شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۷
روایت نوجوانانه قصه انقلاب در «میدان انقلاب»

کتاب «میدان انقلاب» ماجرای پسر کنجکاوی است که خانه و زندگی‌شان را با خانه و زندگی همشهری‌شان مقایسه می‌کند. حالا این همشهری کیست؟ شاه مملکت! پسر از داشته‌ها و خواسته‌های خود، کنار علایق و سرگرمی‌های همشهری‌اش حرف می‌زند. چیزهایی که از زمین تا آسمان با هم فاصله دارند.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گلزار اسدی: سیدمحمد مهاجرانی را بیشتر با آثار کودک و نوجوان با مفاهیم خداشناسی، حدیث و سیره اهل‌بیت می‌شناسیم. او همچنین در رابطه با ایران‌شناسی نیز قلم زده است؛ اما این کتاب، اثری متفاوت از بقیه آثار این نویسنده تواناست.

کتاب را که دست گرفتم، طراحی‌اش توجهم را جلب کرد. نامش در هر دو طرف جلد چاپ شده بود. نام‌ها یکسان بودند: با دو تیتر کوچک متفاوت‌. برای خواندن هر طرف از کتاب، باید آن را برمی‌گرداندی و طرف دیگر را ورق می‌زدی. طراحی جذاب آن، متفاوتش کرده بود! کتابی مصور و رنگی با کاغذهای گلاسه که از همان صفحه اول مخاطب را به خودش جذب می‌کند. صفحه اول که می‌گویم، شما فهرست حسابش کنید؛ ستونی از بریده‌های تصاویر که دو طرف فهرست چیده شده بود. به زبان ساده معرفی‌اش می‌شود؛ داستانی که در قالب گاه‌شمار نوشته شده.

«میدان انقلاب» ماجرای پسر کنجکاوی است که خانه و زندگی‌شان را با خانه و زندگی همشهری‌شان مقایسه می‌کند. حالا این همشهری کیست؟ شاه مملکت! پسر از داشته‌ها و خواسته‌های خود، کنار علایق و سرگرمی‌های همشهری‌اش حرف می‌زند. چیزهایی که از زمین تا آسمان با هم فاصله دارند.

در جایی از کتاب می‌خوانیم: «دوست دارد برایش لقب‌های بزرگ بگذارند و او را با لقب‌های بزرگ صدا کنند. اول شاه بود. بعد به او گفتند «شاهنشاه» یعنی شاه شاهان. بعد به او گفتند «اعلیحضرت شاهنشاه» و بعد «اعلیحضرت همایون شاهنشاه» و بعد لقب «آریامهر» را برایش انتخاب کردند، یعنی خورشید آریایی‌ها. بعد به او گفتند «اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر» بعد هم لقب بزرگ ارتشتاران را برایش انتخاب کردند و حالا به او می‌گویند «اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران».

گاه‌شمار کتاب، مثل جست‌وجوگری سرسخت، روی روزهای تقویم می‌گردد و دست می‌گذارد روی نقاطی که قصه انقلاب را شکل داده‌اند. از کوچه‌ای در قم که به محاصره کماندوها درآمده، تا میدانی که در تهران خاطره‌آفرین شده است. از روستای کوچکی در فرانسه تا بازاری در کرمان. اصفهان، یزد، تبریز و قم را نقطه به نقطه و نشانه به نشانه پیش آمده تا راوی داستانی باشد که «میدان انقلاب» نام دارد.

کتاب علاوه بر اینکه با طراحی رنگی جذابیت ویژه‌ای را فراهم آورده، کوشیده است با چیدمان درست مطالب، آن را برای نوجوانان بالای ۱۲ سال خواندنی کند. مطالب هر صفحه، کوتاه و در حد حوصله مخاطب است. همین‌طور جملات ساده که گاه طنازی ویژه‌ای دارند، در جذابیت اثر تأثیر خوبی گذاشته است.

در نیمه دوم کتاب که حال‌وهوای ۴۰ سال بعد از انقلاب را دارد، راوی عوض شده است. حالا راوی اول، نویسنده‌ای شده است که می‌خواهد داستان انقلاب را بنویسد: اما نه به‌تنهایی. چند تا همکار هم دارد. همکارانش خانواده او هستند؛ همسر، پسر و دخترش. راوی این بخش، پسر خانواده است. آن‌ها دست‌به‌کار می‌شوند تا روزهای بعد از بهمن ۵۷ را روایت کنند. درست از فردای پیروزی انقلاب شروع می‌کنند. پدرش در جواب شوخی پسر که می‌گوید ای کاش امام و انقلابیون حداقل یک روز استراحت می‌کردند، جواب می‌دهد: «یک انقلابی واقعی هیچ‌وقت احساس خستگی نمی‌کند.»

حالا راوی جدید به سراغ نقاط دیگری از برگ تقویم می‌رود. شاه دیگر نیست اما کشور چالش‌های خود را دارد. بسیاری از اتفاقات از آن دست موضوعاتی هستند که شاید نوجوان امروز فقط نامی از آن‌ها شنیده باشد یا بعضی از آن‌ها را در قاب تلویزیون در لابه‌لای فیلم‌های مستند که برای بزرگسالان ساخته شده، دیده باشد؛ اما محتوایی با ادبیات همگون با خود دریافت نکرده است. این اثر فرصتی را فراهم آورده که نسل چهارم انقلاب، اتفاقات را با لحنی نزدیک به خود دنبال کند.

دو نیمه کتاب با تصویری در میانه آن به هم می‌رسند. تصویری که خود پیامی مهم دارد: صدای ملت ایران! گویی بعد از ۴۴ سال، دوباره این صدا طنین می‌اندازد؛ صدایی که با پیروزی انقلاب از رادیو پخش شد: «اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران صدای انقلاب است.»

این کتاب در ۱۱۰ صفحه و در قطع رقعی تهیه شده و به کوشش انتشارات جمکران به چاپ رسیده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط