به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «نشانهشناسی آثار جلال آل احمد»، عصر دیروز چهارشنبه، 29 آذر، با حضور حمیدرضا شعیری، فرزانه کریمیان، علی عباسی، مرضیه اطهاری و دبیر نشست لیلا صادقی، در تالار امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
لیلا صادقی در ابتدای نشست توضیحاتی را درباره زندگی و دوران نویسندگی جلال آل احمد ارایه کرد. سپس حمیدرضا شعیری، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس درباره مقاله ای با موضوع «تحلیل وجه تنشی گفتمان سنگی بر گوری جلال آل احمد»سخن گفت و توضیح داد: من قرار است درباره اثری از آل احمد صحبت کنم که هم بحرانزاست و هم منتقل کننده بحران به خواننده. این اثر پس از مرگ جلال به چاپ رسیده و جلال در آن با شهامت وارد جزییات زندگی خصوصی خود میشود.
وی افزود: صحبت از زندگی خصوصی جسارت خاصی را میطلبد، اما به هر حال این متن موفق شده بین زندگی خصوصی و زندگی اجتماعی پلی را برقرار کند. به همین دلیل این زندگی خصوصی ابعادی را در خودش دارد که بازتاب زندگی کلی اجتماعی و یا فرهنگ جامعه نیز هستند.
شعیری در ادامه به مهمترین ابعاد «سنگی بر گوری» پرداخت و گفت: آنچه در این اثر مهم است و سبب شکلگیری اثر میشود، «نفی» و یا نوعی «نداشتن» است. این نداشتن در دو کلمه ساده خلاصه میشود: بچه نداشتن. این نفی میشود، منبع یا منشا بحران. ما در بررسی روابط و یا حضور سوژهها و کنشگران اعتقاد داریم که حرکت کنشگر معمولا از نفی شروع شده و به سمت ایجاب میرود. یعنی کنشگر در مسیری حرکت میکند که نداشتن را به داشتن تبدیل کند.
این منتقد و نشانهشناس در ادامه با اشاره به این نکته که «بچه نداشتن» در این اثر همهچیز جلال شده است، گفت: این مساله منشا تمام بحرانهایی است که در طول متن جلال از آنها سخن به میان میآورد. پس در اين متن با نقصانی مواجه هستیم که بحرانآفرین است و همين بحرانها گفتمان تنشی را شكل میدهند.
شعیری گفت: اما مساله دیگری که در ادامه طبیعی این جریان رخ میدهد، چاره جویی برای رفع بحران «بچه نداشتن» است. زمانی سوژه قادر است با یکسری از کنشها «نداشتن» را تغییر دهد، اما همه نداشتنها از این جنس نبوده و به گونهای هستند که قابلیت تغییر در آنها وجود ندارد و نوع نداشتن جلال از این نوع است. بنابراین این بحران دوبرابر میشود.
وی افزود: بچهدار نشدن به عنوان یک دال سلبی در این رمان عمل میکند، اما به دلایلی امکان تغییر این دال سلبی به دال ایجابی وجود ندارد و مهمترین دلیل این جریان هم شرایط بیولوژیکی جسم جلال است. البته این مساله را جلال در همان ابتدای رمان بیان کرده و به نوعی تکلیف مخاطب را روشن میکند. اما چه باید کرد؟ مهم این است که مساله فرزند نداشتن، جلال را در یک بحران قرار میدهد که او در جهت رفع این بحران و با وجود آن که جلال از همان ابتدا میداند که بچهدار نخواهد شد، اما ناچار است تن به یکسری از مسایلی که جامعه از او درخواست دارد، بدهد و راه گریزی هم از این جریان وجود ندارد.
این عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه گفت: زندگی با «نشدن» یعنی با نفی، كنشگر را زیر میکروسکوپ نگاه دیگران قرار میدهد. بعضیها از روی دلرحمی، بعضیها برای سرزنش، بعضیها هم برای درمان و نصیحت و نسخه پیچیدن و گویا همه دست به کار میشوند تا آنچه را که بحران نداشتن یا نشدن است تغییر دهند. همه اين موارد منجر به شرايطی حاد و تنشی میشود كه سوژه گفتمانی در آن قرار میگيرد.
دیگر کارشناس این نشست مرضیه اطهاری، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی بود که موضوع سخنرانی او «نشانه – معناشناسی اجتماعی داستانهای زن زیادی» جلال بود. او گفت: جلال آل احمد با داستانهای کوتاه «زن زیادی» به معضلات اجتماعی جامعه ایران پرداخته است. من در این سخنرانی با استفاده از روش نشانه، معناشناسی اجتماعی نشان خواهم داد آنچه به «من» شخصیتهای داستان معنا میدهد، حضور دیگری است.
وی افزود: شخصصیتهای این داستانها برای معنا دادن به زندگی خودشان نگاه و زاویه دید دیگری را جستوجو میکنند. این دیگری یا به وضوح بیان شده مثل داستان «خانم نزهت الدوله» خانمی از طبقه اشرافی که سه بار طلاق گرفته و باز به دنبال شوهر ایده آل خود میگردد، یا مانند «زن زیادی» این دیگری «او» ضمیر سوم شخص مفرد است که در واقع شوهر اوست. یا به صورت «نگاه دیگری» در داستان «مسلول» یا رد پای دیگری در داستان «جا پا» و غیره.
اطهاری گفت: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که یکی از مواردی که شخصیت داستان را دچار بیمعنایی کرده، بحث عادت و تکرار است که در برخی داستانهای این مجموعه به چشم میخورد. برای یافتن معنا، محرکی لازم است، مثلا یک حس عاطفی که این دور تکراری برنامههای روزانه را بشکند و شخصیت را از دور و تسلسل خارج کند. یا به عبارتی روند عادتها را بگسلد و او را از این بیمعنایی رهایی بدهد. به طوری که افکارش در مسایل کلیشهای و یکنواخت منجمد نشده و احساساتش روال بیتفاوتی را طی نکند. شخصیت داستان به دنبال مستمسکی میگردد که دسترسی به معنا و ارزش را برایش هموار کند.
این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه با اشاره به این مساله که کاراکترهای این داستان زندگی خود را از دریچه نگاه دیگری معنا میکنند، گفت: مجموعه زن زیادی، جامعه ایران و به ویژه وضعیت زنان ایران را توصیف میکند که در جامعه مرد سالار خود را حقیر دانسته و آنچه در این جامعه به وضوح خود را نمایان میکند، این است که خود و زندگی خود را از دریچه نگاه دیگری جستوجو، تعریف و معنا میکنند.
دیگر سخنرانان این نشست علی عباسی و فرزانه کریمیان، دو عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی بودند که سخنرانی های خود را درباره برخی دیگر از آثار داستانی جلال آل احمد ارایه کردند.
و کریمیان در این نشست تاکید کرد که که رمان «نفرین زمین» از ابتدا تا پایان و در همه فراز و فرودهای داستانی به نمایاندن زندگی روستایی به هنگام «انقلاب سفید» محمدرضا شاه و اصلاحات ارضی او با تمام پرسشها و مسایل تاریخی – اجتماعی و سیاسی – اقتصادی حاکم بر آن دوران میپردازد.
پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۵
نظر شما