یکشنبه ۳ مهر ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۳
مواظب بشكه باروت باش!

«شاهين‌ها و بشكه باروت» داستان نوجواناني است كه در آرزوي پرواز در آسماني آزاد به خيل مردم انقلابي و مبارز پيوسته‌اند اما بشكه باروتي كه در قفس خانه است پر و بال خيالشان را مي‌بندد. پيغام شاهين بزرگ به شاهين‌بچه‌هاي ديگر اين است: «مواظب بشكه باروت باش!» بشكه باروتي كه تا پايان داستان حتي به مرز انفجار هم نزديك نمي‌شود.-

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- «شاهين‌ها و بشكه‌ي باروت» نوشته «محمدرضا اصلاني»، يكي ديگر از رمان‌هايي است كه انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به‌تازگي در قالب طرح «رمان نوجوان امروز» منتشر كرده است. اين كتاب، داستان تلاش‌هاي مردم براي پيروزي انقلاب اسلامي است كه از زبان يك پسر نوجوان روايت مي‌شود و همدلي‌هاي مردم، علاقه‌شان به امام خميني و مبارزات آنها عليه حكومت شاهنشاهي را به تصوير مي‌كشد.

شخصيت اصلي داستان، نوجواني به نام محسن است كه به همراه برادر بزرگ‌ترش يوسف و برادر كوچكش مرتضي در مبارزات مردم براي سرنگوني حكومت شاه شركت مي‌كند، اما پدر خانواده، استوار يكم پياده «علي حافظي» درجه‌دار ارشد نيروي زميني ارنش شاهنشاهي ايران سنگ بزرگي بر سر راه عقايد و فعاليت‌هاي انقلابي فرزندان است. سه برادر، خودشان را شاهين‌هايي در آرزوي آزادي، خانه را قفسي بزرگ و پدر را بشكه‌ باروت آماده انفجار مي‌دانند.

داستان از زاويه ديد محسن و با توصيفات او از وضعيت خانواده و كشور آغاز مي‌شود. يوسف ـ شاهين بزرگ‌تر ـ سرباز است و در نامه‌اي توصيه‌هاي لازم را براي ادامه مبارزات و احتياط در مقابل پدر به برادرهاي كوچك‌تر مي‌نويسد. آغاز داستان و حيرت محسن از دريافت نامه‌اي اختصاصي از يوسف خواننده را كنجكاو مي‌كند تا راز نهفته در نامه را بداند و از واكنش پدر به آن باخبر شود؛ اما در ادامه داستان گره‌گشايي از اين ماجرا به خوبي انجام نمي‌شود.

پيغام شاهين بزرگ اين است: «مواظب بشكه باروت باش! به بشكه م.ك.ب دست نزن تا خودم بيايم.» پدر پيغام‌هاي رمزآميز يوسف را مي‌خواند اما با آن شدتي كه خواننده انتظار دارد، عكس‌العمل نشان نمي‌دهد. محسن جمله دوم پيغام را براي پدر معنا مي‌كند و پدر از رمز و راز جمله نخست مي‌گذرد و ماجرايي كه انتظار مي‌رود با انفجار بشكه باروت پايان گيرد با بوسه‌اي پدرانه بر پيشاني محسن، نگاهي تحسين‌آميز و دو قطره اشك در گوشه چشم‌ها پايان مي‌پذيرد.

نويسنده، در ادامه داستان نيز نشانه‌هايي از كشمكش‌هاي احتمالي به خواننده ارائه مي‌كند و حتي به صراحت از نزديك بودن لحظه انفجار مي‌نويسد؛ اما هيچ‌يك از موقعيت‌هايي كه به عنوان گره داستاني مي‌آفريند از چنان قوتي برخوردار نيست كه خواننده را مشتاق به خواندن ادامه داستان كند و در نهايت تا پايان داستان نيز پدر واكنشي شديد و انفجارگونه از خود نشان نمي‌دهد و اصولاً به نظر مي‌رسد شخصيتي كه «اصلاني» از پدر خانواده آفريده است، با توصيفاتي كه از زبان فرزندانش بازگو مي‌شود همخواني ندارد.

طرح كلي داستان ساده و ‌باورپذير است. ماجراهاي داستان در نخستين روزهاي بهمن‌ماه 1357 آغاز مي‌شود و در دوازدهم اين ماه، همزمان با بازگشت امام خميني(ره) به كشور به پايان مي‌رسد. 

داستان مجموعه‌اي از خاطرات نوجواني است كه مي‌كوشد سهمي در مبارزات مردمي زمان انقلاب برعهده داشته باشد اما با موانعي روبه‌رو مي‌شود. اشاره مختصر به نام‌نويسي پدر در حزب توده و همراهي با آن، يكي ديگر از ماجراهايي است كه به چارچوب اصلي داستان افزوده مي‌شود اما به اندازه كافي به آن پرداخته نمي‌شود و براي مخاطب نوجوان تا اندازه‌اي گنگ و نامفهوم باقي مي‌ماند.

اتفاقاتي فرعي نيز به اين طرح كلي افزوده شده تا خواننده به خواندن ادامه داستان ترغيب شود. داستان زندگي كلثوم ننه، آقاي ابراهيمي و ايران خانم به نظر مي‌رسد با هدف تنوع بخشيدن به داستان يكنواخت زندگي شاهين‌ها نوشته شده است؛ اما موفق نمي‌شود فراز و فرودي در سير خطي داستان ايجاد كند و داستان با همان شكل بي‌ماجرا پيش مي‌رود.

فضاسازي اثر، يكي از نقاط مثبت آن است. نويسنده با توصيف صف‌هاي مردم براي دريافت نفت، ترس پدر از فعاليت‌هاي مخفيانه فرزندانش و شور و اشتياق آنها براي پيوستن به خيل عظيم مردم انقلابي، كمبودهاي دوران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، ترس مردم از نفوذ نيروهاي امنيتي شاه و اشتياق‌شان براي پيرزوي اين حركت مردمي را به‌خوبي به تصوير مي‌كشد.

شخصيت‌پردازي اثر يكي از نقاط ضعف داستان است. شخصيت‌هاي «شاهين‌ها و بشكه باروت» به‌خوبي معرفي نمي‌شوند و عمقي ندارند. پدر بشكه باروتي نيست كه بچه‌ها تصور مي‌كنند و در هيچ كجاي داستان؛ عكس العملي غيرمنطقي و انفجاري از خود نشان نمي‌دهد. برخي از شخصيت‌هاي داستان تا پايان ماجرا نقشي موثر پيدا نمي‌كنند. خواهران محسن و مستأجرهاي ننه كلثوم و شوهرش از آن جمله‌اند.

داستان از زبان محسن روايت مي‌شود اما زبان آن زبان ساده و روان يك نوجوان نيست. به‌كارگيري واژه‌هاي ثقيل و نامانوس با زبان نوجوان و لحن رسمي و خشك داستان ارتباط مخاطبان نوجوان با اثر را مشكل مي‌كند. البته گفت‌وگوهاي داستان با زباني عاميانه بازگو مي‌شود، اما گاه جمله‌بندي‌ها و مفاهيمي كه در آنها بيان مي‌شود، با سن و سطح فرهنگ شخصيت‌ها هم‌خواني ندارد.

پايان‌بندي داستان يكي از نقاط قوت آن محسوب مي‌شود، امام خميني(ره) به كشور بازمي‌گردد. بچه‌ها هم‌گام با ديگر مردم به گورستان بهشت زهرا(س) مي‌روند و در سخنراني تاريخي امام حضور مي‌يابند. پدر مجبور مي‌شود حركت مردم و فروپاشي ارتش شاهنشاهي را باور كند. در پايان پدر اعلاميه‌هاي به يادگار مانده از حضورش در حزب توده را به فرزندانش نشان مي‌دهد؛ اعلاميه‌هايي كه تا پيش از آن با ترس در زيرزمين خانه نگهداري مي‌شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها