در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم:« شغل من پدربودن و حرفه اصلیام طراحی کمیک است و برای سرگرمی مینویسم. من کشیدنِ کمیک را با طراحی زیاد، و شغلِ پدری را با پدرشدن آموختم. من سه استاد بینظیر دارم که دخترانِ هشت ساله، چهارساله و دوسالهام هستند. میتوان گفت نوشتن همیشه بخشی از وجودم بوده است. تصمیم دارم همه این تواناییها را اینجا در کنار هم قرار دهم و در کنار کلمات تصاویری هم بکشم.
این کتاب بیشتر شبیه دفترچه رویدادهای گوناگون روزانه است که در آن داستانها، اتفاقات، اندیشهها و تقریباً بهطور روزانه، تصاویری از رشد دخترانم و البته رشدِ فردی خودم از طریق آنها ارائه شده است. این کتابی است درباره اینکه چطور پدرشدن به من کمک کرد تا مردی بهتر، هنرمندی با اعتمادبهنفستر، همسری مهربانتر و متوجهتر باشم و همین طور شریکی خسته؛ اما این یک خستگیِ مشارکتی است، فرسودگی طولانیمدتِ ناشی از تلاش برای برنامهریزی و ساختن چیزی با شخصی دیگر.
ویرجینیا، جینورا و ملانیا برای من مثل دریچهای هستند که از طریق آنها دنیا را دقیق مشاهده میکنم. این دریچه نو باعث تغییر در دیدگاه من نسبت به همهچیز، حتی نسبت به کسی که قبل از تولد آنها بودم، شده است. به نظرم این همان چیزی است که از آن بهعنوان روشنبینی یاد میکنند. این روشنبینی به ما میآموزد، بتوانیم افقهای جدیدی را خلق کنیم و متوجه این نکته شویم که تغییر در پدیدهها به نوع نگرش ما بستگی دارد. میآموزد که گاهی اوقات آیندهای که بسیار دور از انتظار مینماید، نتیجه جهشی است که آغاز کردید؛ بدون اینکه بدانید و هنگامی که زمان مناسب فرا میرسد، فقط باید قادر به غلبه بر ترس خود از این جهش باشید. پدرشدن جهش زندگی من بود.
برخی اوقات متوجه میشوم که ذات ترسهای من در طی سالها دستخوش تغییراتی شده است. فرزندپروری میتواند باعث شود هسته ترسهای شما به مکان تاریکتری کشانده شود اما با این وجود ترسها را کمارزش، بیمقدار و ناچیز میکند. همزمان این ترسها ارزشمند هم هستند، مانند فانوس دریایی که راهتان را روشن میکند و نه مثل آتشی که پوستتان را بسوزاند. این ترسها دیگر چیزی نیستند که بخواهید به مقابله با آنها بپردازید، بلکه میتوانند باعث رشد شما شوند و این کاریست که شما در تاریکی با چشمانی دائماً باز انجام میدهید. انگار جریان مداوم زندگی مانع بستهشدن چشمانتان میشود و شما برای همیشه دچار بیخوابی میشوید.
در این زندگی بیخواب، من هر روز یک پدر، پسر، دوست، آشپز، نوازنده گیتار، باغبان، تصویرگر، عاشق، ظرفشوی، سازنده برجهای اسباببازی (و هزاران چیز دیگر) هستم و متوجه شدم که نقش من بهعنوان پدر تنها نقشی است که تمام ظرفیتهای من را در برمیگیرد.
من هر روز از این نقش درسهایی میآموزم که باعث رشد و تکامل سایر آموختههایم میشود. دخترانم باعث رشد من شدند و به من آموختند که پدربودن بهمعنای زندگیکردن در ناحیه خاکستری میان مسئولیتپذیری و بیخیالی، و قدرت و لطافت است و این در تمامی موارد صدق میکند و مابقی چیزهایی هستند که بهدنبال آن میآیند.»
درباره نویسنده
ماتئو باسولا، معماریست که کارتونیست شده. او در ورونای ایتالیا همراه با همسرش پائولا، سه دخترشان؛ ویرجینیا، جینورا و ملانیا (بهترتیب هشت ساله، چهار ساله و دو ساله) و دو سگشان زندگی میکنند.
کتاب «از دنیای پدری: شببیداریها و صبحانههای به صرفه بوسه» نوشته متیو باسولا به ترجمه مهسا منصوری آریا در 200 صفحه، با شمارگان 500 نسخه و به قیمت 65000 تومان از سوی موسسه انتشارات بعثت روانه بازار نشر شده است.
نظر شما