چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۳
«سفر به آتش» روایتی از سفر یک قهرمان

قم - آنچه که از سفر به آتش برمی‌آید استعاره‌ای است از قهرمان. داستان سفر به آتش سفر یک قهرمان است، سفر به آتش فقط از یک قهرمان برمی‌آید وگرنه در زندگی روزمره و آدم‌های معمولی سفر به آتش برنمی‌آید.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدحسین فاضل: سفر به آتش داستان پسری است به نام ارسلان که در جریان چگونگی کشته شدن پدرش توسط عراقی‌ها در جنگ تحمیلی با خبر می‌شود. همین باعث می‌شود که از همکار عراقی‌اش که رقیب عشقی او هم حساب می‌شود کینه بگیرد و کمر به قتل آن ببندد.

در کنار این خط داستانی، دو سه خط داستانی دیگر برای پیشبرد قصه و تعمیق اثر بیان می‌شود مثل داستان حنیف، داستان بهادر و آرخان یا داستان ثریا و اصرار به مهاجرت ارسلان و… همه این‌ها زندگی چند بعدی ارسلان را ساخته‌اند داستان‌هایی که در یک منظومه، جهانی را می‌سازند که ارسلان را درگیر یک زندگی جهنمی کرده اند.

آنچه که از سفر به آتش برمی‌آید، استعاره‌ای است از قهرمان. داستان سفر به آتش سفر یک قهرمان است. سفر به آتش فقط از یک قهرمان برمی‌آید وگرنه در زندگی روزمره و آدم‌های معمولی سفر به آتش برنمی‌آید. قهرمان امروز با الگو قرار دادن قهرمان دیروز دل به آتش می‌زند. اما آیا ققنوس‌وار بیرون می‌آید و یا نه باید ببینیم آخرش چه می‌شود.

البته قهرمان امروز یک الگوی خوب دارد. الگویی که زنده است و می‌تواند به آن اقتدا کند. الگویی که اگر هم بود باز هم برای قهرمان امروز الگو بود. پدر، قهرمان هر پسری در طول زندگی‌اش است. آراز در زمان جنگ تحمیلی به دل آتش زد و نسلی از آنچه که نجات داده را درگیر آتشی که امروز بر پاست، کرده است. آراز که نه مسجد رفته نه آخوند دیده و نه… تا شستشوی مغزی شده باشد تا لگد به آینده درخشان خودش بزند و به جبهه برود فقط با یک داستان حماسی به دل آتش می‌زند و در کوران آتش به نجات ایرانی و ایران می‌پردازد و به خاطر همان به طرز فجیعی شهید می‌شود هر چند در لحظه آخر لبخند به لب دارد.

آراز پدر ارسلان است. آراز در زمانی که باید سفر به آتش می‌کرد سفر کرده و از دل آن ارسلان را بیرون کشیده است. حالا نوبت ارسلان است. ارسلان در برزخی گیر کرده است که نمی‌داند راه نجات چیست؟ کسی نیست که او را نجات دهد. یا به او راه و چاه نشان دهد. از پدرش فقط اسمی مانده و نسبتی. اما آراز از بین نرفته و زنده است و دارد پسرش را می‌بیند. او قهرمان واقعی پسرش است و حالا باید نقش خودش را ایفا کند. نه اینکه دست برآورد و کارهای پسر را پیش ببرد. بلکه او الگو و راهنمای اوست که در میدان جدیدی که پسرش در آن گرفتار شده باید چه کار کند.

ارسلان بعد از اینکه می‌بیند پسری عراقی به دختری که دوستش دارد نزدیک می‌شود و این موضوع مصادف می‌شود با در جریان قرار گرفتن چگونگی کشتن پدرش توسط عراقی‌ها این پسر عراقی را هدفی دم دستی برای انتقام از قاتلین پدرش می‌بیند و کمر به قتل او می‌بنند. از طرفی پدربزرگش که روزی بزرگ آبادی بوده و حالا دیگر آن برو و بیا را ندارد و فقط یک پدر شهید ساده است مورد استعمار قرار گرفته و از جایگاهش به عنوان پدر شهید سوء استفاده، خان دیروز و کلاش امروز قرار گرفته است و از طرف دیگر مادری که اصرار دارد او را به خارج بفرستد تا از این زندگی جهنمی خلاصش کند. همه این‌ها به کنار، زجری که مادربزرگش ایپک از نابسامانی زندگی است می‌کشد ارسلان را به حالت جنون برده و تقریباً تسلیم محض روزگار و ناخوشی‌هایش شده است.

اینجاست که آراز سر می‌رسد و نقش خود را به عنوان الگو و قهرمان ایفا می‌کند و به ارسلان یاد می‌دهد که باید قهرمان باشد. آراز شهید شده است اما زنده است و نقش ایفا می‌کند و کنش دارد. خیلی طول می‌کشد تا ارسلان این را بفهمد اما وقتی که می‌فهمد در همین زندگی جهنمی که نوعی دیگر از میدانی است که پدرش در آن به دل آتش زد و قهرمان شد و بیش از ۳۰ سال است که از او حرف می‌زنند و قهرمانشان است به ارسلان یاد می‌دهد که در میدان دیگر که میدان مبارزه‌ای از جنس روزمرگی و هجمه‌های نادانی و انحراف است مبارزه کند خودش را نجات دهد و دیگران را هم نجات دهد. خودش را ببخشد و دیگران را هم ببخشد و دوست داشته باشد.

سفر به آتش به قلم مریم مطهری‌راد و توسط نشر معارف در ۲۳۶ صفحه به چاپ رسیده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها