به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، نشست نقد «رمان تاريخي» عصر ديروز، يكشنبه، 20 فروردين، در سراي اهل قلم برگزار شد. در اين نشست خديجه معصومي، دبير برنامه، در ابتدا ديدگاههايش را درباره اختصاصات رمان تاريخي و شكلگيري آن بيان كرد.
وي گفت: رمان تاريخي نوعي از كتابنويسي است كه مرز ميان تاريخ و ادبيات به شمار ميرود و معمولا از نظر ادبي بيشتر اهميت دارد؛ اين در حالي است كه در برخي محافل كارشناسان تاريخ، رمان تاريخي را بيارزش و نامعتبر تلقي ميكنند چرا كه معتقدند ادبياتيها در حوزه تاريخ حرفي براي گفتن ندارند.
وي افزود: يكي از دلايل اين موضوع، گفتمان جديدي است كه از اوايل قرن بيستم شكل گرفته و محدوده آن تعامل تاريخ و فرهنگ است و بر اين اساس مطالعه آثار و روايات مربوط به گذشته به شكل نويني در دستور كار قرار گرفته است.
اين منتقد با اشاره به بخشي از پيشينه شكلگيري رمان تاريخي در ايران توضيح داد: پيشينه رمانهاي تاريخي در ايران مديون ترجمههايي است كه از آثار خارجي صورت گرفت؛ مثلا «سه تفنگدار» و «كنت مونت كريستو» از اولين ترجمههاي پرطرفدارند.
معصومي با اشاره به چند رمان تاريخي گفت: نخستين رمانهاي فارسي تاريخي «شمس و طغرا» نوشته محمدباقر خسرويكرمانشاهي در سه جلد يا رمان «عشق و سلطنت» نوشته شيخ موسيهمداني است كه ادوارد براون آن را نخستين رمان تاريخي ايراني ميداند. همچنين رمان «دام گستران» صنعتيزاده نيز از آن جمله است كه رنگ بوي داستاني و ادبي دارد.
معصومي ادامه داد: در دوره رضاخان و در نتیجه تشويق حكومت به تبليغ ناسيوناليسم رمانهاي تاريخي رواج بيشتري يافتند. «آشيانه عقاب» در دو جلد نوشته زينالعابدين معتمد «لازيكا» از حيدرعلي كمالي، «مازيار» صادق هدايت و «قصههاي ماه نخشب» سعيد نفيسي از جمله آثاري هستند كه رنگ و بوي تاريخي در آنها وجود دارد.
وي با برشمردن اختصاصات رمان تاريخي در دوران پهلوي دوم و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي توضيح داد: با رواج پاورقينويسي در مجلات، شكل نويني از رمان تاريخي به وجود آمد. رمان «عباس ميرزا»، نوشته ناصر نجمي يا رمان «چشمه آب حيات» از رفيعزادهمنصوري كه براي اولين بار در ايران شيوه علمي، تخيلي را با رويدادهاي تاريخي و ادبي درهم آميخته، در اين دسته ميگنجند. همچنين رمانهاي ابراهيم مدرسي و رمان معروف «دلشاد خاتون» از آثار مهم اين دوره به شمار ميروند.
اين منتقد درباره رمان «ده نفر قزلباش»نوشته حسن مسرور نيز توضيح داد: يكي از رمانهاي معروف آن دوره كه در روزنامه اطلاعات پاورقي شد، «ده نفر قزلباش» است كه در آن وقوف كامل نويسنده بر چند و چون زندگي اجتماعي زمان داستان به خوبي مشهود است و مخاطب را با نوع آداب و خوراك، پوشاك، و مناسبات اداري و سازمانهاي مذهبي و اداري دوران صفويه آشنا ميكند.
وي در بخش پاياني سخنانش گفت: با مطالعه آثار تاريخي شايد خواننده به عمق حوادث پي نميبرد و شايد رضايتمندي چنداني از اين مطالعه نداشته باشد، ولي در رمان تاريخي رابطه مناسبي ميان خواننده و نویسنده ايجاد مي شود، پس نويسنده بايد براساس اطلاعات معتبر اقدام به نگارش كند و هماهنگي منطقي ميان رويداهاي تاريخي و تخيلي را در نظر بگيرد و حتما به حفظ عنصر حقيقت توجه داشته باشد.
در ادامه اين برنامه فرشته احمدي، داستاننويس نيز با ارايه توضيحاتي درباره ماهيت رمان تاريخي گفت: در وهله اول به نظر ميرسد داستاني كه ناظر به اتفاقاتي باشد كه در گذشته و حال رخ داده است، ميتواند رمان تاريخي باشد. در رمان تاريخي همچنين به وجوه زنده بودن شخصيتهاي تاريخي اشاره ميشود.
وي در ادامه از وجود دو نوع نگاه به رمان تاريخي سخن گفت و توضيح داد: يك نگاه باز به رمان تاريخي وجود دارد و آن هم اين است كه هر اثر ميتواند با توجه به اينكه در شرايط اجتماعي و يا تاريخي خاص نوشته شده باشد، تحليل شود و از اين منظر تاريخي به شمار آيد؛ چرا كه در ذات خودش گوياست كه از چه تاريخي بر آمده است و نگاه بسته اين است كه داستان حتما بايد داراي ويژگيهاي خاصي باشد و اين نگاه تابع نظريه «لوكاچ» است كه بنيانگذار نگاه جامعهشناختي به ادبيات است.
این نويسنده همچنين گفت: «لوكاچ» البته پيرو هگل است و هگل هم انسان را فرآيند تاريخي ميداند كه با تطور تاريخ متحول ميشود. بر همين اساس رمان تاريخي هم شكل ميگيرد. به نظر من با مطالعه نظريه لوكاچ ميتوان براي رمان تاريخي بوطيقايي در نظر گرفت و سير رمان تاريخي را به لحاظ منشا و تطور تحليل كرد.
اين منتقد با مرور تاريخچهاي كوتاه از نحوه پيدايش رمان تاريخي در انگليس و ايتاليا به نقش گسست يا پيوستگي تاريخ در شكلگيري رمان تاريخي اشاره كرد و گفت: اين مساله براي ما نويسندگان ايراني هم جاي تامل دارد و اينكه بدانيم چگونه بايد درباره تاريخمان رمان تاريخي بنويسيم؛ نه آنكه بيشتر آموزههايمان براي نوشتن از طريق ترجمه باشد.
احمدي همچنين در ادامه با اشاره به تاريخچهاي از شكلگيري رمان تاريخي در ادبيات معاصر گفت: نويسندگان در ايران از دهههاي 30 و 40 نگاه تاريخيتري با اشاره به دورههاي كوچكي از تاريخ ايران در نگارش رمان داشتند. مثلا اسماعيل فصيح «دل كور» را نوشت و حتي «دايي جان ناپلئون» ايرج پزشكزاد نگاه تاريخي دارد. در مجموع «سووشون» و «همسايهها» از مهمترين رمانهاي تاريخي، اجتماعي معاصر هستند.
اين داستاننويس تصريح كرد: البته بايد گفت كه برخي نويسندگان ما سعي كردند موقعيت انسان معاصر را كنار وقايع تاريخي گذاشته و در رمان توصيف و تحليل كنند، ولي شايد تا به حال كمتر به نگاه تاريخي مد نظر لوكاچ با شكافتن ساختار تاريخي در خلق رمان دست يافتهاند و علت هم شايد تاريخچه كوتاه داستاننويسي ماست يا كمتر آشنا بودن نويسندگان با تاريخ و دقايق آن.
احسان عباسلو، نيز كه منتقد ديگر اين برنامه بود در ادامه گفت: من فكر ميكنم دوستاني كه در حوزه تاريخ كار ميكنند، اطلاعاتي از رمان ندارند و يا دوستان نويسنده نيز به تاريخ بياعتنايند. همين مساله سبب شده رمان تاريخي رشد و نموي نداشته باشد. نويسندگان بايد در انتقال امر تاريخي به ادبيات كارآمدتر عمل كنند.
اين داستاننويس در ادامه گفت: درباره رمان تاريخي بايد پذيرفت كه بسترهاي متغير اجتماعي نقش مهمي ايفا كردهاند. كلمه «نوول» بعدها به رمان تبديل شد و رمان را بايد از قرن 18 بررسي كنيم. تا قبل از قرن 17 «رمانس» داشتيم و رمانسها آبشخور خودشان را تاريخ ميديدند؛ حتي «ايلياد و اديسه» ريشههاي تاريخي دارد.
عباسلو افزود: از قرن 17 به بعد به دليل شرايط اجتماعي خاص و حقيقتجويي خاصي كه بين تاريخ و ادبيات مشترك است، شرايط سمتوسويي ديگر گرفت؛ «رمانس» خود را از تاريخ به گونهاي جدا كرد و تاريخ، انسانها را در مجموعه ميديد و حالت جزئينگر و شخصيتر داشت.
اين مترجم در ادامه با اشاره به بنمايههاي انديشه شکگرايي نسبت به تاريخ در شكلگيري رمان تاريخي، توضيح داد: در قرن نوزدهم مساله شک در وثوق منابع تاريخي مطرح شد و در مجموع ديدگاههاي شكاكانهاي نسبت به تاريخ پيدا شد؛ چرا كه تكنولوژي نوين و رشد كلانشهرها انديشه انسان را نسبت به تاريخ تغيير داد و اين انديشه شكاكانه شايد سبب شده رمان تاريخي به دليل پر كردن گپها و خلاهاي تاريخي بيشتر مطرح شود.
دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۵
نظر شما