این بود که سلینجر در زمان فرود در جبهه نورماندی، 6 فصل از کتاب «ناطور دشت» را با خود داشت. این چیزی بود که مرا بشدت متعجب کرد. او این فصلها را تقریبا مانند یک گردنبند شانس با خود حمل میکرد تا زنده نگاهش دارند و در سراسر جنگ، روی این کتاب کار میکرد.
سلینجر پیش از اینکه به جنگ برود، بچهای پولدار از خیابان پارک نیویورک بود. هیچ چیز او را برای تاثیرات روانیای که جنگ دوم جهانی قرار بود بر رویش بگذارد، آماده نکرده بود. ما این نکته را به این دلیل میدانیم که بعد از پایان جنگ، او به خواست خودش راهی یک انستیتو روانی شد، و بعد کاری واقعا قابل تحسین انجام داد: از انستیتو روانی بیرون آمد و دوباره برای جنگ ثبت نام کرد و در پاکسازی نازیها از آلمان کمک کرد.
وی درباره فکر سلینجر نسبت به نحوه برخورد با آثارش، گفت: یکی از نکاتی که در یکی از نامههای سلینجر کشف کردیم، این بود که میگفت که در حقیقت خیلی نسبت به واکنش مردم به کتاب «ناطور دشت» نگران است. او از این که خانواده و دوستانش درباره بعضی قسمتها و ایدههای کتاب چه فکر میکنند، بسیار نگران و ترسیده بود. فکر نمیکنم به هیچ وجه فکرش را هم میکرد که این کتاب به یکی از موفقترین رمانهای تاریخ بدل شود.
سالرنو درباره مشکلاتش برای چاپ رمان «ناطور دشت»، گفت: در یک مورد با سلینجر خیلی بد برخورد کردند و ناشرش وی را دعوت کرد تا به او بگوید که در واقع کتاب او را چاپ نخواهد کرد و هولدن کالفیلد یک دیوانه است. این اتفاق، باعث شد سلینجر در خیابان شروع به دویدن کند.
این کاملا حقیقت دارد و متوجه شدیم که آنها واقعا فکر میکردند هولدن کالفیلد دیوانه است، و در نتیجه سلینجر نیز دیوانه است. سلینجر به عنوان فردی که چند سال پیش از یک انستیتو روانی بیرون آمده بود، همه زندگیاش را در این کتاب قرار داده بود، شنیدن این حرف که او و هولدن کالفیلد دیوانه بودند، بسیار بسیار برایش سخت بود و به او صدمه زد.
وی درباره شهرتش، گفت: شهرت، او را بسیار پایمال کرد و کاری که با او کرد بسیار شبیه به هولدن و احساسش در «ناطور دشت» بود. همین شد که او به سرعت از نیویورک خارج شد و به کورنیش نقل مکان کرد و دیگر به پشت سرش هم نگاه نکرد.
جی دی سلینجر فردی منزوی و گوشهنشین نبود، اما خیلی به زندگی خصوصی اهمیت میداد. او مردی با تناقضهایی عمیق بود؛ مردی بود که همزمان کتابی درباره انکار دنیا مینوشت و نامهای درباره دوست داشتن «برگر کینگ» به دوستش ...
سالرنو در پایان درباره آثار هنوز منتشر نشده سلینجر، گفت: پس از 9 سال کار و پیدا کردن عکسها و مدارک و مصاحبههایی با افرادی که هیچ وقت جلو نیامده بودند و دیده نشده بودند، ما توانستیم سرانجام تایید کنیم که هنوز هم آثاری وجود دارند و بزودی منتشر خواهند شد...
نظر شما