پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۸
نویسنده جایی برای خیال‌پردازی مخاطب نگذاشته است

سیدمحمدحسن حسینی در نقد کتاب «پشت دیوار مدرسه» با بیان این‌که سوژه دشواری برای داستان نوجوان انتخاب شده که نشانه شجاعت نویسنده است گفت: توصیفات و اتفاقات، بسیار شاعرانه بیان شده‌اند؛ اما نویسنده جایی برای خیال‌پردازی مخاطب باقی نگذاشته است._

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست نقد و بررسي رمان نوجوانانه «پشت ديوار مدرسه» شامگاه ديروز، 27 مهرماه با حضور سیدمحمدحسن حسینی، شاعر، نویسنده و منتقد حوزه کودک و نوجوان، حبیب یوسف‌زاده، مترجم و منتقد و حمیدرضا داداشی، نویسنده کتاب در سراي اهل قلم برگزار شد.

در ابتدای این نشست، حمیدرضا داداشی، نویسنده کتاب، خلاصه‌اي از داستان خود را براي حاضران بيان كرد. او با اشاره به این‌که این اثر درباره چند نوجوان است که به رهبری معلم خود وارد مبارزات انقلاب می‌شوند گفت: چند سالی سوژه و شخصیت‌های داستان را در ذهن داشتم و با آنها زندگی کردم، تا اینکه بالاخره احساس كردم زمان نوشتن اين داستان فرارسيده و آن را نوشتم.

او افزود: این کتاب را سال 86 برای انتشار به ناشر سپردم که در نهایت، سال 88 به بازار کتاب آمد. 

سپس سیدمحمدحسن حسینی، با ارائه تعريفي از رمان و اشاره به ريزبافت بودن رمان نسبت به داستان بلند، گفت، اجازه دهيد اين كتاب را نه رمان نوجوانانه، كه داستان بلند نوجوانانه بناميم. در اين زمان داداشي هم اعلام كرد كه كتابش را داستان بلند مي‌داند. حسيني گفت: رمان، «المان»هایی دارد که آن را از داستان بلند متمایز می کند. در واقع رمان، اتفاقات و شخصیت‌ها را جزئي‌تر توصیف می‌کند.

وی افزود: با توجه به این‌که نویسنده این کتاب در زمان انقلاب اسلامي، کودکی هفت ـ هشت ساله بوده است، خیلی خوب این اتفاقات را از نگاه نوجوانان شرح داده است. در این داستان، دگرگونی‌هایی در شخصیت‌ها اتفاق می‌افتد که داستان را جذاب‌تر می‌کند. این مساله، نشان‌‌دهنده تیزبيني نویسنده در دوران کودکی و تسلط او در ارائه توصيف‌هاي دقيق به عنوان يك نويسنده است.

نویسنده کتاب «گمشده شازده کوچولو» با بیان این‌که نویسنده «پشت ديوار مدرسه»، نوجوانان و دغدغه‌های آنها را می‌شناسد اظهار کرد: این نویسنده به خوبی توانسته مفهومی مثل انقلاب را که ویژه بزرگسالان است برای نوجوانان، ترجمه و ساده‌نویسی کند.

وی ادامه داد: در این اثر، هیجانات و فضاسازی‌ها، بسیار زیبا و شاعرانه بیان شده‌اند؛ اما بهتر بود نویسنده جایی برای خیال‌پردازی مخاطب و همراهی او با نویسنده باقی می‌گذاشت و همه چیز را به مخاطب ارایه نمی‌کرد.

حسینی با اشاره به این‌که این متن با زبانی بسیار ساده نوشته شده است، عنوان کرد: در این کتاب «المان»های اثر خوب گاهی وجود دارد و گاهی به چشم نمی‌آید. به‌طور مثال، زمانی که از یک شخصیت ایده‌آل صحبت می‌کنیم باید تیپ شخصیتی ایده‌آلی برای او تعریف کنیم. البته این اتفاق در ادبیات بسیار کم اتفاق افتاده و بیشتر در رمان‌هاي کلاسیک به کار می‌رود که در این اثر درباره معلم این اتفاق افتاده است.
 
وی افزود: هر یک از شخصیت‌های این داستان «المان هایی» دارند که آنها را از دیگران متمایز کرده است و برخی اتفاقات درباره آنها به صورت عینی رخ می‌دهد؛ اما گاهی هم این اتفاق نمی‌افتد و در حد توصیفی از سوی نویسنده باقی می‌ماند. البته کار کردن درباره سوژه انقلاب دشواری‌هایي دارد. 

