ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
همه این ملاحظات و فاجعه آیندهای که در انتظار ایالت قندهار بود کاملاً شدنی بود همه ساکنان را در ترس بسیار بزرگی فرو برده و اندیشه همه را متوجه صلح کرده بود. حتی بزرگان قوم، افکار مردم را به وصیت میرویس آشنا میکردند که میگفت اگر ایرانیان به طور جدی وارد جنگ شدند، فوراً به هر بهایی که شده باید از در صلح درآمد. بسیاری از خردمندان قوم که این شورش را برخلاف میل قلبی خود پذیرفته و خود را به دنبال مردم وارد جریان کرده بودند و بخصوص میدانستند از این شورش و فتنه بهرهای نخواهند برد و تنها به سود خانواده میرویس تمام خواهد شد از موقعیت استفاده کردند و با صدای بلند وصیت میرویس را به گوش همه رساندند. این اشخاص از آزادی عملی که پیش آمده بود، بهرهبرداری میکردند و با صدای هرچه رساتر در راه صلح فعالیت میکردند. محمود هم که یادبود ناگواری از شکست در کرمان داشت و ترس از محاصره آینده قندهار، او را وادار میکرد که مانع فعالیتهای صلحجویانه نشود. البته ترس مردم، اثر زیادتری به این فعالیتها میداد. اوضاع و احوال قندهار به درجهای بود که به مجرد رسیدن لطفعلی خان به پای دیوار شهر قندهار بدون کمترین تردید و تعللی گفتگوی صلح و تسلیم تمام ایالت آغاز شده و حتی پیش از پایان لشکرکشی شکست افغانان کاری حتمی و انجام شده میگردید.
صفحه 144/ علل سقوط شاه سلطان حسین/ ژان آنتوان دو سرسو/ ترجمه ولیالله شادان/ انتشارات کتابسرا/ چاپ اول/ سال 1391/ 272 صفحه/ 12500 تومان
نظر شما