به گفته استاد كرسي اقتصادي و اجتماعي دانشگاه آلمان و مولف كتاب «اتحاديه مردم شرق: جامعه بزرگ شرق، پايگاه تاريخي» خطوط مرزي كنوني در سرزمين و جامعه بزرگ شرق، محصول سلطه استعمار بر اين نواحي در قرون اخير است كه كوشش ميكند همين مرزبندي را به دوران باستان انتقال دهد._
وي به واژه شرق اشاره كرد و افزود: «شرق يك مفهوم فرهنگي است و سرزمينها و اقوامي را دربرميگيرد كه از دوران باستان و اسلامي تاكنون در همه زمينههاي فرهنگي، قومي و تمدني با يكديگر داراي پيوندهاي تاريخي، هويت مشترك تاريخي بوده و خويشاوند است.»
مولف كتاب «اتحاديه مردم شرق» يادآور شد: «در اين كتاب مطرح شده مرزهايي كه جامعه بزرگ شرق را از شمال آفريقا تا آسياي مركزي تحت عنوان كشور و ملت امروز از هم جدا نگاه داشتهاند، مرزهاي كاذب سياسياند كه در طول 150 سال اخير با دخالت نظامي، سياسي دول سرمايهداري استعماري و شركتهاي نفتي استعماري به ساكنان و مردم اين جامعه بزرگ تحميل شدهاند، اين مرزهاي مصنوعي، نه فرهنگياند و نه قومي بهشمار ميروند.»
وي به استعمار سرمايهداري اشاره كرد و افزود: «در اجراي طرحهاي تفرقهانداز استعمار سرمايهداري، گروهي از حفاران، باستانشناسان دول استعماري كوشش كردهاند با انتقال مرزهاي كنوني كاذب سياسي در جامعه بزرگ شرق به دوران باستان هويت باستاني مستقل از يكديگر را مشخص و با انكار مشتركات، تركيب فرهنگي و قومي اقوام در جامعه بزرگ شرق، براي هر يك از اين كشورها و ملتها كه محصور در دوران مرزهاي كاذب سياسياند، هويت باستاني مستقل از يكديگر را تعيين كنند.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: در اين راه از كشف كشورهايي مانند سومر، فنيقيه و... كه تنها در اذهان اين باستانشناسان سياسي وجود دارد با بكار بردن مفاهيمي مانند ماقبل تاريخ، خاستگاه اوليه، اختراع خط، رسم خطوط مهاجرت و نژادسازي با اندازهگيري جمجمهها و بكار بردن فرضيههاي نادرست نژادي مانند فرضيههاي نژادي آريا، سامي، ترك و پنهان ساختن و يا تحريف متون كتيبههاي باستاني خودداري كردهاند.
مولف كتاب «نادرستي فرضيههاي نژادي، آريا، سامي و ترك» گفت: در اين كتاب به رد و نفي باستانشناسي سياسي اشاره شده كه دنباله نقاشيهاي درون غارهاي ساكنان اوليه است ملتي كه هزاران سال، به تدريج و با شركت تعداد فراواني از اقوام شرقي خويشاوند و مرتبط، با يكديگر تغيير و تكامل يافته است. نميتوان از اختراع خط سخن گفت و آن را به يك قوم و سرزمين ديگر نسبت داد و يا سرزميني را به عنوان مهد تمدن بشر به جهانيان معرفي كرد. تنها ميتوان گفت كه خطوط مهاجرتها فرضي بوده و عمدتا سياسي محسوب ميشوند.
مولف كتاب «مفاهيم اجتماعي در جوامع مستعمراتي» به تاريخ جامعه بزرگ شرق اشاره كرد و گفت: تاريخ جامعه بزرگ شرق از سكونتگاهها آغاز ميشود و نه از مهاجرتها و توسعه قومي و فرهنگي به صورت آرام و تدريجي صورت گرفته و بر اثر توسعه ارتباطات چند هزار ساله ميان اقوام شرقي تركيب و ارقام فرهنگي در همه زمينهها و تركيب قومي در همه سرزمينهاي جامعه بزرگ شرق ادامه يافته است.
اين نويسنده و محقق خاطرنشان كرد: كتاب «اتحاديه مردم شرق: جامعه بزرگ شرق، پايگاه تاريخي» نشان ميدهد با تشكيل اتحاديه مردم شرق، اين سرزمين بزرگ با توجه به شرايط فرهنگي، جغرافيايي و مواهب طبيعي آن ميتواند، مانند دوران باستان مقام خود را در جامعه بازيابد.
دكتر «شاپور رواساني» در سال 1310 در رشت زاده شد. ليسانس علوم طبيعي را از دانشگاه تهران و ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه برلن غربي گرفت و سپس در دانشگاه هانوفر آلمان موفق به كسب درجه دكتري در رشته علوم سياسي شد. رساله وي با عنوان «جنبش سوسياليستي در ايران از قرن 19 تا 1992: جمهوري شورايي گيلان» از جمله آثار مرجع در اين خصوص محسوب ميشود.
«دولت و حكومت در ايران»، «نهضت ميرزا كوچك جنگلي»، «اسلاميت و ايرانيان»، «نادرستي فرضيههاي آريا، سامي و ترك»، «زمينههاي اجتماعي هويت ملي» و... از جمله كتابهاي رواساني است. وي هم اكنون رياست هيأت مديره بنياد پژوهشي فرهنگي ميرزا كوچك جنگلي را به عهده دارد.
نظر شما