درپی درج مطلبی علیه هفته نامه کتاب هفته در روزنامه جمهوری اسلامی، جوابیه ای از سوی این نشریه صادر شد. به گفته سردبیر این هفته نامه، پاسخ به این نوشته، تحویل آن روزنامه شد تا براساس قانون مطبوعات، در همان صفحه (8 - ادب و هنر) منتشر شود اما به گفته مسوول صفحه ادب و هنر این روزنامه، به دلیل مرتبط نبودن بخشی هایی از این جوابیه و مطول بودن آن، تمامی متن در شماره امروز روزنامه جمهوری اسلامی منتشر نشده است. وی متن کامل این جوابیه را در اختیار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار داده تا به استناد آخرین جمله های لید مطلب امروز، قضاوت نهایی را خوانندگان محترم انجام دهند./
صفحه ادب و هنر روزنامه جمهوری اسلامی (سه شنبه 7 آذر) را که میبینی و چشمت به مطلب «ای کتاب هفتهایها، اندکی انصاف» می افتد، خوشحال میشوی چون فکر میکنی همکاری مطبوعاتی لطف کرده و مطلب همکار دیگری را در «کتاب هفته» خوانده و برای ارتقای سطح اطلاع رسانی در حوزه کتاب، یادداشتی را نوشته است، اما این امید با پایان پارگراف نخست و آغاز پاراگراف دوم تبدیل به یاس میشود، تا تاسف بخوری به حال از دست رفتن فرصتی که می توانست مجالی برای گفت و گو باشد، اما به بهانهای برای هتاکی و تهمت تبدیل شده است.
حرمت روزنامه جمهوری اسلامی، دوستان، همکاران و بزرگانی که در آن قلم زده و میزنند، بیشتر از آن است که بخواهی جوابی به تهمتهای آقای "سعادت غفارپور" عزیز بدهی ( نام و شخصیتی احتمالا خیالی که بی تردید با استفاده از اسم مستعار و شبیه کردن این اسم به نام سردبیر کتاب هفته، دقیقا به سناریوی سفارش دهندگان مطلب وفادار مانده و چه نیک، خوش خدمتی و سهمی در " تامین آتش تهیه" برای خود دست و پا کرده است)، اما موی سپید همکارانت در تحریریه کتاب هفته، از سکوت شرمنده ات میکند، وقتی دوباره این سطرها را میخوانی :«رسانههاي متعددي به ويژه از نوع رسانههاي مجازي در سالهاي اخير راهاندازي شدهاند كه تحريريهاي شبيه كتاب هفته دارند و نبض آنها در دست افراد غيرمطبوعاتي و غيركتابخوان است.»
این کشف تاریخی آن بزرگوار را چنان به وجد آورده که از هول حلیم توی دیگ افتاده و کاملا فراموش کرده که برای نقد نوشته دیگران و اثبات سواد ناچیزشان، نخست باید متن را دقیق بخواند، بعد به قول خودش کتاب را تورقی کند و پس از آن دست به قلم ببرد. در واقع مثل این عزیز گرانمایه، مثل فردی است که دکمهای را پیدا کرده و حالا میخواهد برای آن یک کت سفارش بدهد! اثبات این مساله را اگر اجازه بدهید به چند پاراگراف بعد موکول کنیم و عجالتا برویم سراغ اتهاماتی که او مسلسل وار شروع به زدن میکند و سرخوشانه ادامه میدهد . چون اگر در همین ابتدا معلوم شود که این دوست فرهیخته ما نمیداند ایتالیاییها زبان خواندن و نوشتنشان ژاپنی نیست! انگیزه ای برای خواندن بقیه تهمتهای ایشان و پاسخ به آنها باقی نمیماند.
پس با کسب اجازه از محضر این دوست نادیده، اما خوش قلم! تنها سه پاراگراف نخست مطلب ایشان را با هم مرور میکنیم تا ببینیم چقدر تهمت زدن راحت است و معمولا کسانی که مثل آب خوردن به دیگران تهمت میزنند، چه زود مشت خود را باز میکنند.
