خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، «هزار و يك شب» روايتگر داستانهاي كهن ايراني است. هر داستاني از آن كتاب، درونمايه و سرگذشت تازهاي دارد و پندآموز نكتهاي اخلاقي، يا شيوهاي براي پرهيز از بديها و ناراستيهاست. چشمپوشي از لغزشگاههايي كه بر سر راه آدمي هست، تيره روزيها و دشواريهايي پديد ميآورد كه به تباهي انسان و روزگارش ميانجامد. يكي از آن نابهنجاريها، كه از ديد پردازندگان كتاب «هزار و يك شب» پنهان نمانده و داستانهايي گيرا و پركشش پديد آورده است، آشوب انگيزي «دروغ» است.
در كتيبههاي تاريخي نيز به واژه دروغ اشاره شده و نمايشنامهنويسان در نمايشنامهها از اين واژه استفاده كردهاند، در بند سوم يکي از کتيبههاي داريوش هخامنشي که در تخت جمشيد يافت شده است، آمده: «داريوش شاه گويد: اهورامزدا با خدايان خاندان سلطنتي مرا ياري کناد! و اين کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشکسالي، از دروغ محفوظ داراد! با اين کشور نيايد، نه دشمن، نه خشکسالي، نه دروغ! اينرا (چون) برکتي من از اهورامزدا با خدايان خاندان سلطنتي درخواست ميکنم. اينرا به من (چون) برکتي اهورامزدا با خدايان خاندان سلطنتي بدهاد!»
از «دروغ» در ادبيات باستاني ايران با عنوان ديو دروغ (دروج) ياد شده است. اين واژه در فارسي باستان، Draug، در اوستايي به شکل Draog، و در فارسي ميانه به صورت Droj آمده است.
به نظر ميرسد در ايران باستان، همه جلوههاي زشت و صفات پليد به صورت ديوان و دروجان در برابر ايزدان شخصيت مييابند. دروج در آغاز نامي براي ماده ديوان بوده، ولي سپس کلمهاي ميشود مترادف ديو. اصطلاح دروج يا دروغ يا فريب غالبا به عنوان لقبي براي اهريمن يا براي ديو خاصي يا طبقهاي از ديوان به کار ميرود.
در دانشنامه مزديسنا آمده است: «درُوج به معناي دروغ و ديو نادرستي است.»
داوود فتحعلي بيگي، كارگردان نمايش «سياه بازي شهرآشوب»، ميگويد: «دروغ ويران كننده است و ارزشهاي انساني را پايمال ميكند. كسي كه دروغ ميگويد، نه تنها خود، كه ديگران را هم گرفتار و درمانده ميسازد.»
داستان «غلام دروغگو» در كتاب «هزار و يك شب»، بازگو كننده چنين درونمايهاي است. اين داستان و چند داستان ديگر از «هزار و يك شب» كه درباره دروغاند، با همه ديرينگي كه دارند، باز در سرشت و درون خود، نو و تازهاند. چرا كه هنوز هم، همانند سدههاي گذشته، آدمي دست به گريبان نابهنجاري دروغ است. پس از درون داستانهاي كهن و سرگذشتهاي ديرينه، ميتوان نمايشي امروزي، با ساختار و پرداختي نو، آفريد و تماشاگر را با لغزش گاههايي كه بر سر راه او و جامعهاش هست، آشنا كرد.
«سياه بازي شهر آشوب» را شهناز روستايي نوشته و كارگرداني آن را داوود فتحعلي بيگي انجام داده است. اين نمايش در سالن سنگلج، از نيمه شهريورماه بر روي صحنه رفته است و نمايش آن تا نيمه مهرماه ادامه مييابد. اما اگر بخواهيم چنين نمايشي را به كوتاهي بشناسانيم و بپرسيم كه در آنسوي نمايش «سياه بازي شهرآشوب» چه نكته و سخني نهفته است و تماشاگر بايد به دنبال دريافت چه درونمايهاي از آن باشد؟
ناگزير بايد همان سخن كارگردان ـ فتحعلي بيگي ـ را يادآوري كرد كه ميگويد: «نمايش ما بازتاب فتنه انگيزي دروغ است.». چنين گزينشي از يكي از داستانهاي «هزار و يك شب»، نشان از هوشمندي و آگاهي نويسنده و كارگردان اثر دارد. آنها هشدار ميدهند كه دروغ، بنياد برافكن و بر باد دهنده است. اما فتحعلي بيگي روايتي خام از داستان «هزار و يك شب» بدست نميدهد. او ميگويد: «براي اجراي اين نمايش، در داستان آن دست بردهايم و به شكلي دراماتيك درآوردهايم.»
باز ميتوان پرسيد كه نمايش«سياه بازي شهرآشوب» چگونه داستاني دارد؟ فتحعلي بيگي ميگويد: «نمايش درباره غلام سياهي است كه چنان دلبسته كنيزك خانه همسايه است كه ناخواسته در دام وزير بزرگ پادشاه ميافتد و رويدادهايي را پديد ميآورد كه پيرامون او و ديگر نقش ورزان داستان شكل ميگيرد.» فتحعليبيگي اميدوار است كه نمايشنامه خود را در چارچوب كتاب منتشر كند و در اختيار خواستاران اين گونه داستانها و نمايشها، بگذارد.
اين اثر به بازيگر بزرگ و با استعداد نمايشهاي سنتي مجيد فروغي پيشكش شده است. منيژه داوري، شاهين علايينژاد، شهره اشتري، شيرين كاشفي، مليحه حاجيلو، علي فتحعلي و حميدرضا الهياري بازيگران «سياه بازي شهرآشوب» هستند.
یکشنبه ۳ مهر ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۴
نظر شما