سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مهدیه سادات نقیبی: یکی از نگرانیهای کارشناسان هنر در جامعه امروز، کاهش تألیف کتابهای هنری و استفاده و بهرهمندی مخاطب و دانشجویان از آثار مکتوب غیرایرانی در حوزه هنر است. در کنار این نگرانی، سال گذشته گروه هنر در چهلمین کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده نهایی نداشت. به همین دلیل با مهرداد قیومی بیدهندی یکی از داوران کتاب سال جمهوری اسلامی و عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی بهعنوان متخصص در حوزه کتاب هنری گفتوگو داشیم که در ادامه میخوانید.
به نظر شما چرا سال گذشته در رشتۀ هنر هیچ کتابی بهعنوان کتاب سال معرفی نشده است؟
تألیف باید بکر باشد. امروز در بهترینحالت، کتابهای شایستۀ تقدیر، معمولاً «تصنیف» نیست؛ بلکه «ترجمه و تألیف» است. با این رویه نباید توقع اثربخشی پژوهشهای هنری را داشت. نظام دانشگاهیای که برای رشتههای مهندسی و علوم طراحی شده است برای رشتههای هنر و معماری مناسب نیست و بلکه از برخی از جهات با سرشت این رشتهها متعارض است. تکثیر مدام دورههای دکتری هنر و معماری به این تعارض دامن زده است. سطح نازل دورههای دکتری موجب شده است که این دورهها تنها چیزی که به دانشجو میافزایند عنوان «دکتر» است. در عوض، چیزهای بسیاری از او میگیرند؛ از جمله پرسشگری و فروتنی. سپس کسانی که پرسشگری و فروتنی علمی و اخلاقی را از دست دادهاند و عمری را هم در کشاکشهای اداری دورههای دکتری سپری کردهاند راهی جامعه میشوند. چون نه توانایی کافی برای پژوهش دارند و نه کسی و جایی از پژوهش حمایت میکند، خود به تأسیس دورههای جدید دکتری اقدام میکنند یا جذب هیئت علمی در این مقاطع میشوند. به این ترتیب، با تسلسل «تولید» دکتر مواجهیم؛ تسلسلی که گویی پایان ندارد.
در چنین وضعی، نمیتوان توقع داشت که در داوریهای کتاب سال، با کتابهای برجستۀ تألیفی مواجه شویم. همچنین نگرانی اصلی از این نیست که مثلاً به جای جایزه دادن به کتابهای تألیفی، کتابهای ترجمهشده را برگزیدهایم. مشکل در این است که ترجمهها نیز غالباً نازل است؛ اما اگر با ترجمهای خوب مواجه شدیم، حتماً باید آنها را تشویق کرد.
این موضوع جای بحث زیادی دارد و بسیار مفصل است؛ اما به نظر من علت اصلی، خاموشی تفکر است؛ چرا که هنرمندان، معمولاً اهل نوشتن نیستند. از طرفی، افرادی که پژوهشگر هستند بنا به شغلشان باید با کار عملی هنرمند آشنایی داشته باشند و همچنین باید اهل تفکر هم باشند. متأسفانه علاوه بر تفکر، تحقیق هم تعطیل است و به نظر میرسد پژوهش در دانشگاهها شوخی است و دورههای تحصیل دکتری، صرفاً برای هدردادن پول ساخته شدهاند و دانشجویان این مقطع تحصیلی، فقط انشا مینویسند. البته، این پدیده تقریباً در ۹۰ درصد رشتههای تحصیلی دیده میشود. متأسفانه یا خوشبختانه با چنین شرایطی، همان بهتر که ترجمۀ آثار خارجی ترویج شود. نباید از ترویج ترجمه کتاب، ناراحت باشیم.
در مورد کتابهای رشتۀ معماری نیز چالش کمبود پژوهشگر وجود دارد؟
معماری ایرانی نیازمند تحقیق و پژوهش است و برای این مسئله باید محققهای واقعی با توانایی تربیت دانشجو، در این حوزه پیشرفت کنند. در این میان افراد حقهبازی هم هستند که تنها ظاهر داستان را حفظ میکنند و خود را با عنوان پژوهشگر حوزۀ معماری اسلامی مطرح میکنند.
معماری طیف وسیعی دارد. کتابهای فنی معماری جغرافیا ندارد که نگران غلبۀ هنر غیر ایرانی در این حوزه باشیم. در زمینۀ جنبههای نظری معماری هم لازم است نظریههای اصیلی را که دیگران پروردهاند بیاموزیم. برای این کار، باید آب را از سرِ چشمه برداریم؛ یعنی متنهای مهم و زایا را ترجمه کنیم. وگرنه، کسانی همان متنها را با ترجمۀ گوگلی به نام تألیف به خورد خواننده میدهند.
دورۀ دکتری معماری در اصل دورۀ تربیت پژوهشگر معماری است؛ چون آموزش جنبههای حرفهای معماری در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد تحقق مییابد. در این صورت، با این همه دورههای دکتری معماری در کشور، قاعدتاً باید سالیانه مجموعههای اصیلی از مقالات پژوهشی دانشجویان دکتری یا رسالههای ایشان منتشر شود. اما چرخۀ باطل «تولید» دکتر موجب تکثیر مهملات و انشانویسی میشود. سپس انشانویسها دکتر میشود و بهسرعت از نردبان مراتب دانشگاهی بالا میروند و آنگاه کار کسانی را داوری میکنند که در طی سالیان، بهآرامی و تعمق مشغول تحقیق و نوشتن مقاله یا کتاب بودهاند. بدین نحو است که محققان واقعی در این «مسابقه» به کپیکاران و انشانویسان و شناسندگان نردبانهای ترقی میبازند.
در این مسیر چه راهحلی برای تألیف هنر در زمینه معماری، موسیقی، هنرهای تجسمی داریم؟
اجازه بدهید به ذکر مثالی بسنده کنم. دورۀ کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران هجده سال پیش در دانشگاه شهید بهشتی تأسیس شد که هدف اصلیاش دعوت به اندیشیدن در معماری و تاریخ معماری و تاریخ معماری ایران و تربیت پژوهشگر در این زمینه است. در طی سالهای بعد از آن، چندین دانشگاه دیگر به تأسیس این دوره اقدام کردند. بنده از دانشگاههای دیگر اطلاع کافی ندارم؛ اما دربارۀ پایاننامههای دانشآموختگان این دوره در دانشگاه شهید بهشتی میتوانم عرض کنم که از بین حدود ۱۶۰ پایاننامهای که تا به حال به نتیجه رسیده است، دستکم ۱۰۰ عنوان قابل نشر در قالب کتاب است، که بسیاری از آنها درخشان و ابتکاری است. کیفیت این آثار به اندازهای است که اگر منتشر شود، نهتنها مسیر پژوهش در معماری ایران را عوض میکند؛ بلکه اگر به زبانهای دیگر ترجمه شود، در وضعیت کنونی مطالعات معماری در جهان اثر میگذارد و ممکن است جریانی نو پدید آورد یا در مجموعۀ جریانهای تاریخ و تئوری معماری در مقیاس جهانی اثر بگذارد. از این پایاننامهها، تا کنون در حدود ۱۰ عنوان، با کمک خیّران و برخی از ناشران خصوصی و فرهنگستان هنر منتشر شده است. با همکاری دانشگاه و این ناشران و انصراف دانشآموختگان از دریافت حق تألیف، کمکم مسیر نشر این پایاننامهها هموار شد. اما متأسفانه اخیراً اتفاقاتی رخ داده که سد راه این مسیر شده است. از جملۀ آنها این است که یکی از دانشگاهها صرفاً برای صدور مجوز نشر پایاننامه با نشان آن دانشگاه درخواست ۱۵ درصد از عایدی کتاب کرده است. فرهنگستان هنر نیز ادامۀ انتشار پایاننامهها را منوط به داشتن حامی مالی کرده است. به عبارت دیگر، دستگاههایی که وظیفهشان نشر علم و ارتقای سطح آن است در پی کاسبی از طریق نشر علماند.
با وجود وظیفۀ دانشگاهها در زمینه انتشار و نشر پایاننامههای باکیفیت، چرا چنین مشکلاتی وجود دارد؟
از یک طرف علم و نشر علم خوار شده است. از طرف دیگر، بودجۀ دانشگاهها محدود شده است و دانشگاهها به تقلا افتادهاند که به هر چیزی از منظر کسب درآمد نگاه کنند. این وضع فقط سازوکار علم و نشر را نیالوده؛ بلکه نوعی از خلقوخو را مسلط کرده است. ناشر دانشگاهی حاضر است کتاب را در انبار نگه دارد یا آن را به خریداران کاغذ باطله بفروشد؛ اما بهرایگان در اختیار دانشجو قرار ندهد. ناشران دانشگاهی و فرهنگستانها موظفاند به نشر کتابهایی بپردازند که فروش خوب ندارد و ناشران خصوصی قادر به انتشار آنها نیستند؛ اما امروز برخی از ناشران دانشگاهی عاطلاند و برخی دیگر به رقابت با ناشران خصوصی میپردازند یا دستکم از منظر ناشر خصوصی به کار نشر کتاب دانشگاهی مینگرند.
نظر شما