ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
ورقة بن عبدالله آزدی روایت میکند که برای حجّ خانه خدا از شهر و دیار خود خارج شدم به آن امید که خداوند عالم به من اجر و ثواب عنایت فرماید. در حال طواف بودم که ناگاه کنیز گندمگون و خوبروی و خوشکلامی را دیدم که با فصاحت تمام میگوید: بارالها! تویی پروردگار کعبه؛ بیتالله الحرام، و پروردگارِ فرشتگان ارجمند حافظ این محل، و خدای زمزم، و مقام، و مناسک و مشاعر بزرگ و پروردگار محمد (ص) که از همه مردمان بهتر است، همانها که شایسته و بزرگوارند... بارالها! از تو مسألت دارم که مرا با سروران و سادات مطهر و فرزندانِ گرانقدر بلندآوازه سعادتمند محشور گردانی. هان! شاهد باشید، ای گروه حاجیان و عمرهگزاران! بدانید که من کنیز آن برگزیده خوبان و آن که قدر و منزلتش برتر از همه قدر و منزلتهاست و ذکرشان در همه شهرها بلند میباشد، هستم.
صفحات 132 و 133/ آشنایی با سیره مادران معصومین(ع)/ عبدالرسول زینالدین/ ترجمه محمدرضا میرزاجان (ابو امین) انتشارات قدر ولایت/ چاپ اول/ سال 1391/ 224 صفحه/ 4000 تومان
نظر شما