ايبنا نوجوان: برگزيدگان مسابقهي داستاننويسي 247 كلمهاي سايت گاردين معرفي شدند. سايت گاردين در فراخواني از نوجوانان علاقهمند به داستاننويسي دعوت كرد داستاني بنويسند كه به همراه عنوان آن بيش از 247 كلمه نشود.
«نيل گيمن» يكي از داوران اين مسابقه نيز داستاني با همين تعداد كلمه در سايت قرار داده بود. اين نويسندهي كتابهاي كودك و نوجوان سطح داستانهاي ارسالشده به اين مسابقه را فراتر از انتظار عنوان كرد.
«اتان گيبونز» ، «ويل مورفوت»، «جاناتان نیری»، «اولیویا کرو» و «آمليا داولينگ» ديگر برگزيدگان اين مسابقهي داستاننويسي هستند. داستانهاي این برگزیدگان را در روزهاي آینده ميخوانيد.
داستان «مرغ ماهیخوار» نوشتهی «اتان وایلد»، 8 ساله:
مرغ ماهیخوارِ کسل روی نیمکت باریک و قدیمیاش نشست. او خسته بود و حاضر بود برای به دست آوردن یک لقمه غذا دست یه هر کاری بزند. او قدری ضعیف شده بود و فقط وقتی به ماهیگیری میرفت که انرژی زیادی داشت؛ اما در آن صورت هم، نمیتوانست بیشتر از یک ماهی بگیرد و یا اگر خوششانس بود دو ماهی نصیبش میشد. اما این همه آن چیزی بود که میتوانست بخورد.
«من فکر میکنم اصلاً یک مرغ ماهیخوار واقعی نیستم.» او بارها و بارها به این جملات و اینکه چقدر گرسنه است، فکر میکرد. احساس میکرد باید با دوستانش برود و ماهی صید کند؛ کاری که معنایش پرواز کردن بود، موفق میشد چند ماهی برای سفر بگیرد و بعد مدتی استراحت کند.
در امتداد جایی که درختان جنگل تمام میشد، او خودش را پایین آورد و پرواز را ادامه داد، تخمین زده بود که تا پیش از غروب به آنجا برسد. ناگهان به پایین نگاه کرد. وحشتزده شد، انگار که گلولهای به خورده بود. در زیر پایش پهنای گستردهای از آب تا 2 هزار متری گسترده بود و در ساحل یک کلبهي چوبی کوچک دیده میشد.
چهرههای غریبهی بدون منقارِ زیادی به او خیره شده بودند، آنهم با با وسیلهی عجیب و غریبی که تا به حال ندیده بود. با خستگی پایین رفت تا آبی بنشود. آب خوشمزه بود.
با پرندههای دیگر حرف زد و بعد به دورتر پرواز کرد... یا حداقل سعی کرد این کار را بکند. روی یک تیرک چوبی میشد زغن سیاه درشتی را دید. زغن پیر دانا گفت: «راه امن نیست.»
سهشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۶
نظر شما