تطبیق دادن ولایت دینی و دموکراسی از مسایل مهمی است که از آغاز انقلاب اسلامی ایران تاکنون مورد بحث بوده است. ولایت اسلامی در زمان غیبت امام عصر(عج) و واگذاری مسایل اجتماعی به فقیه جامعالشرایط، از موضوعاتی است که در حکومت اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. کتاب «تبیین حکومت دینی» به دور از بازیهای سیاسی درصدد معرفی حکومت دینی بر مبنای فقه اسلامی و قرآن کریم، احادیث نقل شده از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) است تا نسل امروز با نگاهی باز، کاوشگرانه و به دور از شبههافکنیهای سیاسی، از ظرفیتها و موضوعات مربوط به حکومت دینی آگاهی لازم را داشته باشند.-
از بخشهای گوناگون این نوشتار برمیآید که نویسنده قصد داشته تا با بهرهگیری از مبانی مربوط به ولایتفقیه و قانون اساسی افراد را به اندیشیدن دوباره درباره حکومت جامعه اسلامی ترغیب کند.
بخش نخست این اثر مشتمل بر تعارف ومفاهیم است. در این بخش به بررسی مفهوم و حقیقت رهبری، تفاوت دقیق مفهوم رهبری با مدیریت، مفهوم حق حاکمیت، چیستی حق حاکمیت از دیدگاه سکولاریسم و چیستی حق حاکمیت الهی پرداخته شده است. هدف کلی نویسنده در این بخش این است که بیان کند مدیریتهای دینی و مذهبی همواره بر اصول معنوی اخلاقی تکیه دارند و با راهنمایی انسان به سمت ملکوت سعی دارند انسان را به رشد و تعالی برسانند.
بخش دوم این اثر با بیان اینکه در جامعه نیازی اساسی به حکوت وجود دارد، سعی میکند ضرورت حکومت را تبیین کند. نویسنده کتاب معتقد است اگرچه تعداد دو یا سه مکتب ضرورت حاکمیت را به شکلی انکار نکردهاند ولی بیشتر دانشمندان علوم اجتماعی همواره وجود یک حاکمیت را بر نبودن حاکمیت ترجیح و برتری دادهاند چون فقدان حاکمیت با هرج و مرج و فتنه مساوی خواهد بود. بنابراین، با توجه به عقیده مکتبهای مختلف اجتماعی میتوان گفت که اکثریت قاطع متفکران جهان، وجود حاکمیت را مسالهای ضروری دانستهاند. علاوه به پرداختن به ضرورت حاکمیت در جامعه، در این فصل موضوعاتی نظیر انکار ضرورت حاکمیت، اصول مشروعیت و حق حاکمیت، نظریه بختو اقبال، حاکمیت سلطه، حکومت مردم بر مردم، نسبیت حقحاکمیت و حقحاکمیت الهی بررسی شدهاند.
حسینی شاهرودی، نویسنده کتاب، در بخش سوم با عنوان شکلهای اجرایی حق حاکمیت الهی، به ارایه مدل و الگو حکومتهای الهی با حاکمیت پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) پرداخته است. این فصل موضوع حکومت را در چهار سطح، حاکمیت پیامبر اکرم(ص) و سایر پیامبران الهی، حکومت ائمه اطهار(ع)، حکومت خلیفه و حکومت علمای دین (فقها و مجتهدین) قابل طرح میداند.
نویسنده در این فصل پس از ارایه مدل برای حاکمیت الهی، به بررسی شرایط حاکم میپردازد و موضوعات فقاهت، اجتهاد، عدالت و تقوا را به عنوان شرایط اصلی حاکم حکومت الهی بیان و تشریح میکند که هر فقیهی دارای صلاحیت اداره حکومت اسلامی نیست و ولایت شرایطی دارد، از جمله آگاهی از جریان امور و احاطه به اوضاع جامعه و شناخت، علم و آگاهی از مسایل و حوادث.
بخش چهارم کتاب با پرداختن به مفهوم ولایت، رابطه ولایت با حاکمیت، ویژگیهای حکومت ولایی و مستندات ولایی بودن حکومت الهی، نقش مردم را در تشکیل حکومت ولایی و مباحث فقاهتی حکومت ولایی بررسی میکند.
در قسمتی از بخش تبیین حکومت ولایی و نقش مردم بیان شده است که «حکومت ولائی حکومتی دو سویه است، به گونهای که بین حاکم و مردم علاقه، محبت و اعتقاد برقرار باشد. والی و مولی هر دو در برابر یک دیگر خود را مسوول و موظف به انجام مسوولیت بدانند. از یک سو مردم خود را وظیفهمند به انجام فرمانهای ولایت امر دانسته و از سوی دیگر ولی امر دلسوز و هدایتگر بوده و بخشی از سختیهای جامعه و مردم را به جان میخرد.»
نویسنده در بخش پنجم این کتاب حدود ولایت فقیه را مشخص کرده است و با بیان معنی و مفهوم فقیه، ولایت در حد ضرورتها، ولایت مطلقه بدون قید و شرط یا با حفظ مصالح جامعه، ولایت پیامبر اکرم(ص)، امامان معصوم(ع) و ولایت تکوینی و تشریعی را تبیین میکند.
بخش ششم این کتاب به تبیین اهداف حکومت اسلامی و مقایسهها میپردازد و با نگاهی جامع عوامل فرهنگی موضعگیریهای جهانی علیه حکومت اسلامی و اهداف حکومت اسلامی را با توجه به آموزهای پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) را بیان میکند و به آسیبشناسی حکومتهای لائیک، سکولار و تاثیر آن بر اجتماع میپردازد و در پایان همه این موضوعات را با یکدیگر مقایسه میکند. به نظر نویسنده، حکومت اسلامی جدای از هدف خلقت انسانها و فرستادن پیامبران الهی، دستورالعملهای زندگی را مطابق با قرآن و سنت به افراد ارایه داده است.
بخش هفتم با عنوان ارزیابی سایر نظریههای حق حاکمیت و انواع حکومت به بررسی حق حاکمیت و تفاوتهای آن پرداخته است. در قسمتی از این بخش چالشهای اومانیسم و دموکراسی بیان شده است. در این بخش گفته شده است که «اصحاب این نظریه در اغلب موارد منکر خداوند نبودهاند ولی متاسفانه در ترسیم این اصول، نه در مسئله حاکمیت و نه در مسئله قانونگذاری هیچگونه نگاهی به آسمان نداشته و تمام فکر و اندیشه خود را به زمین معطوف نمودهاند و فرض را بر این قرار دادهاند که قانون الهی وجود نداشته و آسمان نظری در اداره زمین و جامعه ندارد یا اصولا حقی در این زمینه ندارد.»
بخش هشتم کتاب تبیین حکومت دینی مطالبی را که در قانون اساسی برای رهبریت و انتخابات آورده شدهاند، مطرح میکند. در این بخش اصول قانون اساسی که به قانونهای این مبحث مربوط میشود، بیان شده و شرایط و صفات رهبر، وظایف و اختیارات رهبر، ریاست جمهوری و وزرا و ابهامات و پرسشهای مربوط به این حوزه آورده شده است.
نویسنده این کتاب معتقد است: «در قانون اساسی در عین نقشآفرینی ملت و آرای مردم در روند سیاسی اداره جامعه پایههای فکری و عقیدتی این قانون و نظام، با پایههای فکری و عقیدتی غرب و دموکراسی غربی دارای اختلاف اساسی است، چرا که دموکراسی غربی بر پایه اومانیسم و اصالت انسان پایه ریزی شده است و انسان را جدای از هر گونه فکر، عقیده و آرمان و جدای از آسمان و رسالت آسمانی به تنهایی منشاء تمامی حقوق و ارزشها میداند ولی در قانون اساسی، انسان در رابطه با خداوند جهان، نقشآفرین است و هرگز جدای از رسالت آسمانی مطرح نشده است.»
بخش نهم این کتاب به اخلاق سیاست و کشورداری پرداخته و اخلاق کشورداری و شیوه برخورد با حاکمان را مطرح کرده است. نویسنده در ادامه به بررسی اخلاق سیاسی ماکیاولیسم میپردازد.
در بخش دهم نیز پیوستهای متناسب با موضوع کتاب آورده شده است.
دومین چاپ کتاب تبیین حکومت دینی به قلم سیدعبدالهادیحسینی شاهرودی با شمارگان پنج هزار نسخه، در 200 صفحه و به بهای 55هزار ریال از سوی انتشارات هزاره ققنوس منتشر شده است.
نظر شما