محمد رضا اصلاني(همدان) متولد 1347 است. نخستين كتابش از سري كتابهاي نويسندگان قرن بيستمي ايران بود. او همچنين كتابي با نام «صادق چوبك» منتشر كرد كه جزو همين سري كتابهاست. كتاب ديگر اين منتقد با نام «بازماندههايي از غريبي آشنا» به مانند كتاب اول به شناخت چهره ادبي چون بهرام صادقي ميپردازد. وي اكنون براي چاپ سوم
- آقاي اصلاني! صادق چوبك مدتها مسئول نامههاي محرمانه امير عباس هويدا بود. يعني با حكومت زمانه خود به اصطلاح ساخت و پاخت ميكرد و بده بستان داشت. شما «چوبك» را وراي اينكه نويسندهاي صاحب سبك است، روشنفكر هم ميدانيد؟
: نميدانم منظور شما از واژه «روشنفكر» چيست، آن را چه معني ميكنيد و از كدام منظر به آن مينگريد. به قول زنده ياد جلال آلاحمد «روشنفكر» براي ما صرفاً واژهاي است كه از صدر مشروطه تا كنون بيخ زبان فارسي مانده است! نه حد و حصري دارد و نه مشخصاتي كه تكليفش روشن باشد. پس ما واقعاً هنوز نميدانيم كه روشنفكر كيست و چيست. براي روشنفكر بودن چه بايد كرد و چه نبايد كرد. آيا مثلاً ميتوان اصلاً تحصيل نكرد و روشنفكر بود يا از منظري ديگر، تحصيل كرد و روشنفكر نبود؟ ميشود با سنتها در نيفتاد و روشنفكر بود و يا با سنتها در افتاد و روشنفكر نبود؟
به نظر من اين موضوع درست نيست كه ما براي شناختن و يافتن روشنفكران مملكتمان فقط به بعد از دوران مشروطيت مراجعه كنيم. آيا واقعاً فردوسي بزرگ در دوران خود روشنفكر نبود؟ سهروردي و ملاصدرا روشنفكران زمانه خود نيستند؟ قبول كنيد كه «روشنفكر» واژهاي است كه هنوز هم تعريف آن ابهامات زيادي را با خود به همراه دارد.
- ژان پل سارتر در مقالهاي در دفاع از روشنفكران مينويسد: روشنفكر كسي است كه در آنچه به او مربوط نيست دخالت ميكند. او در تكميل صحبتهايش ميگويد: روشنفكر كسي است كه با در نظر گرفتن منظومه فكري، مدام و در هر زمان و مكان خواستار تغيير و تحول عظيم و اما نتيجه بخش و مثبت است. سارتر معتقد است كه روشنفكر در نهايت به حكومتهاي زما«نه» ميگويد و اين «نه» او با مخالفتهاي پنهان و آشكار ديگران تفاوت دارد.
: درباره بعد روشنفكري صادق چوبك، جريانساز بودنش و نيز تفاوتش با ديگر نويسندگان كشورمان واقعاً نميدانم چه بايد بگويم. همانطور كه در كتابم نوشتهام، چوبك داستاننويس بزرگي است. هرگز تن به تقليد در نداد و با اتكا به خلاقيت بديع و نگاه ژرفكاوانهاش، براي ادبيات ايران داستان ها آفريد. همواره ميتوان از مطالعه داستان هاي چوبك لذت برد و درباره لايههاي متعدد آنها انديشيد. همچنين نميتوان به سير داستاننويسي در ايران پرداخت و مقام و منزلت صادق چوبك را ناديده گرفت!
- بگذاريد چوبك را با صميميترين دوستش يعني كسي كه روي تصوير اسكناس هاي رضاشاه شاخ ميكشيد، مقايسه كنيم. وي در آن زمان به دلائلي تشخيص داد كه اصلاً نميپذيرد مثل چوبك، امير عباس هويدا به خانهاش رفت و آمد كند، با او چاي و قهوه بنوشد و گپ و گفت...
