جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
سلام؟ کسی آن‌جا نیست؟

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

تخم‌مرغ 

باعجله و به سرعت در اطراف خانه برای پیدا کردن میکا دویدم. میکا درست وسط لانه‌ی مرغ‌ها نشسته بود و یک تخم‌مرغ تازه گذاشته شده را توی دست‌هایش گرفته بود. میکا فریاد زد: «نگاه کن، این یک تخم تازه گذاشته شده است.»
انگار یک چیز عجیب و استثنایی را در دست گرفته بود. ما چندتا مرغ برای سرگرمی در خانه نگهداری می‌کردیم، اما آن‌ها به اندازه‌ی کافی برای صبحانه یا مواقعی که می‌خواستیم کلوچه درست کنیم به ما تخم مرغ می‌دادند. به او تذکر دادم: «مواظب باش.» میکا سرش را به علامت باشه مواظبم، خیلی جدی تکان داد و گفت: می‌دانم، چون یک حیوان کوچولو از این تخم باید بیرون بیاید.»
گفتم: «یک جوجه. پرندگان از خزندگان به مرور زمان و در طی میلیون‌ها سال تکامل پیدا کردند، درست مثل پستانداران.» میکا به یکی از مرغ‌ها اشاره کرد و پرسید: «چه طوری اغلب آن‌ها روی تخم‌ها می‌خوابند؟» به خاطر این سؤال به او تعظیم کردم.

صفحات 72 و 73/ سلام؟ کسی آن‌جا نیست؟/ یوستین گاردر/ ترجمه معصومه نوازنی/ نشر قطره/ چاپ اول/ سال 1391/ 134 صفحه/ 4500 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها