پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۶:۴۳
عطار نیشابوری، شعر و شرع و عرش را برخاسته از هم می‌دید

دكتر سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پيامي به مناسبت 25 فروردین ماه، روز بزرگداشت عطار نیشابوری خطاب به شركت كنندگان در همایش علمی ـ تخصصی اين شاعر‌گفت: عطار نیشابوری، شعر و شرع و عرش را برخاسته از هم می‌دید و آن را برای اصلاح جامعه و سیطره بر فرهنگ عمومی می‌خواست و براي صله گرفتن شعر نمي سرود._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) همایش علمی ـ تخصصی عطار نیشابوری، امروز (25 فروردين 90) با پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در فرهنگسرای سیمرغ نیشابور برگزار شد. 

متن پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به اين شرح است:
"آفرین جان آفرین پاک را 
آنکه جان بخشید و ایمان خاک را
عرش را بر آب بنیاد او نهاد 
خاکیان را عمر بر باد او نهاد
روح را در صورت پاک او نمود 
این همه کار از کفی خاک او نمود
عقل سرکش را به‌شرع افکنده کرد 
تن به جان و جان به ایمان زنده کرد
هنوز از کوچه‌های شهر نیشابور بوی عطر می‌آید، همان شهری که چون عطار می‌زاید! چه بوی عطر می‌آید هنوز از کوچه‌ها، پس‌کوچه‌های شهر نیشابور! که عطرآگین تنی کردست عبور، زین کوچه‌ها در روزگاری دور! اما باز هم عطری ز یاد یار می‌آید. و بوی عشق می‌آید هنوز از آن گذرگاهی که عطار آن بهین مرد خدا طی کرد. طی کرد او به توفیق ولایت هفت شهر عشق را زیرا که تنها شیعه می‌داند علی را افضل آنام:
علی القطع افضل ایام او بود 
علی الحق حجه‌الاسلام او بود
و بگذارید روشن‌تر بخوانم شعرهای یک قلندر را:
علی القطع افضل ایام علی بود 
علی الحق حجة‌الاسلام علی بود
و باز این‌گونه آوردست، نخست مظلوم عالم را :
خواجه حق پیشوای راستین 
کوه حلم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر امام رهنمای 
ابن عم مصطفی شیر خدای
مرتضای مجتبی جفت بتول 
خواجه معصوم داماد رسول
مقتدا بی‌شک به استحقاق اوست 
مفتی مطلق علی‌الاطلاق اوست
آری آری مقتدا بی‌شک به استحقاق اوست 
مفتی مطلق علی‌الاطلاق اوست
و نیز اثنی عشر بودن در این ابیات معلوم است در مدح حسین بن علی(ع) گوید:
ای گوهر کان فضل و دریای علوم 
وز رای تو درّ درج گردون منظوم
بر هفت فلک ندید و بر هشت بهشت 
نه چرخ چو تو پیشرو ده معصوم
دریای موّاج و شب داج و گردابی لاعلاج، تقیه را دارج و رایج نموده بود که کجا دانند حالش را سبکباران ساحل‌های امروزین!
گر تو لاف از عقل و از لُب می‌زنی 
پس چرا دم در تعصب می‌زنی
تعصبی که طلای وعده محمود غزنوی را به نقره حرمان فردوسی بدل نمود.
بسا سخن عطار نقد تعصب بر باور حاکم بر آن روزگار باشد. روزگاری که در اثر تخاصم هم‌کیشان فرقه‌پرست متعصب، آنچنان بر علویان سخت گرفتند که بیشتر کوه پناهگاه‌شان بود و یا سری بریده بر نیزه، نشان‌شان! و شاید حمله مغول تاوان آن بی‌رحمی‌ها! و نیشابور ابرشهر آن روزگار سزاوار آنهم جفا نبود.
چون تو مشغولی به جویائی عیب 
کی کنی شادی به زیبایی غیب
اولاً از عیب خلق آزاد شو 
پس به عشق غیب مطلق شاد شو
و این ترادف عیب و غیب بر سبیل تصادف نیست ! به قول خواجه شیراز :
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات 
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
گرچه به نظر نقض غرض می‌رسد اگر در بیان شخصیتی چونان عطار، کلام در چنبره تکلف و در دایره تصنع گرفتار آید و مخاطب به ثقل سخن در آزار، که عطار انقلابی بود در گفتار! لیکن، در محضر ادیبان تلمیح جایز آمد؛ وگرنه آن بزرگمرد، آن ابر شاعر، مرغ کلام را برای چیدن دانه‌های درشت، در دام درباریان شعرپرست، نکشت! شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شعر و شرع و عرش را برخاسته از هم می‌دید و آن را برای اصلاح جامعه و سیطره بر فرهنگ عمومی می‌خواست و نه به منظور گرفتن صله، سخن می‌آراست.
علم دین فقه است و تفسیر و حدیث و این علم را این گونه می‌دید:
این سه علم پاک را مغز نجات 
حسن اخلاقست و تبدیل صفات
و چون می‌دانست به ذریعه این شیوه رقیمه، کلامش در ذهن مخاطب بیشتر اثر می‌گذارد و ماندگاری دارد، بدین سیاق، درس اخلاق به مردم مشتاق داد.
شاعرم مشمر که من راضی نیم 
مرد حالم شاعر ماضی نیم
عیب از شعر است و این اشعار نیست
 شعر را در چشم من مقدار نیست
تو مخوان شعرش اگر خواننده‌ای 
ره به معنی بر اگر داننده‌ای
و این رهنمودی است به معدود شاعران فرم‌پرست امروزین!
شاید یکی از دلايل مهم استادان شعر‌آشنای عرصه ادبیات در صدور حکم جفاورزانه‌ای به فرزانه‌ای چونان عطار که شعر او آغاز ولگردی‌های شعری است، همین ابزار دانستن شعر است در نگاه آن فرید، که آنچه می‌دید، پلی بود که از مجاز شعر راهی به سوی راز حقیقت باز می‌کرد. که «المجاز قنطرة الحقیقة». فرمود: 
نظم من خاصیتی دارد عجیب 
زانکه هر دم بیشتر بخشد نصیب
گر بسی خواندن میسر آیدت 
بی‌شکی هر بار خوشتر آیدت
طبیب بود. چندی به مداوای بیماران روزگار سپری می‌کرد به قصد علاج جسم و درمان درد! اگر به سخن حضرتش استناد کنیم درمانگاه معظمی داشت.
به داروخانه پانصد شخص بودند 
که در هر روز نبضم می‌نمودند
اگر حکایت عطار و درویش مجذوب صحت داشته باشد که گویای جان آگاه اوست که به تلنگری از دوست، پوست انداخت و پوستین‌نشین شد و اگر جز این است که سالک بوده است. روشن است که این شوریده را علاج تن، ارضاء نمی‌کند و مقبول نمی‌افتد. به قول لسان‌الغیب:
طبیب راه‌نشین درد عشق نشناسد 
برو به دست کن ای مرده دل، مسیح دمی
و این گونه، طبیب جسمانی، حبیب روحانی شد تا اگر در زمان حیات روزانه پانصد شخص را مداوا می‌کند از آن پس تا همیشه هزاران هزار دل بیمار را به نسخه عرفان، درمان کند.
نظم من خاصیتی دارد عجیب 
زانکه هردم بیشتر بخشد نصیب
گر بسی خواندن میسر آیدت 
بی‌شکی هر بار خوشتر آیدت
کوتاه کنم قلم، درازست سخن! کاش می‌شد بیشتر در باب معنا، حرف زد؛ کاش می‌شد بیشتر از کنه شعری یاد کرد؛ کاش می‌شد بیشتر مقصود شاعر را شکافت؛ کاش می‌شد بر سویدای دل او دست یافت! به اجتناب از اِطناب به منطق‌الطیرش اشاره‌ای می‌کنم. در حالی که باورم این است مثنوی طیورنامه، محاق کربلای سالار شهیدان است. آغاز سخن را نوش کنیم و نه گوش!
مرحبا ای هدهد هادی شده 
در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر تو خوش 
با سلیمان منطق‌الطیر تو خوش
یکان یکان مرغکان را خطاب و عتاب می‌کند و حرف را پر پیچ و تاب، تا آنجا که:
هدهد آشفته دل پر انتظار 
در میان جمع آمد بی‌قرار
حله‌ای بود از طریقت در برش 
افسری بود از حقیقت بر سرش
گفت: ای مرغان منم بی‌هیچ ریب 
هم برید حضرت و هم پیک غیب
هم ز هر حضرت خبردار آمدم 
هم ز فطرت صاحب اسرار آمدم
آن که بسم‌الله در منقار یافت 
دور نبود گر بسی اسرار یافت
چون منم مشغول درد پادشاه 
هرگزم دردی نباشد از سپاه
لیک با من گر شما همره شوید 
محرم آن شاه و آن درگه شوید
وارهید از ننگ خودبینی خویش 
تا کی از تشویر بی‌دینی خویش
هرکه در وی باخت‌جان، از خود برست 
در ره جانان ز نیک و بد برست
جان فشانید و قدم در ره نهید 
پای‌کوبان سر بدان درگه نهید
و خود نیز واعظ متعّظ بود. عطار طیار شد. تاریخ گواه است که بسیاری پیش از شنیدن صدای طبل وحشیانه مغول در فرسنگ‌ها پیش از نیشابور، گریختند و آبروی قلندری ریختند اما عطار آنچه ریخت خونی بود که در همراهی با مردمانش، تن‌نازنینش را سرخ کرده بود. 
هنیئاً لک شراب شوق و مستی 
که چون مرغان دیگر نیک رستی
و بدین‌سان به دست مغولی وحشی به شهادت رسید و جامه عارف عالم عامل در بر کشید. به این بعد منطق‌الطیر و آفریننده‌اش بیشتر بپردازیم و نگاهی از سر معرفت بر آن بیندازیم. یادش تا همیشه زنده باد و افکارش در بسیط خاک فراکنده.
چگونه شکر کنم این که سهم دارم من، در این همایش پرشور و این نگاه ظریف و از سهامداران این شرکت معنوی به هر میزان سهم، سپاسگزارم و امیدوارم این همایش به تعمیم عرفان اجتماعی و حصول اجتماع عرفانی منتهی گردد؛ تا آنجا که می‌باید و می‌شاید! توفیق، رفیق طریق عزت و اعتبار یکایک شما گرامیان باد."

در همایش علمی ـ تخصصی عطار نیشابوری، 700 تن از عطارشناسان و فرهیختگان و دوستداران علم و فرهنگ و ادب حاضر شدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها