ايبنا نوجوان: مؤسسهي «سيما فيلم»، هفت كتاب نوجوانانه را به فيلم تبديل ميكند. از ميان اين كتابها، سه اثر ايراني و چهار اثر ديگر، كتابهاي ترجمهاي هستند.
«فرشته با بوي پرتقال» نوشتهي حسن بنيعامري از جملهي اين كتابهاست. اين كتاب بهصورت كتاب/بازي است و سه داستان در خود دارد. داستان نخست و سوم اين كتاب در شهر شيراز ميگذرد و داستان دوم در خوزستان و دربارهي زمان جنگ است.
نخستين داستان اين كتاب، داستان پسري به نام دانيال از طبقهي محروم را بيان ميكند. دانيال به درس و معلمش دلبستگي زيادي دارد و در همسايگي آنها پيرزني تنها زندگي ميكند که پسرک گاه به خانهي او ميرود و به دردلهايش گوش ميدهد.
پيرزن براي او از فرزندانش حکايت ميکند و پسر به پيرزن بسيار علاقهمند ميشود. روزي دانيال بر اثر يک سوء تفاهم از سوي ناظم مدرسه به سختي تنبيه ميشود و دستش آسيب ميبيند. پيرزن با اصرار دست او را پانسمان ميکند، اما پس از آن دانيال ناپديد ميشود.
«من پسر باد هستم» ديگر فيلم اقتباسي خواهد بود كه با تصميم شوراي اقتباس كودك و نوجوان مركز «سيما فيلم» بر اساس كتابي به همين نام به قلم «مجيد پورولي» ساخته خواهد شد. در خلاصهي داستان اين كتاب آمده است: «... آخر، به عقل جن هم نميرسيد كه ابراهيم ـ اين پسر 13ساله ـ بتواند سريعترين دوندهي تمام دنيا شود و آنقدر تند بدود كه از باد هم جلو بزند. آن روز كه از باد هم جلو زد، روزي بود كه قهرمان دنيا شد.»
فكر اصلي داستان «من پسر باد هستم»، برگرفته از زندگي نوجوان شهيد، «ابراهيم افراسيابي» است. افراسيابي شهيد انقلاب است و در حالي كه تنها 13 سال داشت در روز 21 بهمن ماه سال 1357 به شهادت رسيد.
«يك سنگ يك دوست» به قلم جعفر ابراهيمي(شاهد) سومين اثر ايراني است كه قرار است به تله فيلم تبديل شود. نويسنده در توضيح اين كتاب گفته است: «سنگي از روستايمان آورده بودم و جلوي چشمم بود كه جرقهاي در ذهن من زد و روي كاغذ نوشتم. «يك سنگ، يك دوست» و شروع كردم به نوشتن ...»
نويسندهي اين داستان، ماجراي دوستی ِ دو پسربچه را روايت میكند که به دلایلی با هم مشکل دارند، اما بعد، به دنبال حوادثی مختلف با هم دوست .
از كتابهاي خارجي اين طرح نيز ميتوان به «كتابخانهي بيبي بوكن» نوشتهي «بوستين گوردِر» اشاره كرد. «بريت بويوم» در نامهنگاري با پسرخالهاش «نيلس» از خانم مرموزي با نام «بيبي بيکن» سخن ميگويد؛ زني که پيشتر در سوگن دال زندگي ميکرده، اما اکنون در خانهاي در حاشيهي جنگل، ساکن است.
«بريت» روزي، اتفاقي نامهاي را که از کيف «بيبي بيکن» كه روي زمين افتاده بود، پيدا ميکند. نويسندهي نامه شخصي به نام «سيري» است. او در نامه خطاب به «بيبي بيکن» از رفتنش به يک کتابفروشي عجيب و روبهرو شدن با کتابي با عنوان کتابخانهي جادويي سخن گفته و ...
«خرس آركانسا» ديگر كتاب خارجي بررسي شده در سيما فيلم است كه توسط «اوراند هريس» نوشته شده است. «تيش»، متوجه ميشود پدربزرگش در حال مرگ است؛ اما مادر و عمهاش اجازه نميدهند او پدربزرگ را ببيند.
تيش به درخت مورد علاقهاش روي تپه پناه ميبرد. رو به ستارگان آواز ميخواند. او آرزو ميکند پدربزرگش هيچگاه نميرد. ستارهاي ظاهر ميشود که خود را نخستين ستارهي شب و برآورندهي آرزو معرفي ميکند.
كتاب «قايق زرد» اثر «ديويد سار» نيز يكي ديگر از اين كتابهاست. «بنجامين» از کودکي به نقاشي علاقه دارد. در همان کودکي، مادر متوجه کبودي کوچکي روي پوست بنجامين ميشود. او را به بيمارستان ميبرند. پزشکان، نتايج آزمايشها را هموفيلي نوع A اعلام ميکنند. بنجامين بايد در هر خونريزي فاکتور 8 تزريق کند. او به مدرسه ميرود. در اثر بازيهاي خيالياش زمين ميخورد. اينبار در جريان تزريق فاکتور 8 به بيماري ايدز مبتلا ميشود و ...
«سه مسافر غريبه» نوشتهي «انید بلایتون» آخرين كتابي است كه در سيما فيلم بررسي شده تا به تله فيلم تبديل شود. اين کتاب، مجموعه داستاني كوتاه دربارهي كودكان است.
چهارشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۷:۲۳
نظر شما