ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
رفتن هیچ دردی را دوا نمیکند
وقتی خانه، رو به آخرین پنجرهاش سکته کرده است
باید قبول کرد که قابهای عکسمان
برای آن همه گریههای واپسین روزهایت
گوشه کم آورده بودند
تا بخیزند و دندانهای طلای پیر و کهنه ترین درداش را
دانه دانه با اشکهایت بشمارند!
باید زودتر میفهمیدم
هیچ کس زبانِ ما را نمیفهمد
نه شکارچیانِ قبایل سرخپوست
که کشته شدنِ گوزن تیر خورده را با آتش علامت میدهند
و نه لوکوموتیو رانِ بد اخلاقی که روی اعصابِ ریلها راه میرود!
ما که در امتحانِ آغوشِ دو نفرهمان
تقلب کرده بودیم
همین چند خاطره را هم در رودربایستی گیر کردیم و رقم زدیم
و الا هم من، هم تو و همین قابِ عکسِ فرسوده
آگاه بودیم
که یک روز
عنکبوتی در گوشهای ما را گیر خواهد انداخت
و روی لبخندمان تار خواهد دوخت!
صفحات 97 و 98/ نهنگها بیگذرنامه عبور میکنند/ بهرنگ قاسمی/ موسسهی انتشارات بوتیمار/ چاپ اول/ سال 1391/ 120 صفحه/ 4500 تومان
نظر شما