مطلب آقای سعادت غفارپور عزیز با این دو پاراگراف آغاز میشود:«وقتي كتاب هفته رسميترين و منظمترين نشريه ناظر بر امور نشر كشور، كتابي را بهانه اعلان جهاني شدن فرهنگ ژاپني قرار ميدهد لابد بايد اتفاقي افتاده باشد. يكي از آن اتفاقها ميتواند ارتباط خوب انتشارات نيلوفر با بچههاي كتاب هفته باشد كه باعث شده است ترجمه كتاب"ابريشم" اثر الساندروباريكو اين همه مهم قلمداد شود و اتفاق محتمل ديگر سواد ناچيز نويسنده متن است كه با خواندن يا تنها با تورق كتاب اينهمه ذوق زده شده است.»
کنایههای پاراگراف نخست یادداشت آقای سعادت غفارپور (اگر نویسنده واقعی خانم نباشد!) را که نادیده بگیریم، در پارگراف دوم با دو تهمت مواجه میشویم؛ نخستین، تهمت «ارتباط خوب انتشارات نیلوفر با بچههای کتاب هفته» است.
جناب غفارپور لابد بهتر از هرکس دیگری میدانند که منتسب کردن هر امری به فرد یا افرادی بدون اثبات آن، تهمت به حساب میآید و در آموزههای دین رحمانی اسلام، تهمت زننده چگونه توصیف شده و عقوبتش در جهان باقی (نه دنیای گذرا و فانی) چیست؟
آیا بهتر نبود آن جناب قبل از نوشتن این سطور، شمارههای نشریه کتاب هفته را (مثلا 12 شماره قبل از شماره مورد نظر ایشان را که در آن جنایتی فرهنگی رخداده! ) تورقی میکردند و برای این تهمت دلیل محکمه پسندی مییافتند تا بهتر بتوانند مختصات این ارتباط بیش از حد را ترسیم کنند تا ما حسابی رسوا شویم؟! چون احتمالا و به زعم ایشان، نشر نیلوفر از وزارت ارشاد رژیم اشغالگر قدس مجوز گرفته و دفترش در سرزمینهای اشغالی است که چنین شادمان روی نوع ارتباط تاکید میکنند! ( هجمه به نیروهای خدوم اداره کل کتاب وزارت ارشاد هم جای بسی تامل دارد!) آقای غفارپور عزیز، جای شما خالی ما نشستیم و تورق کردیم، دیدیم عجب ارتباطی دارد با ما این ناشر، باور نمی کنید، شما هم تورقی بکنید، ضرر نمی کنید!
دومین تهمت همین پاراگراف معرفی کردن نویسنده مطلب به عنوان فردی با سواد ناچیز است. اما باور کنید این که چگونه آن حضرت به این میزان از غیب بینی و غیب گویی دست یافته اند که می توانند سواد ناچیز دیگران را ردیابی کنند، به اندازه بی اطلاعی شما از ساز و کار حرفه ای در یک نشریه مهم نیست. کسانی که دستی در روزنامه نگاری حرفه ای دارند، می دانند که معمولا شورایی در این نوع روزنامهنگاری وجود دارد که نام آن شورای دبیران است و سوژهها پس از طرح و بررسی در این شورا به دست خبرنگاران میرسند. باور کنید بزرگان ما اینجا به ما اجازه نمی دهند ذوق زده شویم و بر اساس ذوق زدگی هی برای ناشرانی که با ما ارتباط خوبی دارند، نوشابه باز کنیم!