نویسنده کتاب «دوست با نمک، دوست شیرین» عنوان کرد: از جمله مسایلی که در این کتاب خوب به آن پرداخته نشده می‌توان به عدم ارائه مفهوم دقيقي از شهيد و شهادت برای نوجوانان اشاره کرد، در عین حال زمانی که شخصیت داستان فهمید پدرش به حالت عادی نمرده و شهید شده است، هیچ تغییر حالتی در او ایجاد نشد.

او با بیان این‌که از جمله ویژگی‌های نثر فاخر، جلب اعتماد مخاطب است گفت: متاسفانه در این داستان نویسنده در صفحه نخست، زمان شرح روشنایی چراغ‌های صحن امام زاده که از لای برگ‌های درخت‌ها پیداست، ابتدا از فعل جمع استفاده کرده است و در جمله بعدی، فعل مفرد به کار برده است. جایی دیگر در صفحه 12 کتاب یکی از بچه‌ها هنگام نوشتن شعار در تاریکی شب که نوشته‌ها به زور دیده می‌شوند، متوجه رنگ‌پریدگی دوست خود می‌شود که این، ریتم داستان و ریتم مخاطب را برهم می‌زند.

سپس حبیب یوسف‌زاده عنوان کرد: اين داستان، تیرگی‌ها و روشنی‌هایی دارد که در ذهن مخاطب طیفی زیبا ایجاد می‌کند اما از جهت‌هایی هم دچار ضعف است.

این مترجم و نویسنده کودک و نوجوان با بیان این که نوسنده کتاب «پشت دیوار مدرسه» بسیار خوش‌تکنیک عمل کرده است گفت: در ابتدای کتاب، تعابیری شاعرانه و دلنسین به کار رفته است و این تعابیر تا پایان داستان ادامه دارند؛ اما ضعف عمده این است که مخاطب پیش درآمدها را طی می‌کند اما با فرازهای داستان مواجه نمی‌شود. در اصطلاح، پس از عبور از یک تپه با تپه‌ای دیگر مواجه می‌شود و به قله نمی‌رسد. این خلاء قله تا پایان داستان به چشم می‌خورد.

وی افزود: یکی از شخصیت‌هایی که نویسنده به‌راحتی می‌توانست به آن بپردازد، پیرمرد حصیربافی است که بچه‌ها به زور از او می‌خواهند که اعتصاب کند، اما نویسنده خیلی ساده از این شخصیت گذشته است. ماجرای استفاده از دستگاه تکثیر مدرسه نیز خیلی گزارشی آمده و در آن ماجرای هیجان‌انگیزی به چشم نمی‌خورد.

یوسف‌زاده با بیان این که داستان با شتابزدگی پیش رفته است، گفت: برخی شخصیت‌ها خوب توصیف شده‌اند و برخی شخصیت‌ها نیز در حد یک تیپ باقی مانده‌اند و نویسنده هیچ تصوری از آنها ندارد.

به گفته سردبير مجله رشد نوجوان، از جمله مواردی که اثر را تبدیل به داستان بلند کرده و آن را از رمان جدا می‌کند، خطی بودن داستان است. در رمان، ماجراها در عین این‌که به طور مجزا مطرح می‌شوند، بر يكديگر تاثیر نيز می‌گذارند.

حمیدرضا داداشی نیز در ادامه از منتقدان برای بیان این نکات تشکر کرد و گفت: من با اين داستان و شخصيت‌هاي آن مدت‌ها زندگي كردم و آنها را در وضعيت‌هاي مختلف قرار دادم تا اين‌كه در نهايت تصميم گرفتم آن را بنويسم و پس از آن بارها به داستانم مراجعه و حك و اصلاح كردم. اين اثر بيش از پنج بار بازنويسي و اصلاح شده و در نهايت احساس كردم زمان انتشار آن فرارسيده است. نويسنده در فرايند خلق اثر به جايي مي‌رسد كه احساس مي‌كند بايد نقطه پايان اثرش را بگذارد و به سراغ اثر ديگري برود. برخی از نکاتي كه منتقدان محترم به‌درستي به آن اشاره كردند در ذهن من نيز بود؛ اما داستان گاهی طوری پیش می‌رفت که از دست من نیز کاری بر نمی‌آمد؛ چرا كه از جايي در داستان، شخصيت‌ها و حوادث، راه خود را مي‌روند. حتی در بازنویسی نیز نتوانستم تغییر زيادي در داستان بدهم. اما برخی از نکات مانند شخصیت پیرمرد حصیر باف از دید من نیز مخفی مانده بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها