محمد اصغري، مترجم اين اثر،در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: ترجمه اين اثر پايان يافته و اكنون در مرحله ويراستاري است.
وي پراگماتيسم را بر دو نوع دانست و گفت: پيرس، ديويي و ويليام جيمز از جمله پراگماتيستهاي كلاسيكند كه در آمريكا ظهور كردند. از همين رو، پراگماتيسم را بايد تفكري شكل گرفته در آمريكا قلمداد كرد.
اصغري ادامه داد: پراگماتيسم از دهه هشتاد ميلادي به بعد در قالب تفكر نئوپراگماتيسم در آمريكا تغيير رويكرد داد. رورتي، پاتنم و كواين، مهمترين نمايندگان اين تفكرند. در واقع، فلسفه تحليلي در سالهاي اخير به پراگماتيسم گرايش يافته است.
وي درباره تفاوتهاي پراگماتيسم كلاسيك و نئوپراگماتيسم گفت: پراگماتيستهاي كلاسيك به ذهن و تجربه اصالت ميدادند، اما نئوپراگماتيستها، با وارد كردن مفهوم زبان به فلسفهورزيهاي خود، آن را جايگزين ذهن و تجربه كردند.
اين مترجم با بيان اين كه «پاتنم، حتي كانت و ويتگنشتاين دوم را نيز نئوپراگماتيست ميداند» عنوان كرد: به باور او، نئوپراگماتيسم، يك نظام فلسفي ثابت نيست، بلكه همواره در جريان است.
اصغري ادامه داد: طبق گفتههاي اين فيلسوف، نئوپراگماتيسم حاصل نوعي رنسانس در فلسفه آمريكاست كه شباهتهايي با فلسفه پستمدرن دارد. بنابراين، ميتوان آن را پراگماتيسم پستمدرن ناميد.
وي هنوز ناشري براي كتابش انتخاب نكرده است.
شنبه ۷ آبان ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۹
نظر شما