ایبنا نوجوان: با گذشت یک سال و نیم از شروع طرح «رمان نوجوان امروز»، کتابهای منتشر شده در این طرح در بین مربیان کتابخانهها و نوجوانان کتابخوان طرفداران زیادی پیدا کرده است و خیلی از این طرفداران پروپا قرص نقدهایی هم بر این آثار مینویسند.
مربیان و نوجوانان عضو کتابخانهی کانون در شهر پارسآباد از شهرهای استان اردبیل یکی از گروههایی هستند که کار نقد رمانهای نوجوانانه را آغاز کردهاند. «اولین روز تابستان»، نخستین رمانی است که پارسآبادیها به سراغ آن رفتهاند.
یوسف روزگاری، شهلا شمس، باباله عزیزپور، سارا وطنخواه، منیژه اسوار، مربیان فرهنگی کتابخانهی پارسآباد هستند که به صورت مشترک کتاب «اولین روز تابستان» را نقد کردهاند.
در نقد این مربیان میخوانید: «کتاب «اولین روز تابستان» از مجموعهی «رمان نوجوان امروز» اثر «سیامک گلشیری»، مجموعهای از 18 یادداشت به هم پیوسته است که به شکل رمانی 80 صفحهای منتشر شده است.
داستان با یک مونولوگ شروع میشود: «ازخودم بدم میآد. حالم از خودم به هم می خوره و ...»، این مونولوگ در سراسر متن داستان خودنمایی میکند و احساسات مختلف راوی همچون سرزنش و پشیمانی، ندامت و ترس و اعتماد و بیاعتمادی و اطمینان و فرار را منعکس میکند.
زیربنای اولیه متن، سادهلوحی کامیار، قهرمان داستان است که خواسته و ناخواسته درگیر تله و هدف افراد خلافکاری میشود که پیامد ناخوشایندی برای او به بار میآورد.
ایدهی اصلی داستان، دزدی کردن از خانهی یک دوست است که طرح جالب و تازهای نیست.
در این داستان ما به نوعی با شخصیتها و تیپهای اجتماعی در جامعه آشنا میشویم. شخصیتها و تیپهایی که در جامعه کنونی بسیار فراواناند.
نویسنده در این کتاب وجه زیادی به جزییات نشان داده که این کار باعث طولانی شدن بیمورد داستان شده است. البته توصیف صحنههای داستان بسیار زیبا و برای مخاطب قابل تجسم و درک است.»
رعنا پاشاپور، یکی از اعضای که از گروه سنی «د» است، که نقدی دربارهی «اولین روز تابستان» نوشته است. بخشهایی از نقد این نوجوان در ادامه آورده شده است: «گفتوگوهایی که بین شخصیتهای این داستان رد و بدل میشود به دور از تخیل و مطابق واقعیت جامعهی امروزی است.
زاویهی دید این اثر اول شخص مفرد است و زبان داستان به صورت محاورهای نوشته شده است که به نظرم باعث کندخوانی مخاطب میشود.»
فاطمه حضرتی، هم یکی دیگر از اعضای گروه سنی «د» این کتابخانه است که دیدگاه خود را دربارهی رمان گلشیری بیان کرده. بخشهایی از نقد حضرتی را در ادامه بخوانید: «زبان عامیانه داستان از نظر من دارای جذابیت و نوعی کشش بود. کوتاه کردن بعضی از کلمات داستان را به زبان نوجوانان نزدیکتر میکرد.
راوی، صحنههای مختلف داستان و حتی حرکتهای ساده را به گونهای توصیف میکند که میتوان تمام صحنههای اتفاق افتاده را در ذهن مجسم کرد.
موضوع داستان، جذاب بود و هیجانهای خاص خودش را داشت و ماجراهای به گونهای چیده شده بود که خواننده نمیتوانست کتاب را نصفه و نیمه رها کند.
به نظر من تنها اشکال کتاب، پایان داستان است. فکر میکنم خواننده نمیتواند پایان داستان را به درستی قبول و درک کند.»
دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۱۰
نظر شما