حضرتعالی احتمالا از چنین روند یا ساز و کاری بی اطلاع هستید و در این مورد گناهی هم ندارید که فکر می کنید، همه آدمها از هول حلیم در دیگ می افتند و آن قدر ذوق زده میشوند که در پارگراف سوم یادداشتشان مشت خود را باز می کنند، تا نشان دهند آنقدر درگیر شمردن سطرهای یادداشت دیگران و اجرای سناریویی سفارشی بوده اند که خواندن متن را فراموش کردهاند؛ چون اگر متن را می خواندند، این اشتباه بزرگ را مرتکب نمی شدند.
«...60 سطر افاضات نويسنده متن است كه هم درباره قابل قبول بودن ترجمه و سختي متن اصلي حرف ميزند تا تصور كنيم متن اصلي را ديده و به زبان ژاپني آشناست.» این جملات را حضرتعالی در حالی نوشته اید که در مطلب کتاب هفته تاکید شده، نویسنده رمان آقای آلساندرو باریکو نویسنده ایتالیایی است، از شما که سودای آموختن به دیگران را در سر میپرورانید و دیگران را افرادی غیر مطبوعاتی با سوادی ناچیز معرفی می کنید، بعید است که این اشتباه را مرتکب شوید و فکر کنید نویسندگان ایتالیایی به زبان ژاپنی مینویسند! چون از شما با این میزان دانش انتظار می رود که اگر کتاب را تورق نکردهاید و نمیدانید «ابریشم» رمان است، شعر است یا اثری فلسفی، حداقل یادداشتی را که می خواهید نقد کنید، کامل خوانده باشید تا مرتکب چنین اشتباهی نشوید، چون بحمد الله هم سواد شما ممتاز است و هم غیر مطبوعاتی نیستید.
بگذریم، این که به هر دلیلی فکر کرده اید ایتالیایی ها ژاپنی می نویسند، به خودی خود نشان می دهد که چرا تهمت زدن را به استدلال کردن ترجیح داده اید و به همین خاطرسایر بخش های نوشته شما نیازی به پاسخ ندارند.خواننده آگاه در می یابد که در شیوه حضرتعالی نقد یعنی چه؟ اما واقعا مشخص نیست که چرا به جای نقد یک نوشته، آسمان به ریسمان بافته اید تا به حیثیت حرفه ای افراد شاغل در تحریریه کتاب هفته توهین کنید. چون به این کتاب در حد نیم تای صفحات کتاب هفته پرداخته شده و کل مطلب مورد بحث 900 کلمه هم نیست برادر. چطور مطالب بیست و سه و نیم صفحه دیگر را ندید، لابد فرصت نداشتید و سناریو سرد می شده است!
شما که بحمدالله اهل مطالعه هستید و مثل ما غیر کتابخوان ها نیستید، لابد این فرمایش مولای متقیان حضرت علی (ع) را در نهج البلاغه خوانده اید که فرموده اند: «نفسهاى آدمى، گامهاى اوست به سوى مرگ»، پس بیاید در این لحظاتی که با هر نفس به سوی مرگ قدم بر می داریم با هم صادق باشیم. دوست عزیز! مطلب شما انگار نوشته شده تا "آتش تهیه" ای باشد برای تاختن به کتاب هفته و اداره کتاب، چرایش را لابد شما که نگارنده مطلبید بهتر از بنده می دانید وگرنه چرا باید این همه قلم را بچرخانید تا ثابت کنید افراد شاغل در این نشریه غیر مطبوعاتی اند، در حالی که یک پرس و جوی ساده به شما که دیگران را به کنکاش و تعمق دعوت می کنید، نشان می داد که دبیر سرویس گزارش این مجموعه بیش از 20 سال، دبیر بخش پایداری 22 سال، دبیر بخش گفت و گو 12 سال و دبیر بخش نقد آن 13 سال سابقه فعالیت مستمر در حوزه مطبوعات دارند و معاونت سردبیری آن هم به عهده کسی است که سه دهه نامش در پر تیراژترین روزنامه های این دیار به عنوان دبیر و سردبیر و مدیر مسوول درج شده است. تازه واقعا سردبیر و تایید کننده نهایی مطالب و صفحه های این نشریه را نمی شناسید؟ از شما که پیر مطبوعاتی های حرفه ای هستید، بعید است یا انصافا، خودتان را به نشناختن زدهاید؟
باز هم بگذریم، دوست عزیز! بی انصافی و ریختن "آتش تهیه" هم آدابی دارد که باید آن را آموخت و به کار بست، وگرنه از فردی چون شما که ماشاالله اینچنین پیگیر، اوضاع حوزه کتاب را رصد می کنید، بعید است که صحبت های بزرگانی چون دکتر رضا داوری اردکانی و دکتر غلامعلی حداد عادل را که به تازگی در مورد کتاب هفته و تحریریه آن اظهار نظر کرده اند(شماره 358) نخوانده باشید. به هر حال ما نمی دانیم که حرف های این بزرگان باید ملاک ما در تشخیص سره از ناسره باشد یا فرمایشات شما که کتاب و یادداشتی را نقد می کنید و نمی دانید نویسنده آن ایتالیایی است و به زبان ژاپنی نمی نویسد!
