هویت دوستی که فدریکو گارسیا لورکا شعر تاثیرگذارش را در آخرین سال زندگی اش برای او سروده بود و نام او تاکنون فاش نشده بود، روشن شد._
روزنامه نگار و منتقد هنری «خوان رامیرز دو لوکاس» جعبه ای از یادگاری های رابطه دوستانه خود با لورکا را در طول سال ها حفظ کرده بود که شامل یک شعر تاکنون دیده نشده و دفتر خاطرات مخفی نگه داشته شده ای از زندگی او بود. او این جعبه را اندک زمانی پیش از درگذشتش در سال 2010 به خواهرش سپرده بود.
محتویات این جعبه اکنون آشکار می کند که گارسیا لورکا و رامیرز 19 ساله، قصد داشتند با یکدیگر به مکزیک بروند، اما رامیرز جوان تر از این بود که بتواند بدون اجازه والدینش به این سفر برود. بنابراین او به شهر خود رفت تا با آنها صحبت کند و چند روز پیش از این بود که دست راستی های مسلح تلاشی را برای سرنگونی دولت جمهوریخواه انجام دهند.
در همین فاصله گارسیا لورکا هم به زادگاه خود گرانادا رفت که مدتی بود جنگ در آن جا شعله ور شده بود. با حضور نیروهای فاشیست طرفدار ژنرال فرانکو طبیعتا شاعر دست چپی در این منطقه در خطر بود. در آگوست 1936 لورکای 38 ساله همراه یک معلم مدرسه از سوی آنارشیست ها دستگیر شد و در دامنه های دشت، به گلوله بسته شد.
او تنها به خاطر همراه شدن با رامیرز سفرش به مکزیک را به تعویق انداخت و با وجود این که می دانست زندگی اش در معرض خطر است، به این انتظار تن داد.
از سوی دیگر خانواده محافظه کار رامیرز از سفر او با لورکا جلوگیری کردند و او را تهدید کردند که در صورت رفتن به این سفر گارد داخلی را به دنبال او می فرستند و او از آن جا که هنوز 21 سال نداشت، از رفتن به این سفر باز ماند.
گارسیا لورکا برای او یک نامه نوشت تا به او اطمینان دهد که برای این مساله نباید از دست خانواده اش نارحت شود و برای او نوشته بود که بهترین دوست او خواهد ماند و از او می خواهد تا با سیاست عمل کند و نگذارد تا دست سرنوشت او را با خود ببرد.
این نامه با مقداری از شکوفه های پرتقال گرانادا، از جمله مدارکی بود که رامیرز در کنار شعری که لورکا برای او سروده بود، سال ها در این صندوقچه نگه داشت. این شعر را لورکا در سفری که با رامیرز به کوردوبا انجام داده بود روی سربرگ های آکادمی «اوراد» مادرید که رامیرز در آن جا تحصیل می کرد، نوشته بود. تاریخ این شعر ماه می 1935 و همان زمانی است که لورکا سونات مشهور «عشق تیره» را سرود.
رامیرز هرگز از رابطه اش با لورکا سخنی به زبان نیاورد و سوال های زندگینامه نویسانی که در باره زندگی لورکا تحقیق می کردند را بدون پاسخ گذشت. او در جریان جنگ به گروه «بلو» پیوست تا از هیتلر در برابر هجوم روس ها دفاع کند. همین تلاش موجب شد تا او بتواند در دوره فرانکو جان سالم به در ببرد.
نظر شما