سه‌شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۸:۵۵
اقبال‌زاده: تاليف خوب را به ترجمه‌ خوب ترجيح می‌دهم

«شهرام اقبال‌زاده»، مترجم كتاب‌هاي كودك و نوجوان مي‌گويد: اگرچه به شخصه تاليف خوب را به ترجمه خوب ترجيح مي‌دهم؛ اما بسياري از كتاب‌هاي ترجمه‌اي در مقايسه با برخي كتاب‌هاي تاليفي كيفيت بهتري دارند؛ با اين حال براي سامان‌بخشي به ترجمه و حل مشكلات اين عرصه، نيازمند عزم جدي و راهبردهاي ملي مبتني بر نيازهاي تاريخي با استفاده از خرد جمعي هستيم./

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) ـ در ايام برگزاري بيست‌وچهارمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران، شاهد عرضه همزمان پنج ترجمه از يك مجموعه‌كتاب نوجوانانه توسط ناشران مختلف بوديم. البته بار اولي نيست كه كتابي پرطرفدار و اسم و رسم‌دار، همزمان توسط مترجمان مختلف ترجمه و از سوي ناشران گوناگون منتشر مي‌شود. نمونه مصداقي اين مدعا، ترجمه و انتشار همزمان كتاب‌هاي هري پاتر توسط ناشران مختلف بود. البته اين مورد فقط براي نزديك شدن ذهن مخاطب به اين مساله است وگرنه قبل و بعد از هري پاتر نيز بارها و بارها كتاب‌هايي توسط ناشران ايراني ترجمه و منتشر شده‌اند.
 
در اين كه رعايت نكردن حق نشر (كپي‌رايت) كتاب، اقبال و توجه ناشران را به ترجمه آثار خارجي به دنبال داشته است شكي نيست؛ اما ساده‌بينانه خواهد بود كه تنها همين يك مساله را در توليد انبوه و گاه فله‌اي كتاب‌هاي ترجمه‌اي دخيل بدانيم. 

اما آنچه ما را وادشت كه در نگاهي اجمالي به آسيب‌شناسي ترجمه  كتاب، به‌ويژه كتاب‌هاي كودك و نوجوان بپردازيم. مشكلاتي است كه ترجمه بي‌ضابطه براي مخاطب اين كتاب‌ها به همراه دارد. وقتي كتابي بارها و بارها و توسط مترجمان مختلف به بازار كتاب‌هاي كودك و نوجوان عرضه ‌شد، مخاطب كم سن و سال به نوعي نگراني و سردرگمي براي انتخاب كتاب دچار مي‌شود. از اين رو دغدغه خود را با دست‌اندركاران ادبيات كودك و نوجوان در ميان مي گذاريم و پاي صحبت‌هايشان مي نشينيم، باشد كه از اين رهگذر، توشه‌اي برگيريم و قدمي هرچند كوچك براي حل اين معضل برداريم. 

«شهرام اقبال‌زاده»، مترجم باسابقه آثار كودك و نوجوان، مسوول واحد كودك و نوجوان نشر قطره و دبير سابق انجمن نويسندگان كودك و نوجوان، نخستين فردي بود كه براي آسيب‌شناسي ترجمه حوزه كودك و نوجوان سراغش رفتيم، نظراتش را پرسيديم و چاره‌جويي كرديم. 

وجوه مميزه ترجمه براي كودكان و نوجوانان و ترجمه براي بزرگ‌سالان، كدام است؟
هر ترجمه‌اي برداشت خاص مترجم از يك متن به زبان ديگر است. ما مترجمان، متن مبدأ را بر اساس دريافت خودمان به متن مقصد برمي‌گردانيم. هر مترجمي با توجه به ذهنيت، دانش و آگاهي، از زبان و فرهنگ خود و زبان و فرهنگ بيگانه، برداشت خويش را از متن دارد. علاوه بر اين، ذهن و زبان هر مخاطبي، كودك، نوجوان و بزرگ‌سال با ديگري متفاوت است و شناخت مترجم از ذهن، زبان و جهان مخاطب ظرافت‌هاي خاصي را مي‌خواهد. 

