دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۴:۴۳
معادل‌سازي در ترجمه تاريخ نقشي ندارد

دكتر حسن انوشه، مترجم در نشست تخصصي كتاب ماه تاريخ و جغرافيا گفت: در ترجمه تاريخ به معادل‌سازي نيازي نيست و معادل‌سازي هيچ نقشي در اين زمينه ندارد. به گفته زنده‌ياد مصاحب اگر ديديم در زبان فارسي تلفظ نام و مكاني دشوار است بايد به آن تلفظ نزديك‌تر شويم نه اين كه به اشتباه تلفظي را ارايه دهيم.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نشست تخصصي کتاب ماه تاريخ و جغرافيا به بررسي تاريخ و ترجمه در ايران معاصر اختصاص داشت، در اين نشست كه صبح دوشنبه (3 بهمن) در سراي اهل قلم موسسه خانه كتاب برگزار شد. حسن انوشه (رييس دانشنامه زبان و ادبيات فارسي و پژوهشگر و مترجم در زمينه تاريخ و ادبيات) و مرتضي ثاقب‌فر (مترجم، پژوهشگر در تاريخ)، زهير صياميان (دبير نشست) حضور داشتند و در اين باره به بحث و گفت‌وگو نشستند.

انوشه در ادامه سخنانش گفت: ترجمه عمدتا فن و تكنيك است و هنر در آن به كار نمي‌رود. مترجم بايد امانت‌دار و در عين حال به متن اصلي وفادار باشد و تنها مطالب را به زبان مبدأ برگرداند. در عين حال که آگاهي از تاريخ مهم است و مترجم بايد به موضوع تاريخي كه ترجمه مي‌كند آشنايي دقيق داشته باشد. اين مسأله كمك مي‌كند تا مترجم به فضاي آن دوره راه بيابد.

وي افزود: در دوره جديد كه ما مصرف كننده نظرات غرب هستيم ابتكارمان بسيار كم شده است. در گذشته مترجمان ما كارشان را خوب شروع كردند ولي دارند بد تمام مي‌كنند. «تاريخ امپراتوري عثماني» اثر هامر پورگشتال که به كوشش ميرزازکي علي آبادي در دوره قاجاري ترجمه شده است مي‌توان گفت ترجمه درجه يكي ارايه داده‌اند.

انوشه اظهار كرد: امروزه افراد بسياري به ترجمه روي آورده‌اند كه صلاحيت اين كار را ندارند. ترجمه اخلاق علمي مي‌خواهد و براي رسيدن به پول و شهرت نيست. ما افرادي مثل دكتر زرياب خويي، ابوالقاسم پاينده، دكتر آيتي، محمدپروين گنابادي و... را داشتيم كه مترجمان امانت‌داري بودند و امين بودن را وظيفه كاري خود مي‌دانستند.

وي افزود: كتاب را بايد آن گونه ترجمه كرد كه مولف نوشته نه آن چه مترجم معتقد است. امروزه به دليل نداشتن اخلاق علمي ترجمه‌هايي را مي‌بينيم كه اصلا به متن اصلي وفادار نيست و مترجمان آن چيزي را كه ديگران نوشته‌اند در ترجمه خراب مي‌كنند.

سپس مرتضي ثاقب‌فر، مترجم پيشكسوت حوزه تاريخ ايران باستان در اين باره گفت: مترجم بايد زبان مبدأ و مقصد را بشناسد و در آن رشته تخصص و آگاهي داشته باشد. هنگامي كه به علوم انساني مي‌رسيم ترجمه پيچيده‌تر مي‌شود.

وي افزود: من خودم مي‌بينم از نخستين كتابي كه شروع به ترجمه كردم تا كتاب‌هايي كه چندي پيش ترجمه كرده‌ام تغييرات بسياري يافته است. من از دوره دبيرستان عاشق تاريخ بودم و از آن زمان بيشتر كتاب‌هاي ترجمه تاريخ را مي‌خواندم. از هنگامي كه كارم را شروع كردم تا به امروز در ترجمه تجربه كسب كرده‌ام. در حالي که مي‌بينم در حوزه ايران باستان کتاب‌هايي ترجمه مي‌شود که به علت عدم آشنايي با كتاب‌هاي تاريخ ترجمه درستي از منبع اصلي ارايه نمي‌شود. من 50 جلد كتاب درباره تاريخ هخامنشيان ترجمه كرده‌ام و با اين روزگار تاريخي آشنايي كامل دارم.

وي افزود: مترجم بايد زبان فارسي را خوب بداند و با زبان مبدأ نيز آشنايي داشته باشد. همچنين در زمينه تاريخ بايد با بيشتر مسايل آشنا باشد. مسأله‌اي كه مي‌خواهم به آن اشاره كنم اين است كه در تاريخ ايران باستان هم منابع كمي وجود دارد و هم مي‌توان گفت كه مطلب حساس‌تر است. اگر مترجمي مي‌خواهد تاريخ ايران باستان ترجمه كند بايد به فرهنگ و دين زرتشتي و زبان‌هاي باستاني واقف باشد.

صياميان گفت: سنت ترجمه جديد از دوره قاجار آغاز شده است افزون بر ضرورت شناخت تاريخ اروپا و ديگر تمدن‌ها ما مجبور شديم تاريخ خودمان را که توسط مولفان خارجي تاليف شده بود نيز ترجمه كنيم. اين روند منجر به تغيير جايگاه تاريخ در ايران معاصر به يک دانش و علم شد. وي همچنين در پرسشي مطرح كرد كه ضرورت ترجمه در تاريخ چيست؟ و تأثير ترجمه را در دانش تاريخ چگونه مي‌بينيد؟

انوشه در پاسخ گفت: ما در فرهنگ خود ايران، كتاب‌هاي بسيار معتبري داريم نظير «روضه‌الصفاء»،‌«حديقه‌السير» و يا كتاب‌هايي كه در روزگار صفويه نوشته شده‌اند، همانند «جهانگشاي جويني»، «جوامع‌التاريخ» و... ما نمي‌توانيم بگوييم كه تاريخ‌نگاري نداشته‌ايم اما به قول ابن خلدون نتوانستيم تاريخ را به عنوان يک دانش که از درون آن مي‌توان فلسفه تغيير تاريخ را دريافت مدون کنيم.

وي در ادامه سخنانش افزود: مي‌توان گفت ما از طريق ترجمه روش تاريخ‌نگاري غربي‌ها تأثير گرفته‌ايم. مواد خام را در ايران داشتيم ولي از روش تاريخ‌نگاري غربي نيز بهره گرفته‌ايم. فريدون آدميت و زرين‌كوب از جمله كساني بودند كه روش كار در تاريخ را از غرب به واسطه ترجمه‌ها گرفتند و روش و ديد تاريخي غربي‌ها بر تاريخ‌نگاري ايراني‌ها اثر گذاشت.

سپس ثاقب‌فر گفت: ما بايد پديده را از نظر جامعه‌شناسي در يك گستره كلان‌‌تر نگاه كنيم. دوره مشروطه توجه به تاريخ پيش از اسلام معطوف مي‌شود و بيشتر تاريخ‌نگاران به تاريخ ايران باستان و شاهنامه مراجعه مي‌كنند. هنگامي كه «کريسويچ راويلسون» كتيبه بيستون را ترجمه كرد ما اصلا نمي‌دانستيم كه هخامنشيان چه كساني بوده‌اند.

وي افزود: نهضت مشروطه بيشتر معطوف به ايران باستان است که در نهايت به تاليف تاريخ سه جلدي ايران باستان اثر حسن پيرنيا منجر شد. مشروطه اوج رستاخيز فرهنگي ايران است و در آن دوره تاريخي ترجمه‌هاي درخشاني مشاهده مي‌شود.

ثاقب‌فر اظهار كرد: فرهنگ ايران بر سه ركن اصلي استوار است، نخست ايران باستان، فرهنگ اسلامي و فرهنگي که از مواجهه ما با غرب نتيجه شده است. امروزه مي‌بينيم كه نسل جديد مي‌خواهد هويت خود را بشناسد و به مطالعه تاريخ ايران دست يازيده است. به همين دليل ترجمه متون تاريخي در حوزه‌هاي مختلف به خصوص ايران باستان فراوان شده است. اين نياز فرهنگي و فکري جامعه است که سمت و سوي روندهاي ترجمه را در حوزه تاريخ هدايت مي‌کند چرا که بين تاريخ و هويت ارتباطي تنگاتنگ وجود دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها