دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۷
سفر به برهه‌‌ای پرالتهاب از تاریخ انقلاب با رمانی جنایی و عاشقانه

«دیوار 1358» خواننده را به گذشته وصل می‌کند و او را در میان حوادث گوناگون سال‌ها 1358 تا 1360 هجری شمسی قرار می‌دهد. حوادث و ماجراهایی جذاب و پرالتهاب که هم مایه جنایی دارد و هم جنبه عاشقانه.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، الهام قاسمی- «دیوار 1358» اثری است پرکشش و روان که خواننده را در 347 ورق به گذشته وصل می‌کند و او را در میان حوادث گوناگون سال‌ها 1358 تا 1360 هجری شمسی قرار می‌دهد. حوادث و ماجراهایی جذاب و پرالتهاب که هم مایه جنایی دارد و هم جنبه عاشقانه. جالب آنکه این کتاب اولین اثر علمی - تخیلی امیرحسین قاضی در ژانر تاریخی است. این کتاب از سوی نشر کتابستان روانه بازار نشر شده است.

نویسنده «دیوار 1358» در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا، سیر نگارش و ساختار و محتوای این اثر شایسته تقدیر در دومین جایزه کتاب سال جوانان را برای خوانندگان تشریح کرد.

داستان‌نویسی را از کجا شروع کردید؟
اولین‌بار که دست به قلم بردم، سال پنجم دبستان بود. علاقه زیادی به داستان‌سرایی داشتم و یادم هست داستانی که نوشتم، اقتباسی ترکیبی از چندین پویانمایی آن دوران بود. پدرم حتی نوشته‌ها را به ناشری نشان داد و از نظر ناشر کار چندان بدی هم نبود؛ ولی به طبع سرمایه‌گذاری روی چنین نوشته‌هایی کار آسانی نبود. حتی در مقطع راهنمایی هم به نوشتن ادامه دادم و داستان بلندی نوشتم؛ ولی این کار تا دوران کارشناسی حتی برای خودم هم جدی نبود. به تشویق چند تن از استادان، نوشتن را ادامه دادم و موفق شدم یکی از داستان‌های کوتاهم را در مجله‌های اینترنتی انگلیسی‌زبان منتشر کنم.

بااین‌حال جرأت کافی و لازم برای شروع یک رمان جدی به زبان فارسی را نداشتم و این موضوع تا مدت‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه جسارت و مطالعه و دانش کافی را کسب کردم و این‌بار به چشم یک حرفه به نویسندگی نگاه کردم.

کلاس‌ها و دوره‌های بسیاری برای آموزش نویسندگی وجود دارد، ولی قصد دارم شما را ارجاع بدهم به سخنی از نویسنده محبوبم استیون کینگ که می‌گوید: «نویسندگی را نمی‌شود آموزش داد ولی می‌شود یاد گرفت.» من تا به امروز هیچ کلاس آموزشی‌ای نرفتم. تمام مراحل یادگیری به‌صورت خودخوان و تجربی بوده است. ساده‌تر بگویم، هرچه بیشتر کتاب بخوانید، ابزار بیشتری برای نوشتن در اختیار دارید. باید صدها و حتی هزاران ساعت وقف مطالعه رمان و نوشتن کرد تا به مرور قلم و سبک نویسنده شکل بگیرد. گرچه منکر این موضوع نمی‌شوم که کتاب‌های آموزشی بسیار خوبی در این زمینه نوشته شده که خواندن آنها کمک شایانی به نویسنده‌های جوان می‌کند.

چرا دیوار 1358؟ چرا به حوادث سال‌های ماقبل یا بعد آن نپرداختید؟
از لحاظ داستانی اگر کمی عقب‌تر می‌رفتم، باید ترورها و اتفاقات زیاد دیگری را هم پوشش می‌دادم و این موضوع باعث افزایش حجم اثر می‌شد و همانطور که می‌دانید، هر ناشری در هر کجای دنیا یک محدودیتی از لحاظ حجم و تعداد واژگان برای نویسنده‌های کار اولی قائل هست. اگر هم زمان را به جلوتر می‌بردم، از ترورهای مهم سال 59 و به‌ویژه سال 60 دور می‌شدم و هدفم پرداختن به این دو سال مهم بود. چه حادثه‌ای مهمتر از ترور رئیس‌جمهور یک کشور؟

ایده و موضوع رمان از کجا به ذهن شما رسید؟
ایده اصلی این رمان در سال 96 و هنگام ترجمه رمان 11.22.63، نوشته استیون کینگ، به ذهنم رسید. در آن کتاب شخصیت اصلی قصد داشت تا از مزیت سفر به گذشته استفاده کند و جلوی ترور جان.اف.کندی را بگیرد. تا دو سال این ایده در گوشه و کنار ذهنم پرسه می‌زد تا اینکه در سال 98 تصمیم گرفتم این ایده را تبدیل به یک رمان وطنی کنم.

کار کتاب از زمان تحقیق تا لحظه چاپ چقدر طول کشید؟
نگارش نسخه اولیه دیوار 1358 تقریبا سه ماه طول کشید و نزدیک به هشت ماه هم تحقیق و ویراستاری و بازنویسی اثر طول کشید که سخت‌ترین و مهمترین مرحله، همین مرحله ویراستاری و بازنویسی اثر بود. فکر می‌کنم روی‌هم رفته، یک سال و 6 ماه از زمان نگارش اولیه تا زمان انتشار طول کشید.

چرا به‌عنوان اولین اثر، ژانر علمی - تخیلی را انتخاب کردید؟
ژانر علمی - تخیلی و فانتزی نسبت به دیگر ژانرها، دست نویسنده را برای خلق دنیای جدید با قوانین عجیب اما منطقی (مطابق با منطق داستان) بازتر می‌ذارد. برای چنین داستانی نیاز به ویژگی‌ها و ابزارهای این ژانر داشتم. البته این را هم باید عرض کنم که در ایران توجه کمی به ژانر علمی - تخیلی شده و رمان‌های برجسته‌ای در این ژانر نداشتیم، به‌ویژه در مبحث سفر در زمان. اخیرا توجه نسبتا خوب و زیادی به ژانر فانتزی شده، ولی امیدوارم رفته‌رفته بدنه ادبیات ژانری علمی - تخیلی هم قوت بگیرد و آثار برجسته‌ای به این دسته اضافه بشود. خدا را شکر چندین ناشر از جمله انتشارات کتابستان توجه ویژه‌ای به این ژانر داشتند و چند اثر علمی - تخیلی از نویسندگان جوان را به چاپ رساندند.

برای نوشتن کتاب فقط با ویراستار ادبی در ارتباط بودید یا با دوستان نویسنده دیگر هم مشورت داشتید؟
حتی قبل از عقد قرارداد، مدام با ویراستار ادبی نشر در ارتباط بودم و از پیشنهادهای حرفه‌ای بهره‌مند می‌شدم. بارها می‌شد که گفت‌وگوی ما از مرز یک ساعت هم تجاوز می‌کرد و هر دو برای بهتر شدن کار مدام در جنگ بودیم. البته جنگ بین نویسنده و ویراستار در همه‌جای دنیا وجود دارد و طبیعتا برای نویسنده‌های تازه‌کار، پذیرفتن عیوب و تغییرات کمی دشوار است. گرچه باید بگویم در بیشتر مواقع، این تغییرات به نفع نویسنده و اثرش است و نباید خیلی زود موضع گرفت و گلایه کرد. هدف ویراستار، بهتر شدن کیفیت کار نویسند است.

منابع آموزشی زیادی از طرف ویراستار ادبی نشر به بنده معرفی می‌شد و بارها اثر بازنویسی می‌شد تا به شکل موردنظر هر دو نفر ما برسد. به همین خاطر بود که عرض کردم ویراستاری و بازنویسی سخت‌ترین و حیاتی‌ترین، تلخ‌ترین و شیرین‌ترین بخش نویسندگی است و ارزش سرمایه‌گذاری از لحاظ وقت و حتی هزینه را دارد.

به‌عنوان یک جوان دهه هفتادی که فاصله زیادی با اتفاق‌ها و جریان‌های دهه شصت دارد، چطور خودتان را به فضای آن دوران نزدیک کردید؟
به لطف اینترنت و مستندات بسیاری که در سایت‌ها و کتاب‌های تاریخی وجود دارد، این امر خیلی موضوع دشواری نبود. البته از خوش‌اقبالی من بود که خیابان انقلاب، پاستور، میدان حر و تمامی مکان‌های مهم تاریخی مربوط به ترور، به محل زندگی و کارم نزدیک بود و این موضوع به تحقیقات میدانی و بصری کمک زیادی می‌کرد. با توجه به اینکه دوران نوجوانی و جوانی پدرم در آن دو دهه بود، منبعی زنده و آگاه را در کنار خودم داشتم که بتونم از تجربیاتش استفاده کنم.

انگیزه و هدف شما از نگارش این اثر چه بوده است؟
شاید نشود هدف و انگیزه واضح و یگانه‌ای را مطرح کرد. برای من، این کتاب خیلی شخصی بود و قسمت زیادی از وجودم را در لابه‌لای صفحاتش جای می‌دادم که برگرفته از زندگی شخصی خودم بود. مثل رشته تحصیلی قهرمان داستان و ویژگی‌های اخلاقی و بعضاً ظاهری. می‌توانم بگویم در وجود هریک از ما، داستان و ایده‌ای وجود دارد که مدام به افکار ما چنگ می‌زند ولی عده کمی از ما این شهامت را پیدا می‌کنند که آن داستان را روی کاغذ بیاورند تا بقیه آن کتاب را بخوانند و لذت ببرند. شاید بخشی از این هدف برای من همین بود. اینکه تصمیم داشتم اگر قرار بود چنین داستانی در ایران نوشته ‌شود، اولین کسی باشم که آن را می‌نویسد. امیدوارم که توانسته باشم در حد و توان خودم رضایت‌بخش عمل کرده باشم.

حوادث زیادی در بین سال‌های 58 تا 60 رخ داد، چرا از بین آن همه حادثه، شخصیت اصلی داستان سعی در پیشگیری از ترور شهید رجایی را داشت؟
به عقیده بنده مهمترین حادثه آن بازه زمانی، ترور نخست وزیر وقت، شهید رجایی بود. جدا از عقیده و موضع سیاسی شخصی، همیشه به شخصیت و منش شهید رجایی علاقه داشتم. نمی‌دانم اگر شرایط تغییر می‌کرد و از ترور ایشان جلوگیری می‌شد چه اتفاقاتی می‌افتاد. همه‌چیز براساس حدس و گمان است. ممکن بود اوضاع بهتر یا بدتر بشود؟! از منظر داستانی هم نیاز به یک رخداد بزرگ تاریخی در کتاب داشتم تا به شخصیت اصلی داستان، انگیزه و دلیل قوی و کافی بدهد. حادثه‌ای که می‌توانست تاریخ و سرنوشت یک کشور رو به‌کلی تغییر بدهد.

برای نوشتن بخش تاریخی کتاب از چه منابعی استفاده کردید؟
همان‌طور که عرض کردم، بیشتر منابع، مستندها و منابع اینترنتی موثق و گاها تحقیقات میدانی بود. همچنین استفاده از تجربیات عینی پدرم از آن دوران. از قیمت و برند اجناس گرفته تا مکان صحیح رویدادها. ناگفته نماند که شرایط داستانی گاهی باعث می‌شد تا طبق روند و منطق داستان، برخی اتفاقات فرعی کتاب دستخوش تغییرات جزئی بشود. مثل خودکشی در ساختمان پلاسکو.

چرا زمان نیمه شب را برای ورود به زمان گذشته انتخاب کردید؟
به‌نظرم بهترین و سریع‌ترین راه برای سفر از زمان حال به گذشته و تغییر زمان و مکان، نشان دادن یک تضاد قدرتمند بود. قهرمان داستان در ظهر یکی از روزهای گرم تابستانی، سال 98 را ترک می‌کند و به یک شب سرد زمستانی در سال 58 می‌رود. از طرفی تاریکی و نیمه شب کمی به رازآلودبودن و اضطراب فضای داستانی اضافه می‌کرد. از این هم نباید غافل شد که نمی‌خواستم در روز روشن کسی متوجه ورود و حضور شخصیت اصلی کتاب بشود. آن هم در لباس و ظاهری از چهل سال آینده.

برای پایبندشدن به گذشته چرا عشق را انتخاب کردید؟ دلیل محکم‌تری نبود؟
چه دلیلی محکم‌تر و زیباتر از وابستگی و دلبستگی؟ احسان، شخصیت اصلی داستان همیشه در طلب عشقی بود که در زمان حال خودش تجربه نکرده بود. به همین خاطر چیزی را که وجودش تمنا می‌کرد به او دادم. دختری که علیرغم زیبایی و ثروت، بسیار فروتن و ساده بود و دنبال مردی متعهد می‌گشت. با وجود برخی اختلافات عقیده و پوشش و ظاهر و سطح زندگی، به نظرم احسان و مهری زوج خوبی می‌شدند و همین اتفاق هم افتاد و جدا از اینکه باعث پیشرفت شخصیتی و رفتاری هم می‌شدند، تا آخرین لحظه رسیدن به هدف نهایی، پا به پای هم و برای همدیگه تلاش کردن و از جان مایه گذاشتند. به همین خاطر عشق را انتخاب کردم. احساسی که مثل صاعقه‌ای به شما می‌خورد و اگر در دامش اسیر شوید، رهایی از آن اصلا کار آسانی نخواهد بود.

خودتان از نوشتن این اثر چقدر راضی بودید؟
متأسفانه یا خوشبختانه از آن دسته نویسنده‌ها هستم که بیشتر اوقات از نوشته‌های خودش رضایت ندارد. البته به این معنی نیست که به هیچ‌وجه رضایت نداشته باشم ولی به‌عنوان اولین اثرم، این کتاب ارزش و جایگاه ویژه‌ای برای خودم داشته و خواهد داشت. از خاطرات تلخ و شیرین حین نگارش کتاب گرفته تا اتفاقات بعد از انتشار آن. راستش این اثر را در سخت‌ترین شرایط زندگیم ‌نوشتم و جالبه بدانید بیشتر مابین دوازده شب و چهار صبح، نوشتن نسخه اولیه کتاب انجام شده. گاهی احساس می‌کنم نمی‌توانم دوباره با آن خلوص و قدرت تخیل کتاب دیگری بنویسم که این امر هم می‌تواند خوب باشد و هم بد. خوب از این جهت که مدام سعی می‌کنم پخته‌تر و بهتر از دفعه اول بنویسم و در این زمینه پیشرفت داشته باشم. و بد از این جهت که باعث می‌شود گاهی از ادامه مسیر و فعالیت در این حرفه هراس داشته باشم. اما خب، ناامید نشده و تلاشم را ادامه می‌دهم. به نظرم وقتی آدم خسته و ناامید می‌شود باید یاد بگیرد که استراحت کند، نه آنکه جا بزند و بی‌خیال شود.

آیا در آینده شاهد اثر دیگری از شما در همین ژانر خواهیم بود؟
بله. جلد دوم دیوار که در همین ژانر نوشته شده، اکنون در دست ویراستار ادبی انتشارات کتابستان است و امیدوارم امسال راهی بازار کتاب بشود. این بار هم سفر در زمان خواهیم داشت ولی به شکلی کاملا متفاوت‌تر از جلد اول.

آیا در حال حاضر کتاب جدیدی در دست دارید؟
در حال حاضر روی کتابی در ژانر وحشت - روانشناختی کار می‌کنم که نیاز به مطالعات و تحقیقات علمی و روانشناسی زیادی دارد. همیشه علاقه داشتم در ژانر مورد علاقه خودم که ژانر وحشت است اثری خلق کنم و امیدوارم که اثر خوبی از کار دربیاد.

چقدر فضا و شرایط را برای خلق اثر در چنین ژانرهایی در کشور مساعد می‌دانید؟
اول از همه تشکر و قدردانی می‌کنم از مدیریت انتشارات کتابستان معرفت که به بنده و اولین اثرم میدان دادند و اعتماد کردند و بستری را فراهم کردند برای ادبیات ژانری در کشور. تشکر دیگر از ویراستار ادبی نشر آقای مسعود آذرباد که همچنان در ارتباط هستیم برای بالابردن بیشتر کیفیت آثار. اما گله‌مند هستم از اینکه به اندازه کافی در ایران، از نویسندگان ادبیات ژانری و رمان‌های تألیفی حمایت صورت نمی‌گیرد. متأسفانه گاهی نویسنده باید با هزینه‌های شخصی خودش اثر یا آثارش را تبلیغ کند که این کار حداقل به شخص خودم حس جالبی نمی‌دهد.

امید دارم روزی تولید محتوا و تبلیغات درخور و شایسته‌ای برای آثار تألیفی خوب و باکیفیت را شاهد باشیم چه در رسانه ملی، چه در کتابفروشی‌ها و چه در فضای مجازی. یک نویسنده بعد از مدت‌ها تلاش و نوشتن و جابجایی ده‌ها و صدهاهزار کلمه، چیزی جز خوانده و دیده شدن اثر و پیامش و حمایت از طرف مخاطبان و ناشران و جامعه کتابخوان نمی‌خواد. اجازه ندهیم ذوق و استعداد نویسنده‌های جوان و تازه‌کار برای همیشه فروکش کند چون در ایران نویسندگی برای کسب درآمد نیست. نوشتن و قلم‌زدن فقط به شوق این است که حاصل زحمات نویسنده، آن طور که باید حمایت شود.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها