دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی متولد 1337 است. وی سال 1362 وارد دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شد و دوره کارشناسی ارشد را در رشته فلسفه ادامه داد. بعد از آن در رشته روابط بینالملل موفق به اخذ مدرک دکترا شد. علاقه دکتر منصوری لاریجانی به علوم حوزوی موجب شد تا سطح عالی ادامه تحصیل بدهد و سال 1376 مدرک دکترای عرفان اسلامی را کسب کند. با وی درباره کتابهای عاشورایی به گفتوگو نشستیم./
این جملات در مقدمه کتاب «دیوان منصوری» آمده که به تازگی منتشر و توسط دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی نگاشته شده است. لاریجانی متولد 1337 است. وی سال 1362 وارد دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شد و دوره کارشناسی ارشد را در رشته فلسفه ادامه داد. بعد از آن در رشته روابط بینالملل موفق به اخذ مدرک دکترا شد. علاقه دکتر منصوری لاریجانی به علوم حوزوی موجب شد تا سطح عالی ادامه تحصیل بدهد و سال 1376 مدرک دکترای عرفان اسلامی را کسب کند. با وی درباره کتابهای عاشورایی به گفتوگو نشستیم.
به نظر شما وضعیت کتابهای عرفان عاشورایی چگونه است؟
از نظر من تعداد کتابهایی که به مضامین عرفانی عاشوراتوجه کرده باشند انگشتشمارند و در آثار بزرگان به طور پراکنده به لایههای عرفان عاشورایی اشاره شده است. سعی کردم در کتاب «چهل جلوه از ولایت در عاشورا» به کشف اسرار ولایت بپردازم. البته لازم به ذکر است که در اشعار، این جلوههای عرفانی بیشتر به چشم میخورند به طور مثال در شعرهای عمان سامانی لایههای عرفانی بسیار جلوهگرند و حقایق عرفانی به زبان رمز و اشاره و ایهام بیان میشوند.
شما در کتابهایتان نظیر دیوان منصوری از چه منابعی استفاده کردید؟
سعی کردم از رجزها و خطبههای امامحسین(ع) استفاده کنم، بهطور مثال در مثنوی محرم درباره جمله معروف «کل ارض کربلا و کلیوم عاشورا» لایههای عرفانی آن را به نثر و شعر بیان کردم.
آیا این جمله از امامخمینی(ره) است؟
این جملهای است که سالهاست مصطلح شده اما سند مشخصی ندارد اما امامخمینی(ره) در کتابهایشان به آن اشاره کردهاند که مراد از «کل ارض کربلا» ضمیر انسان است و «کل یوم عاشورا» زندگی هر روزه است و در این آوردگاه ضمیر انسانها هر لحظه به آزمون دعوت میشود که حسینی زندگی کند یا یزیدی. به طور مثال در مثنوی محرم آمده است: تا قیامت این بود دنیای ما/ کل ارض کربلا مأوای ما/ کربلا میآزماید حال ما/ ما بسان دانه واو غربال ما/ هردلی دارد زمین کربلا/ روز عاشورا در آن باشد بهپا
در این میان در کتاب چهل جلوه از ولایت در عاشورا داستان مردی که همواره آرزو میکرد با امامحسین(ع) در کربلا شهید شود، اشاره کردم که باطن انسان هر زمانی میتواند کربلایی باشد و براساس گفتوگوها و حالات درونی هر لحظه محک میخورد. در مثنوی محرم آمده است: یک نفر عشق حسین(ع) در قال داشت/ غافل از میلی که اندر حال داشت/ اشک حسرت مینشاند از دیدگان/ با خودش میگفت روزان و شبان/ کاش بودم با حسین در کربلا/ میشدم صدپاره از تیر جفا.
اما در خواب امامحسین(ع) را دید که از او درخواست میکند موقع نماز عاشورا مانعی در مقابل تیرها شود اما مرد مدعی اگرچه ظاهراً خود را مقابل امامحسین(ع) قرار داد اما هر زمان که دشمن تیر یا نیزهای به طرفش میانداخت، خود را کنار میکشید و آن تیرها به بدن مبارک امام مینشست. در ادامه گفتهام که لیتنی کنت معکهای زبان/ عاقبت پیدا شود آثار آن.
در ادامه این ابیات به مراقبت گفتارهای خود انسانها توجه شده است که دل ما به مهر و عشق صادقانه امامحسین(ع) آراسته و رفتار و اعمال ما به سیره او پیوسته باشد تا کربلای ضمیر ما آرام آرام حسینی شود. عبارت زیبایی در بدرقه اباذر غفاری گفته شده است که این مردم دنیای خود را از تو دریغ کردند اما تو دین خودت را به آنان ندادی چه بسیار بینیاز بودی از آنچه آنان از تو دریغ داشتند/ چه بسیار نیازمند بودند آنان به چیزی که تو از آنان دریغ نمودی.
در عاشورا هم همین اتفاق رخ داد. امامحسین(ع) شب عاشورا به یاران خود فرمودند هرکه احساس سوزش معده در بدنش میکند در میان خیمهها نماند و برگردد. دلیل این صحبت امام این بود که وقتی کسی عاشق میشود، دیگر در بدنش احساس درد نمیکند.
چه انگیزهای در شما ایجاد شد که به سرودن اشعار عاشورایی پرداختید؟
من خطبههای امامحسین(ع)، امامسجاد(ع) و حضرت زینب(س) را حفظ کرده بودم. وقتی شروع به خواندن کردم حالات شاعرانه همراه با احساس در من بهوجود آمد. رجزهای امامحسین(ع) که به صورت عربی سروده شده بودند را میخواندم و نزدیک به 10 سال پیش نخستین سروده عاشورایی به زبانم جاری شد. البته من از دوره دبیرستان شروع به حفظ اشعار حافظ و مثنوی مولوی کردم و نزدیک به دوازدههزار بیت را حفظ کردم که در کنار آن کتاب «مخزنالاسرار» کمک زیادی به من کرد اما آنچه مهم است عنایت خداوند و جوشش درونی است. امامحسین(ع) را باید در درون خودت بیابی در واقع امامحسین(ع) ساحت انفسی دارد نه آفاقی والا در عالم ماده حادثه کربلا جز خاک غربتانگیز و خشونت و توحش کوفیان چیزی بیش نیست اما در مضامین عرفانی از پس این شقاوتها و پلیدیها، گوهرهای ناب نمایان میشوند. امامحسین(ع) سر شهدای کربلاست. او گلزار معرفت است و چه زیبا این بیت سروده شده است. بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند/ کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت.
به هر حال در من بعد از خواندن خطبهها احساس عجیبی رخ داد که ناخودآگاه این اشعار به زبانم جاری شدند. ای محرم آمدی با خود بهار آوردهای/ چشمه چشمه خون به دشت و جویبار آوردهای/ ای محرم میدهی هر ساله با پیغام نو/ بازگو اکنون چه پیغامی مرا آوردهای/ معتقدم هرساله شاهد عزاداریهای پرشورتر میشویم و هرساله پیام جدیدی از عاشورا به دست میآوریم.
فرهنگ عرفان عاشورایی در تمام لایههای معنوی شیعه رسوخ کرده است. به نظر شما کتابهایی که در این زمینه منتشر شدهاند، تا چه اندازه به روایت و اسناد شیعه توجه دارند؛ آیا در این عرصه به روایات اهل سنت هم توجه شده است؟
در منابع اهل سنت و در نقد تاریخ به واقعه عاشورا به عنوان واقعه تاریخی نگاه شده اما در ابعاد گوناگون، عاشورا در منابع شیعی بیشتر به چشم میخورد هرچند از نظر من در منابع شیعی هم کمرنگ است. در حالی که اگر بخواهیم زیباترینصحنه پرستش و دلدادگی و دلانگیزترین پرتو عشق و عاشقی را بیان کنیم، کاملتر از عاشورا پیدا نمیکنیم.
از نظر من امامحسین(ع) صرفنظر از مقام ولایت و امامت در میدان سلوک عملی که وادی عرفان است قرار دارد. او بهترین صیاد است زیرا رضایت و عشق خداوند را شکار کرده است. امامحسین(ع) میفرماید: «خدایا کسی که تو را دارد چه ندارد و کسی که تو را ندارد چه دارد.» بزرگترین دارایی امامحسین(ع) خود خداست. در واقع امامحسین(ع) بالاترین قله معرفت است و همه انبیاء و اولیاء به مقام ایشان غبطه میخورند زیرا در عاشورا فتحالفتوح اتفاق افتاده است.
