یکشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۹
گفت‌وگوی حضرت رقيه(س) با پدرش به زبان شعر

مرتضي دانشمند از شاعران و نويسندگان كتاب‌هاي ديني براي كودكان و نوجوانان است. او چند داستان و شعر با موضوع عاشورا و محرم دارد كه يكي از اين شعرها از زبان حضرت رقيه(س) در گفت‌وگو با پدرش است.

ايبنا نوجوان: مرتضي دانشمند به خبرنگار ما گفت: يكي از كتاب‌هاي كه سال‌ها پيش نوشتم، داستان زندگاني يكي از سرداران جنگ بود كه در ميان آن داستان نگاهي هم به عاشورا و محرم داشتم و در ميان داستان صحنه‌هاي عزاداري براي امام حسين‌(ع) وجود دارد.

وي با اشاره به اين‌كه در اين كتاب، داستان زندگي «شهيد اصغر توكلي» آمده است، گفت: اين كتاب با عنوان «تو هم بيا» منتشر شده است و براي نوجوانان هم مناسب است.

دانشمند با بيان اين‌كه مجموعه‌اي با نام «الف لام ميم، ذلك انقلاب» دارد، اظهار كرد: يكي از كتاب‌هاي اين مجموعه با عنوان «سرگذشت آن سر» ماجراي انتقال سر ِ مبارك امام حسين(ع) از كربلا به كوفه و از كوفه تا شام است. شعرهاي اين كتاب را در قالب مثنوي سروده‌ام.

وي عنوان كرد: آخرين شعري كه در حوزه‌ي كودك و نوجوان سروده‌ام نيز شعري درباره‌ي حضرت رقيه(س) است كه زبان محاوره‌اي دارد و تا كنون در هيچ كتابي منتشر شده است.

اين شعر را با هم مي‌خوانيم:
«
چهل شبه مي‌پرسم
تو واقعاً كجايي؟
مادر به من نمي‌گه
خودت بگو بابايي
مادر مي‌گه هميشه
تو رفته‌اي در سفر
اگر سفر رفته‌اي 
ولي چرا بي‌خبر؟
خودت مي‌گفتي به من
عزيز من، دخترم
تنها نمي‌رم سفر 
تو را با خود مي‌برم
فكر مي‌كنم نرفتي
تنهايي در اين سفر
گمون كنم پيش توست
داداش علي‌اصغر
پدر ديشب ديدمت
ميون صد ستاره
با ذوالجناح اومدي 
تو كربلا دوباره
گفتي با اسبت منو
پيش خودت مي‌بري
يه پيراهن، روسري
براي من مي‌خري
روسري‌ام را بابا
از رو سرم كشيدند
نامحرماي شامي
موي سرم را ديدند
حرفاي ديگه‌اي هست
نمي‌گم اما امشب
چون نمي‌خوام بشنوه
اونا رو عمه زينب
يه بار ديگه بابا
به ديدن من بيا
تاريكه اين خرابه
با شمع روشن بيا
»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها