سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۸
خیرآبادی: تلاش کردم کامل‌ترین ترجمه فارسی را از هملت عرضه کنم

چندی پیش انتشارات نمایش با قلم آرش خیرآبادی ترجمه جدیدی از نمایشنامه هملت منتشر کرد. خیرآبادی گفت که برای این ترجمه سه سال زمان صرف کرده تا کامل‌ترین ترجمه را از هملت عرضه کند.به گفته او این ترجمه حتی از منظر تعداد واژگان دیالوگ‌ها نیز با متن اصلی تطابق دارد.-

آرش خیرآبادی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره ترجمه‌های پیشین نمایشنامه هملت، گفت: 6 ترجمه‏ مختلف از هلمت شده است که نخستین آن ترجمه‏ مسعود فرزاد، در سال 1332 است.  به‌آذین،‏ دکتر علاالدین پازارگادی، میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، اسماعیل فصیح و داریوش شاهین، نیز هر کدام هملت را به پارسی برگردانده‌اند. ترجمه داریوش شاهین و اسماعیل فصیح اکنون نایاب است.

خیرآبادی درباره کیفیت این ترجمه‌ها گفت: ترجمه‏ استاد فرزاد، بسیار روان و زیبا و برای بازیگران تئاتر، از یکدستیِ کافی بیانی، برخوردار است، اما در بسیاری از موارد متن ترجمه کامل نیست بلکه برداشت مترجم از کل آن جمله یا دیالوگ بوده و مترجم بنا به صلاح‏دید خود، در قسمت‌هایی از متن اصلی دست برده و به نفعِ روان شدنِ متن، تغییراتی در جمله‏ داده است.

وی افزود: ترجمه‏ ادیب ‏سلطانی بسیار سنگین و سخت خوان است. پافشاری و اصرار ایشان بر پارسی‏نویسی، باعث شده که گاهی مخاطب مجبور باشد برای درک جملات پارسی شده‏ ایشان، از فرهنگ لغت استفاده کند، یعنی ترجمه‏ آقای ادیب‌سلطانی خود نیاز به یک ترجمه‏ دیگر برای روان شدنِ زبان دارد. همچنین در ترجمه‏ پازارگادی، از نظر من آن ظرایف و طرایف آهنگین نثرِ دوره‏ الیزابتیِ انگلیس منتقل نشده است، البته نمایشنامه بسیار درست معنا شده، اما به قول ادبیاتی‏ها، «آن‍ِ» ادبی ندارد و خیلی خشک و تحت‏اللفظی است.

خیرآبادی بی‌نقص‌ترین ترجمه موجود از هملت را ترجمه مرحوم به‌آذین معرفی کرد و گفت: ترجمه‏‌های اسماعیل فصیح و داریوش شاهین هم دچار همان مشکل ترجمه‏ مسعود فرزاد هستند، اما به طور کل ترجمه‏ استاد به‏آذین، یکی از کامل‏ترین و بی‏نقص‏ترین ترجمه‏های نمایشنامه هملت است چرا که در بسیاری موارد، سجعِ کلام رعایت شده، گزینشِ کلمات بسیار زیبا و به‌جا بوده و سعی شده با حفظ فضای انگلیسی متن، به حال و هوای ایرانی نزدیک شود.

خیرآبادی گفت: برای بازیگران تئاتر، ترجمه‏ استاد فرزاد اولویت دارد، چرا که هنوز هم ترجمه‏ای به این روانی، سلیسی و راحتی از هملت نشده است. همچنین ترجمه‏ ادیب‏سلطانی دقیق و موشکافانه و پژوهشی است و هیچ ترجمه‏ای هنوز به این دقت و با این جزیی‏نگری به همه‏ ابعادِ یک واژه در دیالوگ‏های شکسپیر نشده است.

این شاعر و مترجم در ادامه به دلایل خود برای ترجمه مجدد هملت اشاره کرد و گفت: آن‏چه مرا واداشت تا به ترجمه‏ای دوباره از هملت بپردازم، نبودن یک متن منظوم، موزون، مقفی و آهنگین از هملت بود، که هرجا متن اصلی شعر می‏شود، آن قسمت به شعر ترجمه شود و هر جا متن اصلی محاوره است، ترجمه نیز محاوره‏ای شود. همچنین هرجا دیالوگ سجع دارد، در ترجمه نیز سجع به کار برده شود و هرجا آهنگین است، به نثرِ آهنگین ترجمه شود.

خیرآبادی درباره ویژگی‌های ترجمه خود گفت: تلاش من این بود که در تمام ترجمه، همگام با شکسپیر باشم. او مرا راهنمایی می‏کرد که کجا شعر بگو، کجا کلام را نثرِ آهنگین کن، کجا بیانِ محاوره‏ای بگذار و دیگر مواردی از این دست. خودم نمی‏دانم ترجمه‏ام چه ویژگیِ خاصی دارد، ولی می‏دانم ما ترجمه‏ای از هملت به این صورت که توصیف کردم، نداشته‏ایم. شاید یکی از ویژگی‏های ترجمه من این باشد که تلاش کردم تعدادِ واژه‏های هر دیالوگ، با تعداد واژه‏هایی که خود شکسپیر به کار برده، یکی باشد؛ مثلا اگر دیالوگی 120 واژه دارد، در ترجمه خودم را مقید ساختم که فقط با 120 واژه، این دیالوگ ترجمه‏ شود.

خیرآبادی درباره چگونگی برگرداندن جنس دیالوگ‌های هر شخصیت در ترجمه گفت: یکی دیگر از مواردی که در این ترجمه‏ هملت به آن اهمیت بسیاری داده شده، جنس دیالوگ‏هاست. به عنوان مثال در سریال‌های تاریخی ایرانی همه‏ شخصیت‏ها یک‏جور و یک دست حرف می‏زنند، چرا که نویسنده دارد به‏جای همه می‏نویسد. متونِ شکسپیر این نقص را ندارد و هرکدام از شخصیت‌ها چون هملت، کلادیوس، افیلیا و دیگران، لحن مخصوص به خود دارند؛ یعنی هر کس مثلِ خودش حرف می‏زند و این اوجِ هنرِ دیالوگ‏نویسی است. من تلاش در ترجمه نیز این حالت برقرار باشد، یعنی هر شخصیتی مثل خودش و نه مثل مترجم، حرف بزند.

وی افزود: اگر جایی در متن اصلی، شکسپیر از متون کهن نظم باستان اقتباس کرده یا همان اشعار را عینا آورده، من در ترجمه نیز به آن سبکِ اساطیری نزدیک شدم، یعنی مابه‏ازای آن متن را در ایران پیدا کرده‏ام. به عنوان مثال مابه‌ازای آثار هُمر یا ویرژیل، شاهنامه‏ فردوسی است. من اشعاری را که شکسپیر از اساطیرِ روم وام گرفته بود همه به وزن شاهنامه و با همان اسلوب و همان آهنگ سبکِ خراسانی، به شعر درآورده‏ام. همچنین هرجا که متن، آهنگین شده، از شعر نیمایی کمک گرفته‏ام.

خیرآبادی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا در روند ترجمه‌اش از هملت به ترجمه‌های پیشین هم رجوع کرده یا این‌که خیر؟ گفت: بله. من هیچ‏کجا به داشته‏های خودم اطمینان نکرده‏ام. شاید این نخستین بار باشد که یک مترجم، به چنین چیزی اعتراف می‏کند، اما من با افتخار اعتراف می‏کنم، هر قسمتی که متوجه شدم آقای فرزاد، یا استاد به‏آذین یا دکتر ادیب‏سلطانی و یا دکتر پازارگادی پیشنهاد بهتری دارند، آن را به نظرِ خودم مقدم داشتم. هیچ حساسیت و تعصبی را در کارم دخالت ندادم، چراکه فقط قصدم این بود که یکی از کامل‏ترین ترجمه‏های هملت در ادبیات ایران به چاپ برسد. شاید بتوان گفت این ترجمه، نکاتِ مثبتِ همه‏ ترجمه‏های پیش از خود را جمع و تلاش کرده تا آن‏جا که ممکن است، ایرادهای کارهای پیش از خود را هم برطرف کند.

خیرآبادی در ادامه به روش خود در ترجمه هملت اشاره کرد و گفت: ابتدا تمام نسخه‏های ترجمه شده پیشین را فراهم کردم و همه را به دقت خواندم. در ادامه متن‌های اصلی استفاده شده مترجمان پیشین را تهیه کردم. در ادامه از روی چهار متن اورژینال، خط به خط می‏خواندم و یک ترجمه‏ کلی می‏نوشتم. دوباره ترجمه‏ خودم را با تک به تکِ ترجمه‏ها مطابقت می‏کردم. اگر در جایی پیشنهاد بهتری بود، آن را علامت می‏زدم و نکات مثبتش را به کار می‏بردم؛ این مرحله نخست ترجمه بود.