شعرهای عاشورایی نیاز به نو شدن دارند؟
شعرها هرچه از نظر محتوا و مضمون، عرفانی باشند همیشه نو هستند در واقع شعر ترکیبی از کلمات است که به صورت موزون بیان میشود. در حقیقت هرچه از اسرار الهی بهرهمند باشد، کهنگی در آنها دیده نمیشود بهطور مثال قرنها از شعر حافظ گذشته است اما تازگی و طراوت آن از بین نمیرود زیرا اینگونه اشعار عرفانی از اسرار الهی بهرهمندند. نمونه دیگر، اشعار عمان سامانی است. وی حکایت عشق را به آغاز آفرینش میپیوندد و در تفسیر حدیث کنت کنزاً مخفیا این مطلب را ارایه میدهد که عشق چون امانتی به کوه و آسمان و زمین عرضه شد اما هیچیک از آنها تاب تحمل آن را نیاوردند تا آنکه انسان آن را پذیرفت. در واقع حضرت آدم در آغاز، آواز مستی عشق سر داد و سپس نوح(ع) و ایوب(ع)، خلیل(ع)، یونس(ع)، یعقوب(ع)... احمد(ع)، مرتضی(ع) و سرانجام امامحسین(ع) به این مقام رسیدند که شاعر از شدت اشتیاق قادر به آوردن اسم ایشان نیست در واقع امامحسین(ع) ساقی سرمستان است که عشق را از ملکوت به ملکآورده است تا در کربلا باشد و در مقابل نفس به رزم بپردازد. عرفان عاشورایی مانند غزل چنان بر دل چنگ میاندازد که زمانهای زیاد انسان درگیر آن میشود. بهطور مثال غزل مرید پیر مغانم ز رنج ای شیخ/ چرا که وعده تو کردیاما او به جا آورد. در واقع بیت خطاب به حضرت ابراهیم(ع) است که وعده قربانیکردن اسماعیل(ع) را داده بود اما امامحسین(ع) به جای او 72 نفر از یارانش را به قربانگاه فرستاد. معتقدم امامحسین(ع) دلرباست و همیشه دل عاشقان پاک در گرو ایشان است. خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «من طلبنی وجدنی و من وجدنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتله. به روایت دیگر خداوند کسانی را که عاشق واقعی میشوند قربانی خود میکند.
چطور شد که شما شعر و نثر را در کتابهایتان ترکیب کردید؛ این موضوع خواندن روایت را آسانتر میکند؟
بعضی مضامین در قالب شعر زیباترند و بعضی مضامین در قالب نثر دلنشینتر. گاهی اگر مضامین ایندو را جابهجا کنیم اثرگذاریاش از بین میرود. در نثر دریایی از آموزهها و مطالب میگنجد اما اندام شعر نازک است. گاهی در اندام غزل ظرفیت و تحمل نثر وجود ندارد. امامحسین(ع) بسیار هنرمندانه با یاران خود سخن گفتهاند؛ گاهی رجز میخواندند، گاهی صحبتهایشان در قالب شعر است و گاهی به صورت نثر.
یکی از مضامینی که شما در کتاب «دیوان منصوری و چهل جلوه از ولایت» در عاشورا به آن پرداختهاید بحث وارث است. وارث در این عرفان چه معنایی دارد؟
در زیارت وارث میخوانیم؛ السلام علیک یا وارث آدم صفوهالله. مسلما آنها وارث ملک و مال نبودند و این وراثت چیزی جز حکمت الهی نیست. امامحسین(ع) چندین مرحله خود را وارث انبیاء و علم قرآن معرفی میکند. در آیه 32 سوره فاطر آمده است: سپس آنان که از بین بندگان خود برگزیدیم وارث علم قرآن کردیم و این وارثان علم لدنی و اسرار قرآن، سینههای نورانی اهلبیت است که بسیاری از مفسران به آن گواهی دادهاند.
البته علم لدنی غیر از ولایت است که خاص اهلبیت است. آنچه امامحسین(ع) در قالب خطبه فرمودند، ولایت است که میراث جاودان در تاریخ خلقت تا قیام قیامت است.
با توجه به مباحث عرفان عاشورا چه توصیفی برای نقش کلیدی نماز در روز عاشورا میتوان مطرح کرد؟
همه انبیاء و اولیای الهی عاشق نمازند اما اگر شهادت معراج است، معراج شهادت نماز است. هر کس اگر اوجی نصیب او شود از نماز است. در کربلا نمازی اقامه شد که نماز به نماز امامحسین(ع) افتخار میکند زیرا جایی که خداوند نازش را به عبد نیازمند عرضه میکند، نماز است.
نظر شما