برادر یا خواهر بزرگوار! اگر با منطق حضرتعالی سراغ همین صفحه ادب و هنر روزنامه جمهوری اسلامی بیاییم و (ضمن پوزش از همه دوستان ، همکاران و بزرگواران شاغل در این روزنامه وزین) بخواهیم همین صفحه را ارزیابی کنیم، باید بپرسیم :آیا نوشته شما ربطی به عکسی دارد که همراه آن کارشده؟ عکسی که در آن دیگ های خالی به ردیف کنار دیوار چیده شده اند و بالای همین دیگ های خالی نوشته شده "مقدم عزاداران حسینی را گرامی می داریم"! عزیز گرانقدر با منطق شما، این تصویر چه معناهایی میتواند داشته باشد؟ احتمال نمی دهید که از سوی هیات نظارت بر مطبوعات، مواخذه شوید که "عکس توهین آمیزدرباره عزاداری سید الشهدا منتشر کرده اید و در آن، دیگ های خالی خیر مقدم می گویند و این وهن عاشوراست؟" باورکنید جناب غفارپور، گاهی (فقط گاهی) لحظه ای اندیشیدن مفید است، چرا امتحان نمی کنید؟
از سوی دیگر، مطلب ستون سمت راست صفحه که درباره «شناختنامه سهی» نوشته شده، نیاز به ذکر منبع ندارد؟ آیا یک جستجوی ساده اینترنتی نشان نمی دهد که دیگران در انتشار این مطلب یا همین شعر از زنده یاد استاد صاحب کار، مقدم بر شما بوده اند؟ آیا هر رسانه ای موظف نیست که منبع مطلبش را ذکر کند؟ اگر کار تولیدی است بنویسد: در گفت و گو با ما و اگر اقتباسی یا تلخیص از منبعی دیگر است، به حرمت حفظ حقوق معنوی دیگران، ذکری از منبع به میان آورد؟ ساحت روزنامه جمهوری اسلامی البته قطعا و یقینا مبرا از همه این مسائل است؛ پس بهتر است ما و شما این پند را آویزه گوش خود کنیم که «عیب کسان منگر و احسان خویش / دیده فرو بر به گریبان خویش » و بعد روزی چندین و چند بار این جمله های بی بدیل حضرت علی (ع) را در نهج البلاغه بخوانیم و اگر این بحث های بی فایده قلمی مجالی گذاشت، از روی آن بنویسم :« آن كه خود را پيشواى مردم سازد، پيش از تعليم ديگرى بايد به ادب كردن خويش پردازد و پيش از آنكه به گفتار تعليم فرمايد، بايد به كردار ادب کند؛ و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب آموزد.»
و من الله توفیق
هفته نامه کتاب هفته
8 آذر 1391
نظر شما