وی افزود: در مرحله بعد کل نمایشنامه را با مفاهیم دوم، سوم، چهارم، پنجم و حتی دهم و یازهم از یک واژه، ترجمه کردم. فرض کنید شکسپیر در یک دیالوگ از یک واژه‏ کلیدی استفاده کرده که آن واژه در ادبیات انگلیسی، سه یا چهار معنای دیگر هم دارد که من همه‏ آن‏ها را مدنظر قرار دادم و با هرکدام که در جمله صحیح بود، جمله ساختم. بعد مفاهیم را کنار هم گذاشتم، و در انتها ترجمه‏ هر دیالوگ را نهایی می‏کردم.

خیرآبادی در ادامه به چگونگی ویرایش ترجمه‌ و مدت زمانی که صرف این ترجمه شد، اشاره کرد و گفت: در مرحله‏ ویرایش، تعداد واژه‏های هر دیالوگ را در متن اصلی شمردم و با تعداد واژه‏های هر دیالوگ، در ترجمه مطابقت قرار دادم و سعی کردم تعداد واژه‌های هرکدام برابر باشد، البته این کار در بسیاری از موارد واقعا امکان‏پذیر نبود، اما من تلاشم را کردم، چرا که دوست داشتم ترجمه‏ای به مخاطب ایرانی ارایه کنم که کمترین فاصله را با متن اصلی داشته باشد. همین وسواس‌ها باعث شد که ترجمه هملت سه سال طول بکشد.

اين مترجم در پاسخ به این سوال که چرا ترجمه‌اش بدون مقدمه یا پیشگفتار مترجم منتشرشده، گفت: من مقدمه مختصری نوشته بودم که چاپ نشد. در آن بیشتر درباره علایم نگارشی و آیین نگارش و کمی هم درباره شخصیت‌ها توضیح داده بودم، اما چون انتشارات نمایش آیین نگارش مخصوصی دارد، کل متن من از لحاظ نگارشی تصحیح شد. به عنوان مثال من کلماتی را که تنوین دارد همیشه با «نون» و یا مثلا زندگی را «زنده‏گی» می‏نویسم اما ویراستار انتشارات نمایش نظر دیگری داشت و چون دیدم آن‏چه که می‏گوید درست‏ است، روی نظر خودم هیچ اصراری نکردم. به همین دلیل مقدمه‏ من که دیگر موضوعیتی نداشت به طور خودکار، حذف شد.

خیرآبادی در انتها در پاسخ به این سوال که نظرش درباره کیفیت ترجمه آثار شکسپیر در ایران چیست، گفت: اگر هملت را مشتی نمونه‏ خروار در نظر بگیریم، باید گفت که ما هنوز تا آشنایی کامل و البته همه‏گیر با شکسپیر پرآوازه، راه زیادی در پیش داریم. هر زمان که دیگر کسی نام شکسپیر را اشتباه تلفظ نکرد، بدانید داریم به آن ایده‏ال شناخت نزدیک می‏شویم ولی تا زمانی‌که هنوز حتی اسم شکسپیر از رسانه‏های ملی و از زبان هنرمندان به‏نامِ کشور، اشتباه تلفظ می‌شود نمی‌توان امیدی به شناخت مطلوب از این شخصیت تاثیرگذار هنر نمایش داشت.

ترجمه آرش خیرآبادی از نمایشنامه هملت، شکسپیر را انتشارات نمایش در 208 صفحه و بهای چهار هزار و 500 تومان منتشر کرده است.

خیرآبادی کارشناس ارشد ارتباطات و روزنامه‌نگاری از هند دارد. پیشتر با قلم خیرآبادی رمان «ناریا»، «پنجه» مجموعه پنج نمایشنامه‌ آیینی هندی و نمایشنامه‏ «هفت‏کوبه؛ واپسین پرده‏ی نیلوفر کُشان» منتشر شده است.

همچنین در آینده‌ای نزدیک مجموعه‏ اشعار و مجموعه نوشته‌های نثر خیرآبادی به ترتیب با عنوان‌های «سیاه مشق» و «پیشکش با عشق» توسط انتشارات پاژ منتشر خواهد شد.

آرش خیرآبادی هم‌اکنون مشغول ترجمه «مکبث» دیگر نمایشنامه مشهور شکسپیر است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها