سه‌شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۳:۴۹
نبض قلم يك روانشناس

مريم مقيمي- كودكان و نوجوانان غنچه‌ها و گل‌هاي نوشكفته‌اي‌اند كه براي پرورش يافتن، نيازمند باغباني توانا و متخصص‌اند. گل‌برگ‌هاي لطيف ذهن كوچك كودكان را بايد با قطرات ملايم باران محبت شستشو داد و استواري جوانه‌هاي نوجواني و ثبات شخصيتي آنان را بايد در حصار ارزش‌ها ايمن نگاه داشت. بر اين اساس، باغباني موفق است كه غنچه و جوانه را بشناسد و متناسب با وجود و نيازهايشان عمل كند. روان‌شناسي در حوزه كودك و نوجوان مانند همان تخصصي باغباني كردن است و در اين راستا، فرزندان ما بيش از هر چيز به شناخته شدن نيازمندند. دكتر سپيده خليلي، روان‌شناسي است كه در حوزه كودك و نوجوان قلم مي‌زند و براساس آگاهي و شناخت اين گروه‌هاي سني مي‌نويسد. گفت‌وگوي ما را با او بخوانيد./

 خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- مريم مقيمي: دكتر سپيده خليلي در 26 مهر 1338 در شميران تهران به دنيا آمد و در بخش صدور شناسنامه‌اش "تجريش" قيد شده است. وي مي‌گويد:
«اجداد پدري و مادري‌ام تا 7 نسل ساكن تجريش بوده‌اند و آن زمان تجريش به عنوان منطقه‌اي جداي از تهران محسوب مي‌شد».
پدرش دكتر داروساز بود و سه برادرش نيز داراي تحصيلات عاليه‌اند. خانواده‌اش به تحصيل بها مي‌دادند و به نقل از خودش "اگر بسياري از مسايل مادي را در نظر نمي‌گرفتند اما حواسشانبه درس و تحصيل فرزندان بسيار بود."
دكتر خليلي از 5 سالگي وارد كودكستان صفي‌نيا شد. آن‌جا مدرسه اي بود كه كودكان با زبان انگليسي آشنا مي‌شدند. دوره دبستان را هم در همان مدرسه گذراند و بعد از آن، دوره دبيرستان را در مدرسه مرجان سپري كرد كه يكي از مدارس خوب آن زمان به حساب مي آمد. ادامه زندگي اش را از زبان خودش بخوانيد.
«با كسي ازدواج كردم كه دانشجوي الكتروتكنيك خارج از ايران و در آلمان بود و من همراه او به آن كشور رفتم. در آن جا، سال 1359 در رشته روان‌شناسي شروع به تحصيل كردم. در آن زمان از طرفي صاحب فرزند شده بوديم و از طرفي هم همسرم اصرار داشت كه روي پاي خودمان بايستيم، بنابراين هر دو، هم كار مي‌كرديم و هم درس مي‌خوانديم و اين باعث شد تا مدت تحصيلم طولاني شود و سرانجام توانستم در  1367 مدرك كارشناسي ارشد خودرا اخذ كنم. البته آن وقت هم پايان‌نامه‌ام را انجام نداده بودم تا اينكه تحصيلات همسرم تمام شد و ما به ايران برگشتيم و باز به همان دلايل ذكر شده، هر دو كار مي‌كرديم و سعي داشتيم تمام احتياجمان را خودمان بدون وابستگي به خانواده هايمان برآورده كنيم و اين دليلي بود براي اينكه من همچنان انجام پايان‌نامه را به تاخير بياندازم تا اينكه در سال 1377 آن را به انجام رساندم. بعد از آن، بلافاصله براي تحصيل در مقطع دكترا اقدام كردم. در اين مدت نيز كارهاي تحقيقاتي بسياري انجام داده بودم كه كمكي شد براي اينكه بتوانم در سال 1384 مدرك دكترا را در گرايش روان‌شناسي باليني كسب كنم. بعد از اخذ مدرك دكترا، مدتي به ويزيت بيماران مي‌پرداختم اما از اين كار لذت نمي‌بردم زيرا فردي احساساتي‌ام و از اين بابت بسيار اذيت مي‌شدم و اگر مي‌ديدم براي بيمارم كه مشكلي دارد كاري از من برنمي‌آيد، بسيار غصه مي‌خوردم. به همين دليل وارد كار تحقيقي شدم و ترجيح دادم كه به پژوهش و تحقيق بپردازم. در اين راستا با چند تن از استادان دانشگاه شهيد بهشتي و در پژوهشكده خانواده همكاري كردم و روشي را براي درمان كودكان پيشنهاد دادم به نام روش "هنر درماني" و به ويژه "قصه درماني" كه براي بچه‌هاي خردسال تا 11 سال انجام مي‌شد و مورد استقبال بسياري قرار گرفت و نتيجه بسيار خوبي هم داشت تا الان كه به كارهاي پژوهشي و نويسندگي مشغولم.
 
چرا روان‌شناسي را انتخاب كرديد؟
چون بيشتر از هر رشته ديگري با روحيه‌ام سازگار بود. در دوران خردسالي ام، بچه‌ها دوست داشتند با من همبازي شوند زيرا همه شرايط آن‌ها را مي‌پذيرفتم و از خواسته‌هاي خودم مي‌گذشتم. به نوعي، روحيه تعامل با ديگران در من وجود داشت. 

با توجه به اينكه پدرتان دكتر داروساز بودند و برادرتان هم پزشك اند، خانواده اتان چه نظري درباره تحصيلات شما داشتند؟
پدرم هميشه دوست داشت كه من پزشك شوم. بدنيست بگويم كه من گلدوزي‌هاي زيبايي انجام و با نازك‌ترين نخ‌ها گلدوزي ظريفي را شكل مي‌دهم. به ياد دارم كه هميشه پدرم وسايل و لوازم گلدوزي را از من مي‌گرفت و مي‌گفت: "در اين دست‌ها بايد چاقوي جراحي باشد" و اينكه "چشم‌هايت را نگهدار براي زماني كه مي‌خواهي جراحي كني". اما من علاقه داشتم، هم گلدوزي مي‌كردم هم بافتني مي‌بافتم و هم به كلاس‌هاي هنري مثل شيريني‌پزي سنتي مي‌رفتم؛ زيرا به رغم خواسته‌هاي پدرم، مادرم معتقد بود كه يك زن بايد خانه‌دار باشد. پدرم تأكيد زيادي بر كتاب خواندن داشت و در اين باره هم از هيچ چيزي برايمان كم نمي‌گذاشت و هميشه مواد و لوازم درسي‌مان فراهم بود حتي اگر در مسايل ديگرمان كم داشتيم. با همه اين‌ها من احساس مي‌كردم كه نمي‌توانم پزشك خوبي باشم زيرا اصلاً طاقت ديدن تزريقات را نداشتم و هميشه از اين بابت متأسف بودم. البته داراي حافظه بسيار قوي نيز هستم و اين را همه ما از جانب پدري به ارث برده‌ايم. من به ياد دارم كه در خردسالي، هم زبان انگليسي مي‌خواندم و هم فرانسه و هرگز با هم اشتباه نمي‌شدند و همه آنچه كه مي‌خواندم در ذهنم مي‌ماندند. پدرم هم حافظ قرآن و برخي از دعاها مثل دعاي افتتاح بود. به هر حال من به‌رغم ميل پدرم، نتوانستم در رشته پزشكي تحصيل كنم و روان‌شناسي را انتخاب كردم. 
 
درباره روش "هنردرماني" و "قصه‌درماني" گفتيد كه خودتان ابداع‌اش كرده‌ايد؛ در اين باره توضيح دهيد.
روشي را كه ارائه دادم، خودم به صورت تجربي به آن رسيده بودم و بچه‌ها نيز ارتباط خوبي با آن برقرار كردند. سال‌ها براي بچه‌ها كار كرده بودم و دوست داشتم باز هم با بچه‌ها كار كنم؛ براي همين دو تحقيق انجام دادم، يكي درباره عزت نفس و يكي ديگر هم درباره ترس‌هاي كودكان و نوجوانان. مثلا درباره ترس، من اين ترس‌ها را طبقه‌بندي و مشخص كردم كه چه ترس‌هايي براي چه گروه سني طبيعي‌اند و براي چه سني طبيعي نيستند. چون بچه‌ها نمي‌توانند بگويند از چه رنج‌ مي‌برند و نيز نمي‌توانند به حالت عادي پاسخ دهند. با آنها قرار مي‌گذاشتيم كه قصه بگوييم و چون من خودم نويسنده ام خوب مي‌توانستم في‌البداهه قصه بگويم. ابتدا علايق كودك را پيدا مي‌كردم مثلاً اگر به حيواني علاقه داشت، قصه‌اي در زمينه حيوان مي‌ساختم و كودك از حيوان مورد علاقه‌اي كه خودش آن را نام‌گذاري كرده بود و خودش هم مشخصات آن حيوان را به من داده بود، سخن مي‌گفت. مثلاً اينكه گربه‌اي را دوست دارد كه سبز رنگ است. من هرگز به او نمي گفتم كه گربه سبز نيست. بعد مي‌پرسيدم اسمش چيست و با چه كسي زندگي مي‌كند و با اطلاعات گرفتن درباره آن حيوان مقدار زيادي اطلاعات درباره خود كودك بدست مي‌آوردم. بعد قصه‌ را طوري هدايت مي‌كردم كه كودك در آن مشاركت داشته باشد و در ضمن مشاركتي كه دارد، اطلاعاتي را كه مي‌خواستم به من بدهد. مثلاً مي‌پرسيدم وقتي مامان و باباي گربه دنبال غذا مي‌روند بچه گربه دنبال كدام يكي مي‌رفت تا غذا پيدا كند؟ مثلاً كودك در جواب مي‌گفت: دنبال بابا نمي‌رفت و من مي‌پرسيدم چرا و او جواب مي‌داد براي اينكه بابا بد اخلاق بود و داد مي‌زد. به اين ترتيب مشكل كودك معلوم مي‌شد.
تفاوت نويسندگي براي كودكان با تخصص داشتن در زمينه روان‌شناسي كودكان چيست؟
نويسندگي دروني و خودجوش است، مثل هنر كه خودجوش است. فرد هرقدر تلاش كند نمي‌تواند در هنر به اندازه كسي كه به طور خودجوش هنرمند است، پيش برود. فرد در بعد نويسندگي، مي‌تواند درون خود را در قالبي براي كودك و نوجوان بيرون بريزد در حالي كه در بعد  روان‌شناسي اش آموخته‌هايش را بايد به كار گيرد تا بتواند موفق شود و حتماً بايد دائم به معلومات خود اضافه كند تا از مسير تحول اين علم باز نماند. 

از چه سالي شروع به نوشتن كرديد؟ درباره‌اش بگوييد.

1368.  خانه اي را اجاره كرده بوديم و شرط صاحب‌خانه اين بود كه بايد سر سال به مبلغ اجاره‌خانه اضافه‌ كنيم. در همان زمان در روزنامه اي آگهي از صدا و سيما ديدم كه نوشته بود كساني كه بتوانند در زمينه مردم‌شناسي مقاله‌اي بنويسند و ارسال كنند، مي‌توانند در آن جا همكاري كنند؛ من فكر كردم مشغول شدنم در آنجا كمك خرجي خواهد بود. بنابراين، مقاله اي را نوشتم و بعد از ارسال، روزي براي مصاحبه دعوت شدم. وقتي به آن جا رفتم فردي كه مسوول بود از من پرسيد كه «شما نويسنده‌ايد؟» من جواب دادم خير و باز پرسيد هيچ اثر چاپ شده‌اي نداريد؟ و من باز پاسخ دادم نه. به زباني صميمي به من گفت همه كارهايت را رها كن و برو سراغ نويسندگي ...! اين مساله باعث شد‌ كه به طور جدي‌تري به نوشتن فكر كنم و بعد به فاصله يك هفته از آن ماجرا، قصه كوتاهي براي كودكان نوشتم به اسم «بهترين مادر دنيا كيه؟»‌ آن زمان نويسنده بايد خودش براي گرفتن مجوز به وزارت ارشاد رجوع مي‌كرد. آن‌جا هم اين پرسش برايشان مطرح بود كه آيا اين كتاب نخستين اثرم است يا خير؟ فردي كه در آن جا بود به من گفت اين كار را ادامه بده فقط به خاطر داشته باشد كه حوزه كودك و نوجوان شوخي نيست و بسيار سخت‌تر ‌از حوزه بزرگسال است. 

چطور از مقاله درباره مردم‌شناسي به حوزه كودك روي آورديد؟ خودم دو فرزند 3 ساله و 7 ساله داشتم و هميشه برايشان قصه مي‌گفتم و سرگرمشان مي‌كردم. اما واقعاً نمي‌دانم چرا وارد اين حوزه شدم. 

درباره نخستين كتابتان مي‌گفتيد.

بله، آن كتاب را براي فرزندانم خواندم و بعد هم براي همسرم و مورد پسندشان واقع شد. بعد از آن هم هميشه قصه‌هايم را براي همسر و فرزندانم مي‌خواندم و نظرشان را مورد توجه قرار مي‌دادم. به هر حال طولي نكشيد كه كتاب «بهترين مادر دنيا كيه؟» از سوي يكي از دوستان دبيرستانم به ناشر سپرده شد و بالاخره انتشارات "رسالت قلم" آن را در سال 1370 چاپ كرد و به اين ترتيب نخستين كتابم منتشر شد.

و نوشته‌هاي بعدي؟
در همان سال وارد مجله كيهان بچه‌ها شدم و شروع كردم به نوشتن قصه‌هاي كوتاهي كه در آن به چاپ مي‌رسيدند. اواخر سال 1371 از سوي مجلات رشد از من خواسته شد تا مجله‌اي را راه‌اندازي كنم كه براي بچه‌هاي زيردبستان و سال اولي‌ها باشد و من مجله رشد كودك را راه انداختم. رشد كودك در همان سال نخست در جشنواره مطبوعات به دليل كيفيت مجله و مطالبش جايزه گرفت. در همان وقت، يعني  نخستين سالي كه مجله رشد كودك تمام شد، من داستاني نوشته بودم كه در سروش نوجوان به صورت پاورقي به چاپ رسيده بود به نام «يادداشت‌هاي غريبانه» و آن داستان هم لوح زرين گرفت و جايزه‌اش  سفر حج بود. بيان خاطره‌اي از جايزه حج جالب به نظر مي‌رسد. 
وقتي به خانه برگشتم، لوحي كه گرفته بودم را در دست داشتم. به پدر و مادرم كه مشغول شام خوردن بودند گفتم: لوح گرفتم و آنها بسيار بي‌تفاوت بودند؛از آنها پرسيدم نمي‌خواهيد بدانيد جايزه‌اش چيست؟ گفتند: حتماً چند تا سكه است و من پاسخ دادم نه، سفر حج است. مادر همان‌طور كه پياله ماست را در دست داشت، اشك‌هايش داخل پياله چكيد. گفتم چرا گريه مي‌كنيد؟ گفت چون تو لياقت مكه رفتن را داشتي اما من لياقت نداشتم. بلافاصله گفتم، ولي قرار است كه شما به حج برويد. همان‌جا بلند شد و سجده شكر به جا آورد و بسيار گريه كرد. آن موقع آقاي اشعري معاون مطبوعاتي بود و من به او اظهار كردم كه من ختم انعام نذر كرده‌ام كه اجازه بدهيد مادرم به جاي من به حج برود و خلاصه مادرم به جاي من به حج مشرف شدند.
 
يك نويسنده كودك بايد حتماً روان‌شناس كودك هم باشد؟
اگر روان‌شناس باشد، بهتر است. من وقتي خودم آثار ديگران را مي‌خوانم مي‌گويم مثلاً كاش در اين قسمت چيزي ديگري نوشته بود. اما اگر هم روان‌شناس نيست، بايد در زمينه روان‌شناسي مطالعه داشته باشد. خصوصاً در روان‌شناسي رشد. 
*****
داستان‌هايي كه نوشته‌ايد چقدر در تربيت كودكان و نوجوانان تأثيرگذار بوده اند؟
واقعاً دلم مي‌خواهد كه هيچ وقت بچه‌ها را به بيراهه نكشانم. مثلاً «يادداشت‌هاي غريبانه» قصه‌اي بود كه مي‌خواستم نشان دهم، هميشه آن طور كه فكر مي‌كنيم نيست و بهتر است كه نوجوانان بيشتر به هويت خودشان فكر كنند. كتاب ديگري دارم به نام گمشده و كانون آن را چاپ كرده و مجموعه سه قصه كوتاه و قرار است يكي از آن قصه‌ها به صورت فيلم 90 دقيقه‌اي دربيايد. در همه جا سعي كرده‌ام كه كودكان و نوجوانان تفكر كنند. البته نمي‌دانم چقدر اين موضوع را درك كرده‌‌اند، بايد كاري آماري انجام و معلوم شود.

در داستان‌هايي كه براي كودك و نوجوان نوشته مي‌شوند نويسنده چقدر ملزم به رعايت چارچوب‌هاست؟ در حالي كه دنياي آنها چارچوب‌پذير نيست و بچه‌ها رها هستند.
تا سال گذشته در همان چارچوب‌ها اسير بودم و فكر مي‌كنم خيلي كليشه‌ها را رعايت مي‌كردم. اما از سال گذشته تا حالا از اين كليشه‌ها خارج شده ام. 

چطور روشتان تغيير كرد؟
به طور تصادفي. به عقيده من همه چيز دست خداست و همه مهره‌ها براي اتفاقي كه مي‌افتد از پيش چيده شده اند و به همين دليل هم بسيار به خداوند توكل دارم. من به يكباره خودم را در نويسندگي كودك و نوجوان رها كردم. به اين ترتيب كه روزي با شخصي قرار ملاقاتي داشتم. وارد ساختمان كه شدم،آن شخص نبود و من در آن‌جا خانم شكوه قاسم نيا را ديدم. او از من خواست تا در جلسه‌اي كه داشتند شركت كنم تا آن شخص بيايد و من هم پذيرفتم. جلسه آنها جلسه قصه بود و بر اين اساس برپا شده بود كه مي‌خواستند قصه‌هاي «الكي پلكي» بنويسند. از آنها پرسيدم اين به چه معناست گفتند يعني قصه‌هاي كاملاً رها؛ مثل همان كه بچه‌ها فكر مي‌كنند، نه مقدمه داشته باشد و نه مؤخره، اتفاقاتي از يك صحنه و واقعه باشد. من هم براي نخستين بار در آن جلسه قصه‌اي اينگونه نوشتم. همكاراني كه در آن جا بودند گفتند كه موضوع را خوب درك كرده‌اي و از من خواستند كه در جلسات بعدي هم شركت كنم و به اين ترتيب من به اين سمت و سو كشيده شدم و الآن حدود 70 ـ 80 قصه دارم كه خارج از چارچوب‌هاست. 

كتاب‌هايي كه قبل و بعد از اخذ دكترا نوشتيد چقدر با هم متفاوتند؟
فكر مي‌كنم بسيار زياد. پيش از اين شايد از نظر من بسياري از بچه‌ها، بچه‌هاي خودم بودند و من خودم بزرگشان كرده بودم، اما بعد متوجه شدم كه بايد طيف وسيعتري را در نظر بگيرم و همين كار را هم كردم و از اين لحاظ اين دو دوره كاملاً با هم فرق دارند.

قصه‌هايي كه مي‌نويسيد براي همه بچه‌ها در همه جاي دنياست؟
بله. البته بسياري از قصه‌هايم مضمون مذهبي دارند. يكي از اين قصه‌ها براساس قرآن نوشته و به انگليسي و عربي ترجمه شده بود. شخصي مسيحي اين كتاب را خوانده بود و با من بحث مي‌كرد كه درباره حضرت عيسي (ع) اشتباه نوشتي و با اعتقادات مسيحي مخالف است و من با جرأت از آنچه نوشته بودم دفاع كردم و گفتم فرزندان ما بايد اين‌گونه بياموزند و بعد گفته‌هاي شما را هم بشنوند و خودشان ترجيح دهند كه كدام درست و كدام نادرست است.

مسلماً نوع زندگي بچه‌هاي جنوب كشور با شمال يا مناطق ديگر با هم فرق دارند؛ چطور قصه‌هاي شما مي‌تواند براي همه كودكان نوشته شود؟
به دليل اينكه مسايلي كه ما در روان‌شناسي به آن مي‌گوييم مسايل "رشد رواني" وجود دارند و آن اين است كه بچه‌ها براي رشد جسماني و رواني خود از يك الگو پيروي مي‌كنند كه در اكثر نقاط دنيا هم همين حاكم است. مثلاً يك كودك تا وقتي نتواند از يك مرحله رشد رواني به مرحله ديگر وارد شود، نمي‌تواند تفكر انتزاعي داشته باشد و با در نظر گرفتن اين مسأله مي‌توان براي همه بچه‌ها در همه جاي دنيا نوشت.

تا به حال به نوشتن قصه‌هاي بومي پرداخته يا به آن فكر كرده‌ايد؟
بله. قصه كوتاهي نوشتم درباره شميران قديم. زماني كه پدران ما در آن‌جا زندگي مي‌كردند شميران به صورت يك روستا بود با زمين‌هاي كشاورزي و ... . داستاني را بر اساس اوضاع آن زمان و وصفي كه شنيده بودم نوشتم و در جلسه‌اي در مجله‌ كيهان بچه‌ها خواندم و بسيار مورد استقبال قرار گرفت؛ اما متأسفانه ادامه‌اش ندادم و رها شد و حالا مدتي است كه به فكر بومي نوشتن قصه‌ها هستم.

به نظر شما تقسيم‌بندي كتاب‌ها براي گروه سني كودك و نوجوان در ايران مطابق استانداردهاي جهاني است؟
در مقايسه با كتاب‌هاي خارج از كشور مي‌توان گفت 50 درصد استانداردند. اما درباره اينكه چقدر درست يا اشتباه اند بايد كار آماري انجام بگيرد و بعد دوباره گروه‌بندي انجام شود. زيرا كتاب‌ها سال‌هاي پيش گروه‌بندي شده‌اند و امروز كودكان و نوجوانان با 10 سال پيش تفاوت دارند. الآن كتابي كه مناسب نوجوان نوشته شده را يك كودك 10 ساله مي‌خواند در حالي كه در رده‌بندي گروه سني "ج" است و اتفاقاً همه آن را هم مي‌فهمد. مثلاً كتاب‌هاي ترجمه‌اي كه الآن در بازار موجودند براي بزرگسالانند، اما نوجوانان به اين كتاب‌ها علاقه دارند و آنها را مي‌خوانند. 

اين گفته شما به چه معناست؟ بايد به علاقه كودكان و نوجوان توجه داشت يا آنچه برايشان لازم است؟
بايد آنچه كه برايشان لازم است را با توجه به علاقه‌شان در اختيارشان بگذاريم؛ مثلاً زماني «ماجراهاي وروجك» را گروه سني "ج" يعني دوم دبستاني‌ها دوست داشتند ولي مسلماً الآن گروه سني پايين‌تر آمده و شايد "الفي‌ها" آن را دوست داشته باشند زيرا امكاناتي كه الآن وجود دارند آن زمان نبودند و اين امكانات در نوع علاقه و فهم  بچه ها تاثير گذارند.

گفتيد برخي از نوشته‌هايتان مضمون مذهبي داشته اند. اين بعد مذهبي چقدر بچه‌ها را به عمل به دين نزديك مي‌كند؟
كتابي دارم به نام «مي‌خوانمت». اين كتاب را با استفاده از سوره جمعه نوشته‌ام. يعني سوره جمعه مرا به اين فكر انداخت كه به بچه‌ها بگويم چرا بايد نماز خواند. در اين كتاب از آن‌جا شروع كرده‌ام كه همه آنچه در دنيا وجود دارد، مخلوق خداست و خداوند آنها را آفريده و همه آنها تسبيح خدا را مي‌گويند. سعي كردم به طور خاصي باشد كه بچه‌ها از روي بي‌حوصلگي آن را نخوانند و جزو كتاب‌هاي اثرگذار باشد و بچه‌ها براي خواندن آن مشتاق باشند. ايده‌ام را با ناشري در ميان گذاشتم كه او هم خود به اين مسأله اعتقاد داشت و سعي‌اش بر همين بود و خودش هم كتاب را تصويرگري كرد. اين كتاب براي بچه‌هايي است كه مي‌خواهند با نماز آشنا شوند مثلاً براي گروه سني "ب". اما شايد گروه "الف" هم به آن علاقه‌مند باشد. 
*****
مزيت اين كتاب با كتاب‌هاي مشابه چيست؟
وقتي يادگيري به صورت ديداري، شنيداري و عملي انجام شود اثر بيشتري دارد و در اين كتاب به راحتي و به طور دقيق مي‌توان اين مسايل را ديد. در آن جا من هر چيزي را به چيزي ديگر تشبيه كردم كه از اصول روان‌شناسي نشأت گرفته و به يادگيري بهتر كمك مي‌كند. در روان‌شناسي اگر موضوعي را با چيز ديگري همراه كنيم، به گونه‌اي در يادگيري فرد اثر مي‌گذارد كه اگر دچار فراموشي شود با ديدن همراه آن، موضوع را به ياد مي‌آورد. من با پيروي از اين اصول اين كتاب را نوشتم. 

به نظر مي‌رسد در بعضي از صفحات كتاب «مي‌خوانمت» تعداد سطرها طولاني‌شده، با توجه به اينكه معمولاً كودكان حوصله سطرهاي طولاني را ندارند؛ آيا براي آنها مناسب است؟
بستگي به كودك دارد. برخي كودكان كتابخوانند و در خواندن سطرهاي طولاني حوصله دارند و درباره بعضي‌ها كه كمتر كتاب مي‌خوانند بايد تعداد سطرها كمتر باشد. اما در مورد چنين كتاب پرهزينه‌اي كه شايد هزينه توليد آن چند برابر كتاب عادي باشد، نمي‌شود تعداد صفحات آن را بيشتر كرد.

اين كتاب و كتاب‌هاي مشابه آن كه بايد براي تهيه آن‌ها هزينه زيادي پرداخت شود، براي همه اقشار جامعه قابل دسترس و تهيه نخواهند بود؛ اين طور نيست؟
البته نسبت به كتاب‌هاي «تن‌تن» و «آستريكس» خيلي گران نيست و قيمت آن 6000 تومان است.

تهيه كتاب 6000 توماني براي همه مقدور نيست.
در اين جا بايد نقش كتابخانه‌ها و فرهنگسراها بسيار پررنگ‌تر باشد و اين ديگر مربوط به نويسنده نمي‌شود. 

شما به عنوان يك نويسنده حتماً مي‌خواهيد كتابتان در دسترس همه قرار گيرد. به نظرتان براي اين منظور چه كار بايد كرد؟
به نظر مي‌رسد حمايت منطقي و اصولي از ناشران مي‌تواند به پايين آمدن قيمت كتاب كمك كند. مثل زماني كه كاغذ دولتي و با نظارت وزارت ارشاد در اختيار ناشر قرار داده مي‌شد يا تضمين مي‌شد كه تعدادي از كتاب‌ها را خريداري مي كنند. درباره كتاب «مي‌خوانمت» هم اگر حمايت وزارت ارشاد نبود، امكان نداشت اين كتاب با اين قيمت توليد شود. از طرف ديگر كتابخانه‌ها بايد غني شوند و كتاب‌هايي به دست افراد برسند كه به اهداف جامعه نزديك‌ترند. مثلاً در اروپا، كليسا، كتاب‌هاي لوكس و بسيار نفيس توليد مي‌كند و آن را به كودكان هديه مي‌دهد. من كتاب «مي‌خوانمت» را به فرانسه و انگليسي ترجمه كرده‌ام و نيتم اين بود كه شايد زماني بتوانم كتاب‌ها را به اين دو زبان به چاپ برسانم و در زمان حج به كودكان هديه بدهم. 

اين كتاب مناسب همه كودكان مسلمان است يا فقط كودكان شيعه؟
اين كتاب كاملاً شيعي است. در نمايشگاه كتاب، ناشري از مالزي از من خواست كه مُهر و قنوت نماز را بردارم تا مناسب نماز اهل سنت بشود و آنها هم بتوانند استفاده كنند. اما من نپذيرفتم و به او گفتم شما براي خودتان كتاب بنويسيد؛ اين كتاب ويژه كودكان شيعه است و نبايد تغيير كند.

در نوشته‌هايتان چقدر از بايدها يا مفاهيم بايد استفاده مي‌كنيد؟
شايد زماني استفاده مي‌كردم، اما مدتهاست كه بايدها و نبايدها را كنار گذاشته‌ام. كودكان در برابر اينگونه كلمات يا مفاهيم، مقاومت نشان مي‌دهند، به ويژه اگر در سنين نوجواني باشند.

براي مخاطب بزرگسال هم نوشته‌ايد؟
بله. كتاب‌هاي ترجمه روان‌شناسي دارم و كتابي را تأليف كرده‌ام به نام «عشق ماندگار» كه 456 راهكار براي همسران است. در آن كتاب گفته مي‌شود كه زن و شوهر بايد چگونه با هم زندگي كنند كه زندگيشان زيباتر باشد و اگر به مشكلي برخوردند بتوانند با مراجعه به اين كتاب راه‌كارهايي را بخوانند و انجام دهند.

چند كتاب براي مخاطب بزرگسال داريد؟
حدود 25 كتاب.

تأليف يا ترجمه؟
بيشتر ترجمه‌اند. در «عشق ماندگار» مدلي از يك كتاب را برداشتم كه در آن از «باكس‌»هايي استفاده شده بود و من همين كار را كردم و به دليل اينكه از چند مقاله در اينترنت نيز استفاده كرده بودم، نامش را ترجمه و تأليف گذاشتم.سه كتاب ديگرم هم ترجمه و تأليف اند كه در حوزه تربيت فرزندان است و بقيه همه ترجمه‌اند. 

ترجمه از چه زباني؟
آلماني به فارسي.

كتاب‌هايي كه از نويسندگان آلماني ترجمه كرده‌ايد چقدر با فرهنگ كودكان و نوجوان ايراني ـ اسلامي همخواني دارد؟
به عنوان مثال در كتاب «چگونه ارزش‌ها را به فرزندان خود منتقل كنيم» حتي درباره مسايل مسجد و ... حرف زده‌ام. براساس نوشته آنها اما براي والدين ايراني نوشته شده‌اند. 

ترجمه‌ها را چگونه انتخاب مي‌كنيد؟
بيشتر دنبال كتاب‌هايي هستم كه مورد توجه خودم قرار گرفته‌اند و به نوعي خودم از آنها بهره برده ام. نويسندگان خوبي را هم مي‌شناسم و براساس انتخاب آنها كتاب‌ها را انتخاب مي‌كنم. 

وقتي براي كودكان مي‌نويسيد بيشتر روان‌شناسيد يا نويسنده؟
بيشتر نويسنده‌ام، اما در ناخودآگاهم روان‌شناس بودنم سراغم مي‌آيد. قصه‌اي را نوشته بودم، ماجراي روباهي است كه مي‌خواست در لانه مرغي برود و من به دليل اينكه ممكن است بچه‌ها با خواندن جمله‌اي دچار ترس شوند آن جمله را عوض كردم. اگر بسياري از نويسندگان و مترجمان با روحيات كودكان آشنا بودند بسياري از مطالب را نمي‌نوشتند. بعضي از قصه‌ها از نظر ما ترس ندارند و عادي‌اند اما ممكن است براي بچه‌ها يك كابوس شبانه شوند.

به نوشتن داستان‌هاي واقعي براي كودكان معتقديد يا تمثيلي  و تخيلي؟
مخالف نوشتن واقعيات نيستم. اما بايد به گونه‌اي باشد كه كودك احساس نكند مي‌خواهند به او درس بدهند. بايد واقعيات را در قالبي بخواند كه برايش جذاب باشد و البته درخور سنش. مسلماً تصويري كه نوجوان از واقعيات دارد با تصور كودك از آن متفاوت است و اين مسأله بايد حتماً رعايت شود. 

با توجه به اينكه بچه‌ها مي‌توانند به وسيله داستان‌هاي واقعي با دردها و مشكلات جامعه آشنا شوند، چقدر بيان اين مشكلات را لازم مي‌دانيد؟
بيان دردها و مشكلات در قالب قصه براي كودكان هيچ لزومي ندارد و كاري از دستشان برنمي‌آيد و حتي شايد آن را درك هم نكنند زيرا تفكر انتزاعي ندارند. اما براي نوجوان مي‌تواند مؤثر باشد. مثلاً اگر ما اعتياد را درد جامعه بدانيم، نوجوان مي‌تواند با خواندن سرگذشت فردي كه معتاد بوده، به زشتي و بدي آن پي ببرد.

كتاب‌هايتان را آسيب‌شناسي هم كرده‌ايد؟
بله. به ويژه درباره همين كتاب عشق ماندگار. حروف‌چين اين كتاب با من تماس گرفت و گفت: «زندگي‌ام زير و رو شد». صفحه‌آرا تشكر كرد و از من خواست تا اگر باز هم كاري از اين دست بود به او سفارش دهم. اين كتاب بسيار اثرگذار بوده است.

درباره كتاب‌هاي كودك و نوجوان؟
درباره يكي از كتاب‌هايم كه موضوع پايان‌نامه يكي از دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي بود، اطلاع دارم. نام اين كتاب «خيابان دندان شيري» بود و موضوعش عوامل پوسيدگي دندان بودند كه در دندان زندگي مي‌كردند به نام‌هاي حاكي و ديكي. اين دانشجو، قبل و بعد از خواندن اين كتاب توسط كودكان،آمارهايي را درباره مسواك زدن آنان تهيه كرده و با مقايسه آنها، به اين نتيجه رسيده بود كه خواندن اين كتاب در مسواك زدن كودكان بسيار مؤثر بوده است.

اسم‌هايي كه در كتاب‌هايتان براي بچه‌ها انتخاب مي‌كنيد بر چه اساسي اند؟
همين جوري به ذهنم مي‌رسند و اساس خاصي ندارند. 

اگر اسمي كه در داستاني به كار مي‌بريد با اسم كودكي كه آن را مي‌خواند يكي باشد آيا آثار سوء نمي‌گذارد؟
من تا به حال با آن برخورد نداشته‌ام. اگر اسمي انتخاب شود كه به دنبال خود لقب لمپني داشته باشد، ممكن است اين اتفاق بيفتد اما اگر توهين‌آميز نباشد، خير.

چقدر مجازيم براي ترغيب كودكان و نوجوانان به كتابخواني از روان‌شناسي استفاده كنيم؟
صد در صد مجازيم و بسيار حيف است كه تا به حال اين كار را نكرده‌ايم. 

اهل شعر هم هستيد؟
نوجوان كه بودم شعر نو مي‌گفتم. دفتر شعري هم از آن زمان برايم باقي مانده اما آن را دنبال نكردم و رها شد.

از بين شاعران به كدام بيشتر علاقه‌منديد؟
ناصر كشاورز و شكوه قاسم نيا را در حوزه كودك و نوجوان و از بين شاعران كلاسيك حافظ، مولانا و سعدي را كه بارها و بارها اشعارش را خوانده‌ام. از بين شاعران معاصر هم نمي‌توانم فقط از يك يا دو شاعر نام ببرم؛ قطعه‌ها و اشعاري را از شاعران مختلف دوست دارم. مثلاً شعرهايي را از قيصر امين‌پور. بعضي از اشعار فريدون مشيري و ... را مي‌پسندم.

به چه موضوعي غير از حوزه كارتان براي مطالعه علاقه‌منديد؟
ادبيات، رمان و شعر را خيلي دوست دارم.

نخستين رماني كه خوانديد چه بود؟
من از كساني بودم كه بسيار زود كتاب‌ خواندن را شروع كردم. آن زمان كتاب‌هايي بودند به نام كتاب‌‌هاي طلايي و من عاشق آن‌ها بودم. وقتي مي‌خريدم بين بچه‌هاي فاميل دست به دست مي‌گشت.

آخرين رمان؟
من داور كتاب سال و كتاب فصل هستم و مجبورم زياد رمان بخوانم. آخرين رمان به نام «قصري در مه» بود.

رمان خارجي و ايراني را در مقايسه چگونه مي‌بينيد؟
براي من تفاوت اين دو بسيار زياد است. اكثر افراد معتقدند كه رمان خارجي از رمان ايراني بهتر است. شايد از لحاظ اصول و تكنيك بهتر باشد اما من به لحاظ محتوا و نوع داستان، رمان ايراني را ترجيح مي‌دهم و با آن بهتر ارتباط برقرار مي‌كنم.

وضعيت داوري را چگونه مي‌بينيد؟
بد نمي‌بينم. خوشبختانه حوزه كودك و نوجوان با حوزه بزرگسال فاصله دارد و به نظر من براساس بهترين‌ها داوري شده و كسي نظر خود را تحميل نكرده است.

وضعيت كودك و نوجوان ايراني را چگونه مي‌بينيد؟
بچه‌هاي ما بسيار بالاتر از بچه‌هاي غربي‌اند. زيرا فرزندان ما مسايلي كه در غرب فراموش شده هنوز فراموش نكرده‌اند. البته بعضي از مسايل كم‌رنگ شده‌اند و اين به دليل اين است كه پدر و مادر ايراني الگوي تربيتي خود را تغيير داده اند و طبيعي است كه اين موضوع بر تربيت فرزندان هم اثرگذار است. 

نظرتان درباره وضعيت كتاب و كتابخواني در ايران چيست؟
بسيار بد است. زيرا به سرگرمي‌هاي ديگر بهاء بيشتري داده مي‌شود. پدران و مادران براي مطالعه وقت نمي‌گذارند و بچه‌ها هم در محيطي پرورش مي‌يابند كه مطالعه در آن رواج نداشته است. 

اهل ورزش هم هستيد؟
دوست دارم و اگر وقت داشته باشم به شنا مي‌پردازم. 

با موسيقي هم انس داريد؟
خير. اما فرزندانم هر يك با سازي آشنايند.

در آخر از مسووليت‌هاي اجرايي‌تان بگوييد.
بعد از راه‌اندازي مجله رشد كودك، مشاوري سردبير در مجله زمزم را به عهده‌ گرفتم و در مجله‌هاي زمزم فارسي و انگليسي فعاليت مي كردم؛ در همان وقت با سروش نوجوان همكاري و بعد از آن در راه‌اندازي شهر كتاب همكاري داشتم و به عنوان كارشناس بخش خارجي كتاب‌ها فعاليت كردم و انتخاب كتاب‌ها، به زبان‌هاي مختلف توسط مرحوم حسين ابراهيمي و من انجام شد. بعد از آن دوباره به مجلات رشد برگشتم و سردبير رشد نوآموز بودم و در حوزه داوري كتاب‌هاي سال و فصل هم به عنوان داور فعاليت دارم. 

 آثار:
چگونه ارزش‌ها را به فرزندانمان منتقل كنيم
از اين سو به آن سو [آموزش براي كودكان]
افسانه سه برادر و نه قصه ديگر
افسانه گربه چكمه‌پوش
امام جعفر صادق (ع): كودكي يك بزرگ
امام جواد (ع): غنچه‌اي كه پژمرد
امام حسن (ع): سخنان نيك
امام حسن عسكري (ع) آزادگي در اسارت
امام حسين (ع): سرور بي سر
امام رضا (ع): مسافر غريب
امام سجاد (ع): پس از بلاي كربلا
امام علي، اولين ياور
امام محمد باقر (ع): كار و عبادت
امام موسي كاظم (ع) سر و سر
امام هادي (ع) عاقل و ديوانه
اميل و سه پسر دوقلو
انقلاب گلوكز و تغذيه ورزشكاران
انقلاب گلوكز و ديابت
انقلاب گلوكز و قلب شما
انقلاب گلوكز و كاهش وزن
بانوي سكه‌ها
برج‌ها و آسمان خراش‌ها
بوي كلوچه از توي كوچه
بهترين مادر دنيا كيست؟
پرنده طلائي و نه قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
57 نكته براي توانمندي زنان
تايتانيك: فاجعه‌اي كه جهان را تكان داد
تپلي و فصل‌ها
تو بزرگي، من كوچك
جادوگر كوچولو
جادوگر و مادربزرگش و نه قصه ديگر
جعبه ابزار كوچك من = My little toolbox
چرا و چگونه: (جلدهاي 31 تا 35)
چگونه ارزش‌ها را به فرزندانمان منتقل كنيم
چهار رمان بزرگ از نويسندگان بزرگ (متن كوتاه شده)
چهار رمان بزرگ براي نوجوانان
446 نكته روانشناسي ساده
446 نكته روانشناسي ساده: (جلدهاي 6 تا 10)
46 نكته براي رويارويي با بحران
حضرت آدم (ع): اولين پيامبر
حضرت ابراهيم (ع): شكست بت‌ها
حضرت داوود (ع): زره‌ي برازنده
حضرت عيسي (ع): سفره‌ي آسماني
حضرت محمد (ص): نخستين درس
حضرت موسي (ع): قدرت معجزه
حضرت مهدي (عج) خورشيد پنهان
حضرت نوح (ع): كشتي در خشكي
حضرت يوسف (ع): يازدهمين برادر
حضرت يونس (ع): ديدار با خدا در شكم ماهي
حيوانات اهلي
حيوانات جنگل
خال‌خالي و اندازه‌ها
خري كه خيلي خر نبود
خون و نفت: خاطرات يك شاهزاده ايراني
خيابان دندان شيري
داستان زندگي من: هلن كلر
دسيه: از عهده‌ي همه‌ي كارها برمي‌آيد
دن كيشوت = Don Quixote
راز كلبه جنگلي و دوازده قصه ديگر
راز كلبه جنگلي و دوازده قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
رنگ محبت
سرزمين جادويي
سفرهاي گاليور
سفيدبرفي و گل سرخ و هشت قصه ديگر
سفيدبرفي و گل سرخ و هشت قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
سلام من اينجا هستم" داستان پر ماجراي من از نطفه تا تولد "
سي و پنجم ماه مه
شادي‌ها و غم‌هاي تنهايي
شبح سفيد
660 نكته روان‌شناسي ساده: جلدهاي 1 تا 5
60 نكته براي زندگي بهتر
60 نكته براي موفقيت در امتحان
شعبده‌بازي علمي: دود زير آب
شعبده‌بازي علمي: قدرت پوست تخم‌مرغ
شعبده‌بازي علمي: هيولاي آب شور
شعبده‌بازي علمي: يك رنگين‌كمان براي خودت
شگفتي‌هاي بدن انسان
150 طراح جوان ايراني
150 نكته براي آرامش در كار
150 نكته براي آسودگي خاطر
150 نكته براي حفظ تندرستي
150 نكته براي خواب راحت
148 نكته براي لذت و شادماني
135 نكته براي اعتماد به نفس
طبيب سرگردان (داستان زندگي ابوسهل مسيحي)
ظرف غذاي كوچك من= My little lunchbox
عشق ماندگار (راهكارهايي براي محكم كردن روابط زناشويي و رفع مشكلات آن)
غاز طلايي و هشت قصه ديگر
غاز طلايي و هشت قصه ديگر براي دبستاني‌ها
فرزند آسمان
قصه‌هاي شب
قصه‌هاي شب (100 قصه براي دبستاني‌ها)
قصه‌هاي شب: افسانه سه برادر و نه قصه ديگر
قصه‌هاي شب: افسانه سه برادر و نه قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: افسانه سه برادر و نه قصه ديگر: كودكان 5 تا 7 سال
قصه‌هاي شب: بندانگشتي و ده قصه ديگر
قصه‌هاي شب: بندانگشتي و ده قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: پرنده طلائي و نه قصه ديگر
قصه‌هاي شب: پرنده طلايي و نه قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: جادوگر و مادربزرگش و نه قصه ديگر
قصه‌هاي شب: جادوگر و مادربزرگش و نه قصه ديگر براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب (جلدهاي 1 تا 5)
قصه‌هاي شب (جلدهاي 6 تا 10)
قصه‌هاي شب: راز كلبه جنگلي و دوازده قصه ديگر
قصه‌هاي شب: راز كلبه جنگلي و دوازده قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: سفيد برفي و گل سرخ و هشت قصه ديگر
قصه‌هاي شب: سفيدبرفي و گل سرخ و هشت قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب (100 قصه براي دبستاني‌ها)
قصه‌هاي شب: غاز طلايي و هشت قصه ديگر
قصه‌هاي شب: غاز طلايي و هشت قصه ديگر براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: كلاغ غيبگو و هشت قصه ديگر
قصه‌هاي شب: كلاغ غيبگو و هشت قصه ديگر براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: مشعل آبي و هشت قصه ديگر
قصه‌هاي شب: مشعل آبي و هشت قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
قصه‌هاي شب: هنسل و گرتل و ده قصه ديگر
قصه‌هاي شب: هنسل و گرتل و ده قصه ديگر: براي دبستاني‌ها
كتاب كار املاي فارسي پنجم دبستان
كتاب كار خودآموز املاي دوم دبستان: ويژه‌ي دانش‌آموزان پايه‌ي دوم ابتدايي
كتاب كار خودآموز املاي سوم دبستان: ويژه‌ي دانش‌آموزان پايه‌ي سوم ابتدايي
كلاس روسري به سرها
كلاغ غيبگو و هشت قصه ديگر
كلاغ غيبگو و هشت قصه ديگر براي دبستاني‌ها
كودكي آخرين پيامبر
كيف كوچك دكتري من
كيف كوچك من = My little handbag
گربه چكمه‌پوش
گردهمايي حيوانات
گمشده
گوش مخملي و غذاي حيوانات
ماجراهاي وروجك (1 تا 3)
ماجراهاي وروجك (4 تا 6)
ماجراهاي وروجك و استاد نجار
ماجراهاي وروجك: وروجك و سگ مرموز
ماجراهاي وروجك و سگ مرموز
ماجراهاي وروجك و شبح قصر
ماجراهاي وروجك و شكار جادوگر
ماجراهاي وروجك و كوتوله باغ
ماجراهاي وروجك و موروجك
مراقب خود باشيم [آموزش براي كودكان]
مشعل آبي و هشت قصه ديگر
مشق‌ شب را شيرين كنيم!
مشكلات رفتاري كودكان
مصاحبه با بزبز قندي
من و خانواده‌ام [آموزش براي كودكان]
موش‌موشك و شكل‌ها
مومو و جهت‌ها
مي‌خوانمت
مي‌خواهم روزه بگيرم: 14 قصه‌واره تصويري براي آشنايي كودكان با روزه
مي‌خواهم نماز بخوانم
مي‌خواهم نماز بخوانم: آموزش نماز براي خردسالان: 14 قصه‌واره تصويري
مي‌داني چقدر دوستت دارم؟
ميهمان پيامبر
نشانه‌ها: جست‌وجوهاي مرتضي مميز در طراحي نشانه
نقاشي مي‌كنم و ياد مي‌گيرم (آموزش اعداد)
نقاشي مي‌كنم و ياد مي‌گيرم (آموزش شغلها)
نقاشي مي‌كنم و ياد مي‌گيرم (آموزش فصلها)
نقاشي مي‌كنم و ياد مي‌گيرم (آموزش مفاهيم)
ني‌ني ماماني
والدين فرزندان خوشبخت
والدين فرزندان خوشبخت
وقتي سنگ‌ها پرنده بودند: برنده‌ي جايزه‌ي ادبيات نوجوانان آلمان
وقتي كه من بچه بودم
هاپو و عددها
همدم پيامبر
هنسل و گرتل و ده قصه ديگر
يادداشتهاي غريبانه: داستان بلند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها