چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۰
مقاله‌اي در ستايش بي‌سوادي

كتاب «در ستايش بي سوادي» نوشته «هانس ماگنوس انسنس برگر» آلماني شامل چهار مقاله در حوزه جامعه‌شناسي است. اين كتاب با ترجمه «محمد حدادي» امسال وارد بازار كتاب شده است./

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، كتاب «در ستايش بي‌سوادي» شامل چهار مقاله است كه در دهه نود نوشته شده‌اند و به مسائلي جهاني نظير؛ پديده كهن و رو به افزايش مهاجرت؛ جنگ‌هاي خانگي؛ مساله اقتصاد و تجمل و افول كتاب از پي رونق بيش از پيش رسانه‌هاي نوين تصويري مي‌پردازند كه در هر چهار جستار، نگرش تاريخي نويسنده نمودي درخشان دارد.

در مقدمه كتاب آمده است: «گرايش عميق انسنس برگر به روشنگري و نقد اجتماعي-سياسي، بويژه در سال‌هاي اخير او را بر آن داشته است كه وراي شعر و رمان، بيش از پيش به درون‌شكافي بحران‌هاي اجتماعي روزگار خود در قالب مقالات و جستارهاي اجتماعي-فلسفي روي آورد. با اين حال، هنر نويسندگي او به اين جستارها رنگ و بويي ادبي مي‌بخشد و غناي ديد همه‌سونگرش او را قادر مي‌سازد گزيده‌گو باشد و هم‌زمان به تحليل‌هاي پرتنوع خود چشم‌اندازي روشن و گاه نامنتظر بدهد.»

عنوان كتاب از مقاله نخست آن يعني «در ستايش بي سوادي» گرفته شده است. نويسنده در اين مقاله به نوعي از بي‌سوادي يا به قول كتاب «بي‌سواد نوع دوم» اشاره مي‌كند كه بر خلاف بي‌سواد نوع نخست كه خواندن و نوشتن نمي‌داند، اتفاقا خيلي خوب خواندن و نوشتن را ياد گرفته است و خود را صاحب دانش و معلومات مي‌داند زيرا بلد است كاتالوگ انواع ماشين‌ها و همه رقم چك را بخواند!

به عقيده نويسنده «بي‌سواد نوع دوم محصول مرحله‌اي نو از پيشرفت صنعت است؛ محصول اقتصادي كه مسئله‌اش ديگر توليد نيست، بلكه فروش است و از اين رو ديگر نيازي به يك ارتش ذخيره‌ منضبط ندارد. نياز عمده‌ اين اقتصاد، مصرف‌كننده دوره ديده است. با اين كارگران و كارمندان كلاسيك آن آموزش سخت‌گيرانه‌اي هم كه اينان به ناچار در انقيادش بودند، زائد مي‌شود و بي‌سوادي قيدي مي‌شود كه لازم است هرچه زودتر از دست و پاي خود بازش كنيم. هم‌زمان با اين وضع، فناوري براي ما راه حلي مناسب فراهم كرده است: رسانه‌ آرماني بي‌سواد نوع دوم تلويزيون است.»

اگر نمي‌دانستيم اين سطور متعلق به دهه‌ نودند و نويسنده‌شان هم يك اديب آلماني است، شايد گمان مي‌برديم استاد جامعه‌شناس يكي از دانشگاه‌هاي ايران؛ آن را براي همين جغرافيا و عهد و زمان نوشته است. بي‌شك براي همين است كه گفته مي‌شود نگرش نويسنده در اين مقالات فراتر از آلمان ـ زادگاه او ـ است و هر چهار مقاله كتاب به مسائلي جهاني مي‌پردازند.

البته وجه تمايز وضع كنوني ما با آنچه از قول نويسنده گفته شد، شايد اين باشد كه ما در هيچ دوره‌اي توليد‌كننده صرف نبوده‌ايم و اكنون هم هرگز به مصرف‌كننده صرف تبديل نشده‌ايم.

او در پايان اين مقاله مي‌گويد: «اگر چنانچه ادبيات ديگر نه نشانه مقام است، نه جايگاه اجتماعي و نه برنامه آموزشي، در اين صورت تنها كساني به آن رو مي‌آورند كه نمي‌توانند از آن دل ببرند. گو هركه مي‌خواهد از اين وضع بنالد. من كه شكوه‌اي ندارم. هرچه باشد علف هرز هم در باغ اقليت است؛ با اين حال هر باغباني مي‌داند كه ريشه‌كن كردن آن چه كار سختي است. اين علف هرز، تا وقتي‌ كه از قدري جان‌سختي و نيرنگ و توان تمركز و حافظه خوب برخوردار است، هم‌چنان رشد خواهد كرد و سبز خواهد ماند. يادتان هست كه: همه اين خصلت‌ها خصلت‌هاي يك بي‌سواد واقعي است و شايد هم هموست كه پاسدار آخرين كلام خواهد بود! چراكه به هيچ رسانه‌اي نياز ندارد، مگر صدايي و گوشي.»

كتاب «در ستايش بي سوادي» در شمارگان 2000 نسخه و قيمت 3500 تومان از سوي نشر ماهي روانه بازار كتاب شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها