چهار كتاب جديد از مجموعه «مدرسه پرماجرا» نوشته دن گاتمن منتشر شد. در اين كتابها بچههاي مدرسه الّامنتري با يك نويسنده كله گنده آشنا ميشوند، در طرح خداحافظي با هلههوله شركت ميكنند و استعداد شرورترين بچه مدرسه در شعر گفتن كشف ميشود.-
گرچه اي.جي همه كتابهاي مجموعه را با جمله «اسم من اي.جي است و از مدرسه متنفرم» شروع ميكند اما شادترين لحظات خود را در مدرسه ميگذراند؛ مدرسهاي كه مديرش «آقاي كلاتز» براي شادي دانشآموزان حاضر است لباس بابانوئل بپوشد، اسكيتسواري كند و حتي از سقف آويزان شود! مستخدمش يعني خانم لازار هم از ديوار راست بالا ميرود و معلم هنرش با دستمالهاي كهنه براي خودش لباس ميدوزد.
اي.جي و دوستانش در جديدترين كتابهاي اين مجموعه كه به تازگي توسط انتشارات گام منتشر شده است با افراد جديدي در مدرسه خود آشنا ميشوند.
در «نويسنده كله گنده» يكي از مشهورترين نويسندگان به مدرسه ميآيد تا از نزديك با مخاطبانش ديدار كند: «آقاي كلاتز بهخاطر آمدن نويسنده خيلي هيجانزده بود. او بايد ميرفت و به بقيه كلاسها هم اين خبر را ميداد.
آندرا كه عاشق كتاب و همه چيزهاي كسلكننده است گفت: من عاشق دوشيزه سوكي كابوكي هستم. او نويسنده محبوب من است.
من گفتم: تا امروز اسمش را هم نشنيده بودم.
آندرا گفت: خب! اگر تو هر چند وقت يك بار كتابي را ورق ميزدي ميدانستي كه او كيست.
گفتم: من هر چند وقت يكبار يك كتاب را برميدارم، ورق ميزنم و دوباره ميگذارم سر جايش!»
«اختراع سري» هم مربوط به زماني است كه مسوولان مدرسه تصميم ميگيرند براي حفظ سلامتي بچهها، ورود نوشابه و شكلات و شيريني را به مدرسه ممنوع كنند: «خانم كاني پوستري را به ما نشان داد كه روي آن با حروف درشت نوشته شده بود «با قند خداحافظي كنيد»
سپس ادامه داد: «از همين فردا در مدرسه الامنتري خوردن نوشابه و هله هوله ممنوع است!»
اين خداحافظي براي اي.جي كه علاقه زيادي به هله هوله دارد بسيار سخت است: «بدرود همه چيزهاي خوب و حسابي! بدرود بادام سوخته! بدرود آبنبات چوبي! بدرود تافي! بدرود هلههوله! چگونه بدون شما به بقاي خود ادامه دهيم؟!
اشك همينطور از چشمهايم ميجوشيد و سرازير ميشد. فكر كردم دارم ميميرم.
مايكل پيشنهاد كرد به احترام هلههولهها يك دقيقه سكوت كنيم.
در حال سكوت به ايام خوشي فكر كردم كه هلههوله و نوشابه ميخورديم...»
بچههاي مدرسه الامنتري در «كارتهاي جادويي» هم بايد به مناسبت ماه ملي شعر استعداد خود در شعر گفتن را امتحان كنند. در اين ميان، استعداد اي.جي كه ترجيح ميدهد به جاي ماه ملي شعر، «ماه يك جا نشستن و كاري انجام ندادن» را تجربه كند، كشف ميشود: «دوشيزه كوكو گفت: داشتم شعرهايي را كه براي كلاس دوشيزه ديزي نوشتي مرور ميكردم؛ محشرند! اشكم را درآوردند! در تمام دوران تدريسم هرگز با چنين كودك بااستعدادي آشنا نشده بودم!... من هرگز تصورش را هم نميكردم كه كودكي به اين كوچكي بتواند چنين اشعار درخشاني بگويد! اي.جي! تو بايد اين استعداد و نبوغ خارقالعاده را با دنيا سهيم شوي. وقتي بزرگ شدي بايد شاعر بشوي.
اوف! عجب مصيبتي! فكر كردم دارم ميميرم. دوشيزه كوكو ميخواست به همهي عالم اعلام كند كه من يك شاعر بزرگ هستم. ميدانيد چنين چيزي چه بر سر آبرو و اعتبار يك بچه ميآورد؟ اگر دوستانم فكر كنند كه من يك شاعر بزرگ هستم، ديگر نميگذارند با آنها الك دولك بازي كنم و من ديگر اي.جيِ باحال نخواهم بود!»
«مدرسه يا پادگان» هم كه پانزدهمين جلد از اين مجموعه است، به دردسرهاي بچههاي مدرسه بعد از اخراج «آقاي كلاتز» مدير محبوب مدرسه ميپردازد، خصوصاً كه «دكتر كاربلز» مدير جديد ميخواهد مدرسه را به يك پادگان تبديل كند: «وضعيت اين مدرسه رقتآور است. همهي شما بيتربيت و بيانضباطيد! هيچكدام از شما لياقت احترام را نداريد! نميتوانم اين وضع را تحمل كنم!
شما به مدرسه نميآييد كه تفريح كنيد. شما به مدرسه ميآييد كه بتوانيد به كالج برويد و در آينده آدم مفيدي باشيد.
آقاي كلاتز خيلي به شما آسان ميگرفت. ديگر خبري از بوقلمون و لباسها و مسابقههاي احمقانه نخواهد بود. از حالا به بعد ما روي چهار موضوع اصلي متمركز ميشويم: خواندن، نوشتن، رياضيات و مقررات.
قرار است ما، شما دانشآموزان را به ماشينهاي بيخاصيت يادگيري تبديل كنيم. اگر اين چيزها را دوست نداريد ميتوانيد كمي از وقتتان را در دخمهاي كه در طبقهي سوم است بگذرانيد. مفهوم شد؟»
«كارتهاي جادويي»، «مدرسه يا پادگان»، «اختراع سري» و «نويسنده كله گنده» جلدهاي سيزدهم تا پانزدهم مجموعه مدرسه پرماجرا اثر دن گاتمن را مونا قائمي ترجمه كرده است.
هر كدام از اين كتابها را انتشارات گام با قيمت 2200 تومان راهي بازار كتاب كرده است.
نظر شما