«آيزاك بشويتس سينگر» در كتاب «دوباره احمقهاي چلم» هشت داستان طنز با درونمايهي سياسي و اجتماعي نوشته است. شخصيتهاي داستانهاي اين كتاب پيش از اين هم در كتاب «احمقهاي چلم و تاريخشان» از همين نويسنده حضور داشتند.
«بزرگان چلم و كليد جنندل»، «جايي كه ثروتمندان هميشه زنده ميمانند!»، «احمقهاي چلم و ماهي كپور ابله»، «چلميل تاجر»، «لمل و زيپا»، «وقتي چلميل به ورشو رفت» و «تودي ناقلا و ليزر خسيس» نامهاي هشت داستان گرد آمده در اين كتاب است.
بشويتس سينگر اين كتاب را بعد از «احمقهاي چام و تاريخشان» و نزديك به 40 سال پيش و در اوج حكومتهاي كمونيستي در كشورش براي كودكان نوشته و براي اين كار شهر «چِلْم» را پايه و اساس قرار داده است. چلم شهري در لهستان است كه بيشتر سكنهي آن يهودي هستند. داستانها و شوخيهاي زيادي دربارهي سادهلوحي مردم اين شهر از گذشتههاي دور تا به امروز بر سر زبانها بوده است.
برخي شخصيتهاي در همهي داستانهاي اين كتاب حضور دارند مانند افراد شورا و بزرگان چلم كه عهدهدار ادارهي چلم هم بودند: «نام رئيس آنها گرونام گاوه بود. ديگر بزرگان عبارت بودند از: لكيش احمق، زاينول سفيه، تريتول كودن، سندر الاغ، شمندريك بيمخ، فيول كلهخر. گرونام گاوه كه از همه بزرگتر بود، ريش مجعد و پيشاني بزرگ و ورقلمبيدهاي داشت. از آنجا كه گرونام خانهي بزرگي داشت معمولاً جلسهي بزرگان شهر در آنجا برگزار ميشد. گرونام مرد شاد و بانشاطي بود و تنها غصهاش اين بود كه هر وقت بزرگان آنجا را ترك ميكردند، همسرش جنندل او را بهخاطر حرفهاي مزخرفش ملامت ميكرد. به نظر جنندل، همسر بسيار محترمش ابلهي بيش نبود!»
شايد هم حق با جنندل باشد چون فقط گرونام است كه ميتواند براي تنبيه يك ماهي آن را غرق كند.
اين اتفاق وقتي افتاد كه زاينول سفيه يك ماهي كپور را به گرونام هديه داد: «گرونام گاوه گفت: از شما بسيار متشكرم. همسرم خوشحال خواهد شد. من و او ماهي كپور بسيار دوست داريم. من در كتابي خواندهام كه خوردن مغز ماهي كپور عقل را زياد ميكند. اگرچه ما در چلم بياندازه باهوشايم اما كمي پيشرفت اصلاً ضرر ندارد. حالا بگذار من از نزديك نگاهي به آن بيندازم. شنيدهام كه دم ماهي كپور اندازهي مغز او را نشان ميدهد.
گرونام گاوه به نزديكبين بودن مشهور بود و وقتي به سمت تغار خم شد كه دم ماهي كپور را بهتر ببيند، ماهي كپور كاري كرد كه نشان داد آنقدرها هم كه گرونام خيال ميكرد ماهي باهوشي نيست، چون دمش را بلند كرد و محكم به صورت گرونام كوبيد.
گرنام گاوه ماتش برد و در حاليكه از تعجب چشمهايش گرد شده بود فرياد زد: چنين چيزي تا به حال براي من اتفاق نيفتاده بود! نميتوانم باور كنم كه اين ماهي كپور در رودخانهي چلم صيد شده باشد! يك ماهي كپور چلم بيشتر از اينها بايد بفهمد!»
بعد از اين اتفاق گرونام تصميم گرفت تا ماهي را تنبيه كند و چه چيزي بهتر از غرق كردن؟ «گرونام گاوه پيش از اين نيز حكمهاي هوشمندانه بسياري صادر كرده بود اما هيچكدام درخشانتر و هوشمندنهتر از اين حكم نبود! حتي دشمنانش نيز از شنيدن اين قضاوت زيركانه، مات و مبهوت شدند. غرق شدن دقيقاً مرگ مناسبي براي يك ماهي كپور لجباز و سرتق با دم دراز و مغز كوچك بود!»
در بقيهي داستانهاي اين كتاب هم گرونام گاوه و بقيهي اعضاي شوراي شهر چنين حكمهاي درخشاني را صادر ميكنند.
«دوباره احمقهاي چلم» داستان حماقت انسانها را به تصویر کشیده است. انسانهايي كه راه حلهایشان برای مشکلات پیشآمده از موضوع اصلی احمقانهتر است.
اين كتاب را «خديجه روزگرد» ترجمه و «انتشارات آسمان خيال» با قيمت 3500 تومان منتشر كرده است.
نظر شما