: چوبك اصلاً ادعاي روشنفكري نداشت. انساني بي ادعا بود. شرافتمندانه مينوشت و از كسي هم طلب نميكرد. صادق چوبك البته هرگز به زندان نيفتاد و تبعيد نشد. شكنجه نشد و با وجود ارادتش به دكتر محمد مصدق، مانند صادق هدايت روي اسكناسها، براي تصاوير پادشاهان حكومت پهلوي شاخ و گوش آويزان نميكرد. حال اينكه ميشود او را روشنفكر دانست يا خير و يا به مانند «احسان نراقي» تابعيت آمريكايي دو فرزند چوبك را جلوهاي از غربزدگياش بدانيم. اين چيزي است كه به تحليل و نظر شخصي خوانندگان آثارش برميگردد.
- به نظر ميرسد دوست داريد بيشتر درباره آثار چوبك صحبت كنيم. خودتان ميتوانيد بيشتر برايمان توضيح دهيد.
: صادق چوبك منحوسترين لايههاي جامعه ايران را دستمايه داستانهايش قرار ميدهد. در داستانهاي وي، انسانهاي عادي و بي ارزش مدتي زندگي ميكنند، پلشتي و محروميتها را تجربه ميكنند و در پايان مانند كرمي بي خاصيت در ضربتي محتوم له ميشوند و به محاق فراموشي ميروند. حتي بعضي از شخصيتهاي اصلي داستانهاي وي از ميان ميمونها، سگها، موشها، مرغها و خروسها انتخاب شدهاند. بسياري از افراد از اين نوع داستاننويسي چوبك لذت صرف ميبرند و در روند خواندن داستانها، حالتهاي متناقضي از لذت گرفته تا ترس و بيم را در خود احساس ميكنند. برخي هم اين وضع را مبالغه آميز و بدبيني بيش از حد ميپندارند و برخي ديگر هم ژرفكاوي و نو انديشي.
- شما جزو كدام دستهايد؟
: من جزو آن «برخي ديگر» هستم. بايد قبول كرد كه چوبك در داستاننويسي سبك خود را داشت. البته شايد افرادي آثار او را نپسندند ولي بايد گفت كه بدون ملاحظه دوره تاريخي و خاستگاه اجتماعي نميتوان درباره يك نويسنده به آساني نظر داد و داوري كرد.
- چه شد كه چوبك را براي كتابتان برگزيديد؟
: نگارش چنين كتابهايي بسيار سخت و وقتگير از آن مقداري است كه در ابتداي امر به نظر ميرسد. در كتابي كوچك و كم حجم بيان اهم رويدادهاي زندگي و آثار يك نويسنده كار چندان آساني نيست. اما متأسفانه بسياري خوانندگان ايراني هنوز براي اين كتابها ارزش بالايي قائل نيستند. باور كنيد برايم كاري نداشت تا حجم اين دو كتاب را كه در همين سري كتابهاي قرن بيستمي چاپ كردهام، چند برابر كنم. اما تصور ميكنم كه در اين شرايط بايد براي وقت خواننده ارزش قائل شد و نبايد با بيان مسائل تكراري و بديهي وقت و هزينه كتاب خواندن را بالا برد. صادقانه بگويم، واقعاً كداميك از خوانندگان و علاقمندان هم اكنون فرصت اين را پيدا ميكنند تا طيف آثار متنوع شاعران و نويسندگاني مانند چوبك را بخوانند و درباره فرود و فرازهاي زندگي و خلق آثارشان به تحقيق بپردازند. با استفاده از اين كتابها ميشود به شكلي مختصر و مفيد، يك بار ديگر كتابهاي نويسندگاني را كه از سالها پيش با آنها مأنوس بودهايم، مرور كنيم. ضمن آنكه هر كدامشان به نسل جوان ما كمك ميكند كه نويسندگان كشورشان را بشناسند.
نظر شما