دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۲
«مسلسل‌چي‌ها» به كتاب‌فروشي‌ها آمدند

جنگ جهاني دوم است و بسياري از كشورهاي جهان درگير اين جنگ ويران‌گر شده‌اند. در اين ميان چند نوجوان، سلاحي با دوهزار فشنگ سالم گير مي‌آورند. گرچه آن‌ها تنها به دنبال يادگاري‌هاي جنگي مي‌گردند اما اين سلاح اسباب‌بازي نيست! گلوله‌اش از چهارصد متري از ديوار آجري عبور مي‌كند!

ايبنا نوجوان: «مسلسل‌چي‌ها» كتابي از «رابرت وستال» نويسنده‌ي انگليسي و برنده‌ي جايزه‌ي «گاردين» است.
اين نويسنده ده سال پيش از آغاز جنگ جهاني دوم به دنيا آمده‌است. مهم‌ترين منبع الهام اين نويسنده براي نگارش كتاب هم خاطرات دوران نوجواني‌اش است كه در دوران جنگ جهاني دوم گذشته است.

او در كتاب «مسلسل‌چي‌ها» داستان ماجراجويي‌هاي چند نوجوان را روايت مي‌كند كه كلكسيونر يادگاري‌هاي جنگي هستند. آن‌ها قطعات هواپیماي سقوط كرده و تانك‌هاي منفجر شده، فشنگ، قطعه‌هاي بمب‏های عمل‏ نکرده و عمل کرده و ماسك‌هاي ضد گاز را به عنوان يادگاري‌هاي جنگ جمع و در جايي مخفي مي‌كنند.

«چاس» يكي از اين بچه‌هاست كه دومين كلكسيون باارزش يادگاري‌هاي جنگي را بعد از «بادسر» دارد: «دومين كلكسيون باارزش يادگاري‌هاي جنگي در «گرموس» مال چاس بود. همه‌اش به اين خاطر بود كه مي‌دانست بايد مجا را بگردد. بچه‌هاي احمق به پياده‌روها و جوي‌ها نگاه مي‌كردند؛ انگار هرچيزي را كه مستقيم به چشم‌شان مي‌خورد بايستي برمي‌داشتند. بهترين جاها براي گشتن جاهايي بودند كه هيچ‌كس ديگري خوابشان را نمي‌ديد؛ مثل لابه‌لاي خاك پاي گياهان پرچين‌ها. اغلب گلوله‌هاي مسلسل را آن‌جا مي‌توانستي پيدا كني كه به محض خوردن به زمين، به شكل قارچ‌هاي فلزي كوچك برمي‌آمدند...»

اما يك روز چاس چيزي را پيدا مي‌كند كه هرگز فكرش را نمي‌كرد: يك مسلسل با دو هزار فشنگ سالم كه به يك هواپيماي سقوط كرده‌ي آلماني متصل بود.
«چيزي پشت شاخه‌ي درخت‌ها جلوي نور را گرفته بود. يك ساختمان جديد؟ يك محل نظامي سري؟ يك تنگ ضد هوايي جديد؟ نمي‌توانست كامل ببيند، تنها مي‌ديد كه سياه است. و بعد خيلي واضح در بالاي آن، صليب شكسته‌ي سياهي را در زمينه‌اي سفيد ديد. نمي‌دانست به طرفش بدود يا به سرعت از آن‌جا دور شود. پس بي‌حركت ماند و گوش داد. هيچ صدايي به جز وزوز مگس‌ها نبود. دوباره به طرف جلو حركت كرد؛ مثل خانه‌اي حلبي بود. همه چيز برايش روش شد. دم يك هواپيما! دم بمب افكن آلماني كه روي رخت‌شوي خانه سقوط كرده بود... چاس آب دهانش را قورت داد. مسلسل هنوز آنجا بود و از برج متحرك هواپيما آويزان؛ براق بود و سياه...»

چاس سعي مي‌كند مسلسل را از هواپيما جدا كند و با خود به مخفي‌گاه ببرد و البته موفق هم مي‌شود. او نوجواني است كه تقريباً هر كاري كه بخواهد انجام مي‌دهد اما چيزي نمي‌گذرد كه پليس محلي از ماجرا با خبر مي‌شود:
« - چه كسي آن‌ها را دزديده است؟
- اول فكر كديم كار ارتش جمهوري‌خواه ايرلند است. اخيراً آن‌ها تفنگ‌هاي عجيب و غريبي دزديده‌اند. اما اخبار اينجا به گوش چه كسي از افراد ارتش جمهوري‌خواه ايرلند مي‌رسد؟ به جاي برش اره نگاه كنيد. خيال مي‌كنيد جاي دست آدم بزرگ‌سال باشد؟ گمان مي‌كنم كار بچه‌ها باشد.
- بله مطمئناً.
- يكي از بچه‌هاي زرنگ مسلسل را گير آورده، با دو هزار فشنگ سالم و شليك نشده و اين مسلسل يك تفنگ بادي يا اسباب‌بازي نيست؛ گلوله‌اش از چهارصد متري از ديوار آجري عبور مي‌كند.
- عجب!
- و واقعاً كار بچه‌اي است كه كارش را خوب سر و سامان داده. مسلسل را پيدا كرده، براي آوردن اره به خانه رفته، سلاح را از ميان خيابان‌ها برده و آن را جايي پنهان كرده كه پدر و مادرش نتوانند پيدايش كنند. همه‌ي اين كارها نقشه‌ي دقيق لازم دارد. او دانش‌آموز ابتدايي نيست. بچه‌ي دبيرستاني است


حالا چاس و دوستانش بايد مسلسل را جايي پنهان كنند:
«- حالا سلاح را كجا بگذاريم؟
- توي آن لوله‌هاي فاضلاب قديمي، توي لوله‌ي زيري كه وسط لوله‌هاي ديگر است.
- زنگ نمي‌زند؟
- فكر مي‌كني كه كهنه‌هاي روغني را براي چه آورده‌ام؟
- آن‌ها را از كجا آورده‌اي؟
- پدرم آن‌ها را از محل كارش مي‌آورد. مادرم از آن‌ها براي آتش روشن كردن استفاده مي‌كند.
سلاح را در مخفي‌گاه لغزاندند، كهنه‌ها را دو طرف لوله تپاندند و رويشان خيلي يواش كاه پاشيدند.»

اما اين آخر ماجرا نيست. اين نوجوانان بازي جدي و كمي خطرناكي را آغاز مي‌كنند. يك بازي كه آمیزه‏ای از میهن‏پرستی، یعنی‏ دفاع از خود، خانواده، دوستان و جلوگیری از انهدام شهر را هم با خود همراه دارد. آن‏ها سنگری نزدیک رودخانه و میان جنگل می‏سازند و مسلسل را به آن‏جا می‏برند و در حقیقت یک جبهه‏ جنگ برای خود می‏سازند و همزمان اعمال خود را هم با داستان یک فیلم جنگی سینمایی مقایسه‏ می‏کنند.

مخاطب در كنار خواندن ماجراهاي اين نوجوانان، با شرايط زندگي در دوران جنگ هم آشنا مي‌شوند. نويسنده با توصيف‌هاي دقيق به موضوعاتي مانند كمبود غذا، استرس‌هاي ناشي از بمباران، حس ميهن‌پرستي و دفاع از كشور در برابر تجاوز بيگانگان پرداخته است. مثلاً در جايي كه مي‌گويد: «دو قرص درسته‌ي نان برشته و حلقه‌اي سوسيس صورتي كم‌رنگ صبحانه‌شان بود. سوسيس مزه‌ي عجيب و غريبي مي‌داد. مزه‌اش مثل سوسيس قبل از جنگ نبود.»

مسلسل‌چي‌ها كتابي درباره‌ي جنگ است. جنگي كه بزرگ و كوچك نمي‌شناسد و همه‌ را درگير مي‌كند. شايد توصيف‌هاي دقيق «رابرت وستال» در اين كتاب ناشي از گذراندن دوران نوجواني‌اش در دوران جنگ جهاني دوم باشد.
 


او اين كتاب را در سال 1975 نوشته و منتشر كرده و اكنون با ترجمه‌ي «بيژن آرقند» در ايران منتشر شده است.
انتشارات «محراب قلم»، «مسلسل‌چي‌ها» را با قيمت2500 تومان منتشر كرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها