محمدعلي موحد، مصحح، نويسنده و حقوقدان، در نشست ديروز (11 آبان) سراي اهل قلم گفت: وحشيگريهاي مغولان در اجراي احكام و مجازاتهاي «ياسا» اندك ارتباطي با فقه اسلامي نداشت، زيرا آنان وقعي به فقه و دين نمينهادند.-
«نفت ما و مسايل حقوقي آن»، «اصطرلاب حق»، «سفرنامه ابن بطوطه»، «مقالات شمس تبريزي»، «خواب آشفته نفت»، «در هواي حق و عدالت»، «فصوص الحكم»، «ماليات سرانه و تاثير آن در گرايش به اسلام» از جمله تاليفات، تصحيحات و ترجمههاي موحد قلمداد ميشوند.
موحد در ابتداي سخنانش گفت: تا جايي كه تاريخ مدرن ما نشان ميدهد، حمله مغول بزرگترين واقعه پس از حمله اعراب به ايران است. شباهتهاي زيادي نيز ميتوان ميان اين دو واقعه يافت مانند آن كه هر دو قوم، باديهنشين و فاقد صناعت و ظرافت بودند و هر دوي اين اقوام، پس از حمله به ايران به قدرتهاي بزرگ تبديل شدند.
وي افزود: هر دو قوم مغول و عرب با حمله به ايران، تاثيرات عميق و ديرپا بر اين كشور گذاشتند. حمله اعراب، دين نويني را به ايرانيان داد، البته خرابيهاي اين حمله، در مقابل ويرانيهايي كه مغولان از خود بر جاي گذاشتند، ناچيز است. اعراب مهاجم پس از اندك زماني با فرهنگ پيشرفته ايران و روم كنار آمدند. شكلگيري فرهنگ پيشرفتهتر اسلام، نتيجه همين تعامل بود. اعتلاي اين فرهنگ از اواخر قرن دوم هجري آغاز شد و تا ششصد سال يعني تا زمان حمله مغول به ايران ادامه يافت.
موحد ادامه داد: برخي از خاورشناسان غربي از اين دوره به عنوان رنسانس اسلامي ياد ميكنند. يكي از پربارترين شاخههاي اسلام در اين دوران، فقه و حقوق بود كه شكلگيري و رشد آن طي ششصد سال صورت گرفت. نهال فقه حول محور آيات معدودي از قرآن، نشو و نما يافت و سپس انبوهي از قويترين انديشمندان اسلام را به خدمت گرفت و اتقان و انسجام يافت.
اين پژوهشگر در ادامه، توضيحاتي درباره پيشينه قوم مغول ارايه كرد و گفت: هنگامي كه چنگيز متولد شد، قوم مغول به لحاظ نوع زندگي و موقعيت اجتماعي و اقتصادي به دو گروه بيشهنشين و بياباننشين تقسيم ميشد. گروه نخست اغلب به شكار حيوانات ميپرداختند و لباسهايشان از پوست حيوانات بود. آنان پرورش حيوانات اهلي مانند گاو و گوسفند را دون شان خود ميدانستند، در حالي كه اين كار در ميان بياباننشينان مغول متداول بود. چنگيز از ميان چنين اقوامي برآمد.
وي افزود: مغولان دين و آيين مشخصي نداشتند و حس وابستگي خانوادگي و همچنين توجه به نياكان، جاي مذهب و پرستش خدايان را براي آنان پر ميكرد. برآمدن چنگيز نيز بيارتباط با همين باورهاي مذهبي مغولان نبود. نام اصلي چنگيز، تموچين بود و «چنگيز» لقبي بود كه به وي اطلاق ميكردند. درباره او گفته ميشد كه با اسب به آسمانها ميرود و از آنجا خبر ميآورد! چنگيز معتقد بود ماموريتي از عالم غيب به او محول شده و او مامور به انجام آن است. او هنگام مواجهه با مشكلات، به كوهي مقدس ميرفت و گاهي تا روزها در آنجا ميماند و تضرع ميكرد و از عالم غيب استمداد ميطلبيد!
موحد ادامه داد: چنگيز پس از حمله به ايران از بالاي منبر مصلاي بخارا رو به مردم گفت كه من عذاب خدايم، اگر شما مرتكب گناهان بزرگ نميشديد، خداوند عذابي مانند من بر شما نازل نميكرد.
وي درباره ياسا، مجموعه قوانين مغولان، توضيح داد: «عطامنش جويني» نخستين بار در مقدمه كتابش دو واژه «ياسا» و «آيين» را به صورت مترادف به كار برد. او مينويسد كه چنگيز بر وفق و اقتضاي خود براي هر كاري، قانوني و براي هر مصلحتي، دستوري قرار داد. مغولان خط نميدانستند، چنگيز دستور داد كه فرزندان اويغور خط فراگيرند و ياسا را بر طوماري بنويسند. خواجه نصير نيز در رساله «ماليات» از اين قانون ياد كرده است. به نظر ميرسد معناي واقعي «ياسا» دستور خان باشد.
نويسنده كتاب «ابن بطوطه» تاثيرات هجوم مغول را تنها منحصر به ويرانيهاي مادي ندانست و گفت: درگيري در جبهه معنوي اين هجوم تا سالها طول كشيد، ماجراي شگفتانگيزي كه مورخان سنتي حق مطلب را درباره آن ادا نكردند.
موحد ادامه داد: تاثير ياسا بر حقوق خصوصي، ناچيز و بر حقوق عمومي بسيار عميق بود. ياسا به صورت مجموعه قوانيني كه امروزه با عنوان كد ميشناسيم نيست، بلكه يك رشته احكام و قواعد تاسيسي است. دگرگوني نظام مالياتي ايران در دوره ايلخلاني از جمله تاثيرات ياسا بود. نظام مالياتي، يكي از حوزههاي حقوق عمومي است. تا چند قرن پس از اين دوران، كتابهاي ما سرشار از اصطلاحات مالياتي مغولي است. خاورشناسان زيادي براي شناسايي و تدوين قوانين ياسا تلاش كردند، اما نتيجهاي دربر نداشت، زيرا ياسا به صورت مكتوب رواج نداشت.
وي افزود: اختيارات قاضيان مسلمان كه بر اساس فقه حكم ميدادند، تنها محدود به دعاوي شرعي بود و اموري مانند توطئه عليه حكومت به آنان مربوط نميشد. از اين رهگذر، بحث «سياست در برابر شريعت» در كتابها مطرح شد.
موحد با بيان اين كه «مقررات ياسا بيشتر جنبه جزايي داشتند» عنوان كرد: مغولان در اعمال مجازات، بسيار وحشيانه عمل ميكردند. مطابق احكام ياسا، فردي كه در يك درگيري، به هواداري يكي از طرفين بپردازد، محكوم به قتل است. فردي كه نزديك به سلطان بود و دروغ ميگفت نيز به اعدام محكوم ميشد. «يارقوچي»ها مسوول اعمال مجازات بودند. آنان در شكنجه كردن، اختيار كامل داشتند و ابتكارات و تفننهاي بسيار از خود نشان ميدادند كه دانستن آنها مو بر تن راست ميكند. اين مجازاتها در دايره سياست قرار ميگرفت و ارتباطي به فقها نداشت.
وي افزود: فقيهان بر سر كوچكترين مسايل، به بحث ميپرداختند و همواره بر آسانگيري مجازات تاكيد داشتند. وحشيگريهاي مغولان در مجازات مربوط به سياست ميشد و اندك ارتباطي با فقه نداشت، چرا كه مغولان هيچ وقعي به فقه و دين نمينهادند. اين قوم پس از گذشت سالها با مسلمانان كنار آمدند و آنان را در مراجعه به قاضي در مرافعات خود آزاد گذاشتند. به دلايلي از جمله مشكلاتي كه براي بازرگانان ايراني در مصر به وجود آمد، رسيدگيهاي شرعي، ناكارآمد شناخته شدند. اين بنبست منجر به شكلگيري حكميت در ايران شد. «حكم الممالك» رتبهاي در رده دادستان كل امروزي بود كه همرديف وزيران قرار ميگرفت. حكمي كه از سوي حكم الممالك ارايه ميشد، بينابين شريعت و ياسا بود.
نظر شما