خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)فرشاد شيرزادي:عبدالجبار کاکایی نخستین مجموعه شعر خود را به عنوان «آوازهای واپسین» انتشار داد و اندکی بعد دفتر دیگری را با نام «مرثیه روح» به چاپ رساند. «سالهای تاکنون» وی محصول 1372 است. کاکایی در تابستان 1375 چهارمین دفتر شعر خود را به اسم «حتی اگر آینه باشی» به دست شعر دوستان فارسی زبان رساند. وی در نمایشگاه کتاب امسال مجموعه «با تو این ترانهها شنیدی است» را وارد بازار کتاب کرد. گفتوگوی ما با وی درباره شعر محاوره و ترانه است.
- چه شد که در دورهای به شعر محاوره روی آوردید؟
: همیشه انگیزههایی در میان است که برخی قصد آن میکنند از راههای دیگر طی مسیر کنند. احتمالاً یا راه اصلی سد شده یا واقعهای پیش آمده که میان شاعر و خوانندگان فاصله افتاده است. تلاشهایی که انجام میگیرد برای ترمیم همین فاصله است. نمیشود سلسله اتفاقها را نادیده انگاشت. از زمانی که هيجانات انقلاب عظيم و پر شور سال 57 و ادبیاتی که دستاوردش بود فروکش کرد، مردم اندک اندک به زندگی طبیعی و آرام خودشان برگشتند. از آن زمان شعر آرماني مخاطبان خودش را گم کرد و با فاصله گرفتن از شور سال 57 بین شعر و مخاطب فاصله افتاد.
- شعر محاوره و ترانه چه تفاوتهایی با هم دارند؟
: امروز شعر محاورهای و ترانه هم سوی هم و بدون اینکه مشخصههایشان از یکدیگر تفکیک شود، بدون آنکه سوابق ترانه و شعر محاورهای جستوجو شود، اغلب با تساهل و تسامح از هردوشان با نام شعر محاورهای و گاه نیز به عنوان ترانه یاد میشود. باید بررسی تطبیقی از ترانه و شعر محاورهای داشته باشیم. ما حداقل با کشورهای مجاور و همسایههایمان مثل کشورهای عربی همخوانی فرهنگی بیشتری داریم. در مصر و عراق دو کشور برجسته عربی از لحاظ فرهنگی و پیشینه ادبی، شعر محاورهای نقش عمدهای در خلاقیت شاعران ایفا میکند. در این دو کشور بر خلاف کشور ما که شاعران سعی دارند به زبان رسمی و معیار و فاخر شعر بگویند، بخش اعظمی از ادبیات را شعر محاورهای تشکیل میدهد. در این کشورها شعر محاوره از زبانی سود میجوید که با زندگی مردم عادی مأنوس است، به احساسات، عواطف و هیجانهای مردمش نزدیک است، چرا که خیلی زود میتواند آنها را متأثر کند یا به عکس بایک کنش و اتفاق آنها را شاد میکند. این زبان محاورهای بهتر و راحتتر با مردمش ارتباط برقرار میکند. علاوه بر اینها، زبان محاورهای آنقدر پخته شده که میتوان به وسیله آن مباحث فلسفی، معرفتی و فکری را ساده در شعر گنجاند. پس نتیجه میگیریم که در کشوری مثل مصر یا عراق بخشی از وظیفه شعر بر عهده شعر محاوره است.
- آیا چنین اتفاقی در شعر فارسی افتاده است؟
: نه، هرگاه هم شاعری قصد دارد تا شعر محاورهای بسراید، تصمیم میگیرد تا مثل بچهها حرف بزند و گویی به گونهای دارد برای بچهها و
منطق و فهم کودکانه شعر میسراید، یعنی این قالب شعری را به شکل ناخودآگاه یا خودآگاه تحقیر میکنند.
- چطور میشود مباحث پیچیده فلسفی را به زبان محاوره گفت؟
: زبان زبان است. همین زبان رسمی و فاخر و زبان معیار که به عنوان زبان اداری ما در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرد، به دلیل کثرت
استعمال به زبان محاورهای هم بدل شده است. زبانی است که با آن احساسات خودمان را میگوییم. وقتی زبان معیار خیلی ساده نقش خود را ایفا میکند، یقیناً زبان محاوره خیلی راحتتر خواهد توانست از عهده کارها بر آید. مدت زیادی است به زبانی صحبت میکنم که به زبان شکسته مرسوم است، اغلب مردم هم این زبان را خوب میفهمند. در نظر داشته باشید که طول مدتی هم که ما
با این زبان زندگی کردهایم به بیش از چهل پنجاه سال نمیرسد. همین زبان تا حدودی قادر است تجربههای فکری ما را به دوش بکشد. به نظرم بستگی به شکل و نوع استفاده شاعر از زبان و نیز تبحر آنان در شکل مطرح کردن موضوعات مختلف دارد که بتواند از قابلیت های این زبان نهایت استفاده را ببرد. به نقطهای میرسیم که زبان صرفاً برای انتقال مفاهیم سطحی و نازل به کار نخواهد رفت.
- مرز بین ترانه و شعر محاورهای را برای ما روشن کنید؟
: عربها به هرگونه و هر قالب شعری همان واژه «شعر» را اطلاق میکنند و میان شعر محاورهای و قدیم تفکیکی قائل نمیشوند. ولی شعری را که روی صوت و آهنگ و ملودی قرار میگیرد اصطلاحاً «کلمات» میگویند. «کلمات» به موازات ملودی، آهنگ، لحن یا «الحان» قرار میگیرد. اما در کشور ما همان طور که گفتم استعمال شعر محاورهای» و «ترانه» یکی است.
- ما نمیتوانیم تفاوتی میان این دو در شعر فارسی قائل شویم؟
: ترانه بر اسال ملودی ساخته میشود و هویت مستقل ندارد. تا زمانی که با موزیک خوانده نشود چهره واقعیاش را به ما نشان نمیدهد.
- پس ترانه استفاده مکتوب ندارد؟
: بله، یعنی شاعر نمیتواند ترانهاش را در یک جمع بخواند و بگوید دیگران نظری روی آن بدهند. بنابراین وقتی روی ملودی سوار میشود قابلیتها و ظرفیتهای خود را نمایان میکند. ترانه متکی به ریتم یا موسیقی است. اما شعر محاورهای میتواند در یک نشست خوانده شود و تنها تفاوتش با دیگر شعرها این است که زبان رسمی، فاخر و معیار در آن به یک زبان روان و شکسته تبدیل شده است. همان مفهومی که در شعر گفته میشود در شعر محاورهای هم آورده میشود. خود من ابتدا مباحث اجتماعی و مسائل مربوط به جنگ را در شعرهای «بوی سیب» و «کبوتر» پیش کشیدم و سپس مضامین جزئیتری را در «ادس سر» یا «تاک کهنه» و همچنین یک منظومه دیگر که ده قطعه شعر را شامل میشود، امتحان کردهام.
- اكنون روی چه مجموعهای کار میکنید؟
: مجموعهای از ترانههایم هست که هنوز نامی برایشان انتخاب نکردهام.
شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۷:۲۶
نظر شما