خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، فرزام شيرزادي،داستان نويس و روزنامه نگار: داستاننويس همين كه شروع به نوشتن ميكند و خود را در موجوديت نويسنده باز مييابد و به جا ميآورد، يكي از شريفترين، نجيبترين و انسانيترين كارها را انتخاب كرده است.
اين كه در اين راه مشقت بار، نوشتههايش چقدر براي همنسلان او و ديگراني كه ميخواهند پا در مسير حرفه، مشغله و دلبستگي فكري، ذهني و هنري او بگذارند تأثيربرانگيز است اهميتي اساسي دارد و ستايش برانگيز است؛ آن كه زندگي و حيات انسانياش را صرف آگاهي ديگران و آنچه را در اين وادي نصيبش شده چراغ راه آينده همقلمانش ميكند.
ابراهيم يونسي، استاد ناديدهام، آموزگار ديده و ناديده بسياري از آناني بود و هست كه مشغلهشان داستان و داستاننويسي است؛ از بسياري از آناني كه يك يا چند داستان كوتاه نوشتهاند گرفته تا آنها كه شباهنگام هم خواب داستان ميديدند و ميبينند و داستان با روح و حيات مستدامشان در اين عرصه سرشته شده است.
يونسي اگر فقط كتاب ارزشمند «هنر داستاننويسي» را هم نوشته بود جايگاهي شايسته و درخور در داستاننويسي معاصر ايران ميداشت؛ استادي دوستداشتني كه به واسطه نوشتن اين كتاب به چند نسل از داستاننويسان فارسيزبان اصول داستاننويسي و شگردهاي داستاني نويسندگاني را از سراسر جهان آموخت و هنوز هم كتابي در قد و قواره هنر داستاننويسي او منتشر نشده است.
حالا استاد مهربان داستاننويسي و مترجم و نويسنده ارجمند ابراهيم يونسي پلك بر هم گذاشته و براي هميشه ما را ترك كرده است. از پشت ميز نيمخيز ميشوم. كتابي قطور را با جلد سبز شوميز از لابهلاي كتابها برميدارم. كف دست بر جلد كتاب ميكشم و صفحهاي را به شانس باز مي كنم. صفحه شش از فصل اول هنر داستان نويسي است. ابراهيم يونسي نوشته است: «داستان كوتاه را ميتوان به ياري خصوصيات زير از ديگر آثار بازشناخت:
1 ـ طرح منظم و مشخصي دارد.
2 ـ يك شخصيت اصلي دارد.
3 ـ اين شخصيت، در يك واقعه اصلي ارايه ميشود.
4 ـ به صورت «كلي» كه همه اجزاي آن با هم پيوند متقابل دارد شكل ميبندد.
5 ـ تاثير واحدي را القا ميكند.
6 ـ كوتاه است.»
پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۶:۵۸
نظر شما