اين شناخت، به مترجم امكان مي‌دهد كه شرايط، موقعيت‌ها و احساسات مختلفي را كه در متن اصلي وجود دارند، به‌خوبي منتقل كند. به عنوان مثال، براي انتقال مفهومي مثل «شتاب در حركت» واژه‌هاي مختلفي مانند دويدن، فرار كردن، گريز، مثل شصت تير رفتن، فلنگ را بستن و ... وجود دارد. مترجم با توجه به شناختش از دنياي نويسنده بايد تشخيص دهد چه واژه‌اي مفهوم مورد نظر نويسنده و فضاي كتاب را به خوبي انتقال مي‌ دهد و آن واژه را انتخاب كند. 

آنچه در ادبيات مهم است، تشخيص موقعيت‌ها و انتقال فضا، احساس، معنا و مفهوم است. بعضي از مترجمان نثر فخيم كهن را براي گروه سني كودك اختيار مي‌كنند و از نظر خودشان خيلي هم خوب اثر را ترجمه كرده‌اند؛ اما آن حس و موقعيت و فضا را دگرگون كرده‌اند. با بچه نمي‌شود با زبان بيهقي صحبت كرد. مترجم بايد سبك نويسنده و لحن او را در گفت‌وگوها تشخيص دهد و تفاوت‌هاي موجود ميان لحن و زبان يك استاد دانشگاه با يك فرد عامي را نشان دهد. بايد بداند بچه‌اي كه در داستان صحبت مي‌كند چه موقعيت طبقاتي، اجتماعي و خانوادگي دارد و بر مبناي اين موقعيت چگونه صحبت مي‌كند.
مترجم بايد گفتمان ادبي نويسنده، سبك، زبان و جهان او را بشناسد و بتواند موقعيت‌ها و فضاهايي را كه او خلق كرده است، منتقل كند. مترجم بايد بتواند فضاي هولناك يا مفرح و طنزآميزي را كه نويسنده آفريده است بازآفريني كند. اگر بچه‌اي آرام يا شيطان است، گفت‌وگوها را به سبكي ترجمه كند كه اين ويژگي‌ها را نشان دهند. 

عده‌اي معتقدند در ترجمه كتاب‌هاي كودك و نوجوان، امانت‌داري نسبت به نسخه اصلي بسيار مهم‌ است؛ در مقابل، عده‌اي مي‌گويند در ترجمه كتاب بايد به بومي‌سازي كتاب و  فرهنگ كشور مقصد توجه داشت، شما اين مساله را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
دو ديدگاه در ترجمه وجود دارد كه طرفداران هر يك از اين ديدگاه‌ها در دفاع از آن استدلال‌هاي خاص خودشان را دارند. يكي از اين ديدگاه‌ها «بومي‌سازي» است. طرفداران اين ديدگاه معتقدند ترجمه بايد به شيوه‌اي انجام شود كه خواننده احساس نكند متن ترجمه را مي‌خواند.
ديدگاه ديگر «بيگانه‌سازي» نام دارد و طرفداران آن معتقدند هر كشور و ملتي فرهنگ خاص خودش را دارد كه متفاوت با فرهنگ و زبان كشور ديگر است. مخاطب كودك و نوجوان نيز بايد اين تفاوت‌ها را درك كند. البته اين به معناي استفاده از دستور زبان بيگانه نيست، اين تفاوت‌ها باعث گسترده شدن جهان كودك و نوجوان و باز شدن ديد او مي‌شود. اما با بومي‌سازي، اين خصوصيت آثار ترجمه‌ شده از دست مي‌رود. اين دو رويكرد به گرايش‌هاي متفاوتي تبديل مي‌شوند. 

من به‌تازگي اثري از «ريتا اويتينن» به نام «ترجمه براي كودكان» را ترجمه كرده‌ام كه مراحل پاياني چاپ را پشت سر مي‌گذارد. در اين كتاب بحث مفصلي درباره‌ بومي‌سازي انجام شده است. «اويتينن» معتقد است ترجمه براي كودك و نوجوان بايد به‌گونه‌اي باشد كه كودك بتواند آن را راحت بخواند و با آن ارتباط عاطفي برقرار كند. البته در اينجا منظور اين نيست كه به عنوان مثال نام شخصيت اصلي را تغيير دهيم و از نامي ايراني استفاده كنيم، بلكه بايد صميميت، رواني و خوش‌خواني متن به‌گونه‌اي باشد كه عواطف كودك را برانگيزد. 

 نسبت انتشار كتاب‌هاي ترجمه‌اي و آثار تأليفي هميشه محل مناقشه بوده است. به عنوان مثال بر اساس آمار، در سال  گذشته 6 هزار عنوان كتاب كودك و نوجوان در كشور منتشر شده كه از اين ميان 2500 عنوان چاپ نخست بوده و 800 عنوان كتاب‌هايي را تشكيل مي‌داده كه براي نخستين بار به زبان فارسي ترجمه شده‌اند. شما به عنوان يك مترجم و دست‌اندركار ادبيات كودك و نوجوان در اين مناقشه كدام طرف مي‌ايستيد؟
به نظر من مسأله‌اي كه بايد مورد توجه قرار گيرد، كيفيت كار است. اگر در كشور ما 1700 كتاب تأليفي خوب در سال منتشر شود، فوق‌العاده است؛ اما من به جرأت و بدون خواندن اين 1700 كتاب به شما مي‌گويم كه بيش از 500 كتاب از ميان آثار تأليفي، كتاب‌هاي متوسط به پاييني اند و بيش از 1000 اثر، كتاب‌هاي ضعيفي محسوب مي‌شوند.
در ترجمه هم وضع بهتري نداريم. برخي ناشران بر اساس رويكرد بازاري و سودمحور، كتاب‌هاي ضعيف و پرزرق و برق را به مترجمان ناشي مي‌سپارند و اين‌ شيوه به ادبيات و زبان لطمه مي‌زنند. همان‌طور كه تأليف زيان‌بار وجود دارد، ترجمه‌ زيان‌بار هم هست. تأليف و ترجمه بد هر دو به فرهنگ، زبان و ادبيات لطمه مي‌زنند. اما ترجمه خوب و استفاده از مترجمان توانا به غناي زبان ما مي‌افزايد.
اگر به سير تاريخي ترجمه در ايران نيز توجه كنيد، متوجه مي‌شويد كه بعد از مشروطيت و افزايش ميزان ترجمه بر غناي زبان فارسي افزوده شده است. 

ما نبايد تابع زبان و فرهنگ ديگري باشيم اما بايد با استفاده از داد و ستد خلاق و دو سويه به فرهنگ و زبان‌مان غنا ببخشيم. ما در ترجمه زندگي مي‌كنيم. روابط سياسي و ديپلماتيك، تجاري، صنعتي تا فرهنگ و ادبيات و پيشرفت‌هاي علمي ما همه بر ترجمه مبتني اند. ما بايد استراتژي و راهبردي داشته باشيم كه از ابزار ترجمه براي تقويت زبان، ذهن و جهان كودك مبتني بر داد و ستد دوسويه استفاده كنيم. اگر ما نتوانيم دنياي‌مان را با دنياي ديگري مقايسه كنيم، از كجا مي‌توانيم بفهميم كه دنياي‌مان خوب است يا نه؟
نكته ديگري كه با توجه به اين آمار مي‌توان گفت اين است كه بين ترجمه و تأليف توازني برقرار نيست. اما به‌رغم اين فقدان توازن هم مي‌توان گفت كه اگر از بين اين 1700 عنوان اثر تأليفي 200 اثر برتر و از بين 800 عنوان كتاب ترجمه نيز همين تعداد اثر برگزيده را انتخاب كنيم، باز هم كفه آثار ترجمه شده سنگين‌تر است. البته تأليف خوب هم داريم؛ اما به جرآت مي‌توانم بگويم 50 اثر تاليفي خوب، هم‌سنگ آثار ترجمه‌اي خوب در بين اين آثار وجود ندارد.
راهكار حل اين مشكل هم حذف ترجمه نيست. بايد كمك شود، نويسندگان ما بايد تأمين شوند. بچه‌هاي ما ذهن پيچيده‌اي دارند و در معرض هجوم اطلاعات قرار دارند. امروزه سياست‌هاي نفي‌اي، سلبي و دفعي جواب‌گو نيستند. ما نمي‌توانيم جلو آثار ترجمه را بگيريم؛ بلكه بايد از سياست‌ها ايجابي و جايگزيني استفاده و از تأليف آثار خوب حمايت كنيم.

خواست خود مخاطب چه مي‌شود؟ شما قطعأ با تجربه‌اي كه داريد سليقه مخاطب را مي‌شناسيد. كودكان و نوجوانان بيشتر به آثار تأليفي تمايل دارند يا ترجيح مي‌دهد كتاب‌هاي ترجمه‌اي بخوانند؟
اخيراً كتابي را براي شوراي نظري كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان خريداري كردم كه «كودك جهاني» نام داشت. اين كتاب، حاصل تحقيقات گسترده ميان‌رشته‌اي بود و نشان مي‌داد كه امروزه صرف‌نظر از اينكه كودك به خانواده، شهر يا كشور خاصي تعلق دارد، در معرض فرهنگ جهاني است يا به عبارتي، كودك، يك پديده و كودكي يك مقوله جهاني است، در عين حال هر كودكي ويژگيهاي فردي، خانوادگي، بومي و ملي خود را نيز دارد. امروز ذهن كودك چون ماز(labyrinth) تو در تويي متشكل از لايه‌هاي مختلف فرهنگي است كه با هم تلفيق مي‌شوند و تركيب پيچيده‌اي را مي‌سازند.
ما در معرض هجوم واژه‌هايي هستيم كه مثل سيل به طرفمان هجوم مي‌آورند. امروزه در روستاهاي ما هم تلفن و اينترنت وجود دارد. زبان مخفي بچه‌ها به اين روستاها و شهرها وارد شده است. ما مي‌خواهيم در كودكان و نوجوانان‌مان هويت بومي، ملي و آييني ـ مذهبي ايجاد كنيم؛ اما راهبردي براي دست‌يابي به اين هدف نداريم. خواه ناخواه در معرض هجوم ـ يا با ديدي ديگر، داد و ستد دوسويه‌ ـ اطلاعات هستيم. كودكان ما هويت ايستايي ندارند و دائم در حال تحول و جذب اطلاعات جديدند. به همين خاطر چه در تأليف و چه در ترجمه بايد مخاطب را بشناسيم تا بتوانيم او را جذب كنيم.
هر ترجمه خوب يك تأليف خوب است. در ترجمه بايد از زبان بيگانه تمركز زدايي شود. فارسي روان و خوش‌خواني به مخاطب ارائه شود. تركيبات جديدي در آن مورد استفاده قرار گيرد. چنين ترجمه‌اي موجب تقويت زبان مي‌شود و زبان هم مي‌تواند ادبيات را تقويت كند. 

از نظر محتوا و مسائل هم ترجمه خوب ذهن كودك را خلاق مي‌كند و در نتيجه ما يك كودك ايراني خلاق و نقاد بار آورده‌ايم. اما اگر آثار بد را انتخاب كنيم كه بدترين لايه‌هاي فرهنگ بيگانه را منتقل كند و اين مفاهيم را نيز با زباني بد انتقال دهيم، شاهد آثار زيان‌باري خواهيم بود. از سوي ديگر نويسنده بد با افكار بد هم مضر است. اما من تأليف خوب را به ترجمه خوب ترجيح مي‌دهم. نويسنده خوب بايد شرايط ملي و جهاني را بشناسد. يك تاليف خوب نشانه بالا رفتن عمق انديشه و گسترش خلاقيت فرد و در عين حال راه گشاي توسعه ادبي و فرهنگي است. 

بيان يك فكر و آيين به صورت دگم، دفاع از بومي‌سازي نيست. از قضا اين‌كار بيشتر به سلطه بيگانه مي‌انجامد چرا كه تفكر بسته، موجب مي‌شود كل تفكر زير سوال برود. بايد سدهاي موجود پيش‌روي تأليف و ترجمه‌ خوب را برداشت و به پيشرفت اين هر دو حوزه كمك كرد.

دليل اقبال به ترجمه، به‌ويژه ترجمه‌هاي بازاري در سال‌هاي اخير را در چه مي‌دانيد؟ 
در سال‌هاي اخير با سيل ترجمه آثار بازاري به ويژه در ژانر وحشت ـ البته آثار خوب اين ژانر را رد نمي‌كنم ـ روبه‌رو ييم؛ به خاطر اينكه راهبرد توسعه فرهنگي‌مان درست نبوده يا اصلاً وجود نداشته است؛ اما يكي از دلايلي كه موجب مي‌شود بچه‌ها به سمت مطالعه اين آثار بروند اين است كه ما واقعاً در دنياي هولناكي زندگي مي‌كنيم. به نظر من همان‌طور كه واكسن يا همان ميكروب ضعيف شده بيماري، ما را در مقابل ميكروب قوي آن ايمن مي سازد، توجه بچه‌ها به اين آثار نيز آنها را آماده مبارزه با دنياي واقعي مي‌كند.
بچه‌ها با روي آوردن به اين آثار مي‌خواهند خود را در برابر هراس و عدم امنيت مقاوم كنند. ما امروزه در جامعه‌مان با مسائل هولناكي روبه‌رو هستيم. قتل، دزدي، خيانت، اعتياد، باندهاي وحشتناك، فساد و ... بيداد مي‌كنند. يكي از دلايل توجه به اين گونه آثار بازاري نياز به آرامش و داشتن جامعه اي سالم است. البته ناشران سودجويي هم هستند كه با سوءاستفاده از اين نياز، آثار ضعيف را ترجمه و به بازار عرضه مي‌كنند. گاهي پايين‌تر بودن حق ترجمه نسبت به حق تأليف و مسايل ديگري چون استفاده از تصويرسازي‌هاي كتاب‌هاي اصلي براي نسخه ترجمه شده، بر اين موضوع تأثيرگذار است.

يكي ديگر از چالش‌هاي كتاب‌هاي حوزه كودك و نوجوان، انتشار ترجمه‌هاي متعدد از يك اثر توسط ناشران مختلف است. به نظر شما اين اتفاق، خوب است يا نه؟ نمونه اين موارد را در ساير كشورها سراغ داريد؟
تا جايي كه من اطلاع دارم در كشورهاي ديگر به دليل اينكه قانون كپي‌رايت مورد قبول است چنين اتفاقي نمي‌افتد؛ اما در ايران حتي اگر ناشري كپي‌رايت يك اثر را بگيرد اين امكان وجود دارد كه 10 ناشر ديگر هم آن اثر را ترجمه و منتشر كنند. از نظر حقوق عملي هم متاسفانه در كشور ما راهكاري براي ممانعت از اين كار وجود ندارد. همان‌طور كه شما هم اشاره كرديد، گاه 5 - 4 ترجمه مختلف از يك اثر در بازار ديده مي‌شوند كه انتخاب در بين‌شان انسان را سردرگم مي‌كند. يعني بعضي از قسمت‌هاي اثر را يك مترجم خوب ترجمه كرده و بعضي قسمت‌هاي ديگر را مترجم ديگري.
نقد ترجمه و مطالعاتي از اين دست مي‌تواند ما را در شناخت ترجمه بهتر كمك كند؛ اما اين كار به حمايت نياز دارد و در صورت نبود حمايت كسي نمي‌تواند آن را انجام دهد و تاثيري هم ندارد. سلسله نقدها بايد به صورت جريان و مبتني بر راهبردهاي ايجابي صورت پذيرد.
البته مطالعات ترجمه در ايران انجام مي‌شود. اما نمي‌توان با حكم كلي درباره تعدد ترجمه‌هاي موجود از يك اثر صحبت كرد و آن را خوب يا بد خواند، براي قضاوت در اين‌باره بايد مطالعات تطبيقي و مقايسه‌اي انجام شود.

نظرتان درباره ترجمه مجدد آثار كلاسيك و خلاصه‌سازي اين آثار براي نوجوانان چيست؟ 
با توجه به اينكه زبان، ماهيتي پويا و به‌روز دارد، ترجمه آثار كلاسيك خوب است. اصلي وجود دارد كه با توجه به تغييرات زبان، هر ده سال يك‌بار بايد ترجمه جديدي از آثار قديمي انجام شود، من اين را نمي‌گويم، اما معتقدم اگر ترجمه‌ جديد مبتني بر زبان پويا و دانش روز صورت بگيرد تأثير مثبتي بر زبان و ادبيات دارد. گاه ترجمه‌هاي جديد بهتر از ترجمه‌هاي قبلي اند؛ اما گاه عقبگرد هم صورت مي‌گيرد. برخي از آثار كلاسيك، 50 سال قبل ترجمه شده‌اند و امروزه نسبت به آن زمان دايره واژگان گسترده‌تر شده است و مترجماني با دانش گسترده‌تر وارد اين حوزه شده‌اند.

دليل اين همه بي‌سر و ساماني در بازار ترجمه و راه‌هاي برون رفت از آن چيست؟
من فكر مي‌كنم ما در اين‌باره با يك سرگشتگي تاريخي روبه‌رو ييم. دولت در همه جا دخالت مي‌كند و گاهي هم نادرست عمل مي‌كند. دولت به جاي دخالت و اعمال فشار بايد راهكارهاي كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلند مدتي داشته باشد. متوليان نبايد در اتاق‌هاي در بسته‌ تصميم‌گيري كنند؛ بلكه بايد استراتژي ملي مبتني بر نيازهاي تاريخي و ملي با استفاده از خرد جمعي، نهادهاي مدني، ‌در تعامل با مجلس و دولت تدوين شود. برنامه مدوني كه انعطاف كافي داشته باشد. لازم است در ابتدا سندي تدوين، راهكارها و آيين‌نامه‌هايي از اين سند استخراج و سپس اين آيين‌نامه‌ها اجرايي شود. من اميدوارم شرايط فرهنگي‌مان به‌گونه‌اي باشد كه راهبردها و راهكارهاي معيني داشته باشيم. 
براي محقق شدن اين آرمان، ضروري است از خرد جمعي استفاده شود. بايد از تجربه اهل نظر استفاده كنيم. NGO ها را در تصميم‌گيري‌ها دخيل كنيم. زندگي اهل قلم را بهبود ببخشيم. اميدوارم اهل قلم از اين مظلوميت و مغفوليت بيرون بيايند و توسعه فرهنگي اتفاق بيافتد. شمارگان 500 جلدي كتاب در حوزه آثار نظري و شمارگان هزار جلد و در بهترين شرايط 5 هزار جلدي در عرصه داستان با وجود جمعيت 75 ميليوني ما نشان‌دهنده يك فاجعه فرهنگي است. اين‌ حرف‌ها شعار نيست، آمار اين را مي‌گويد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها