چهارشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۶
شاعر شعرهای باشکوه

بوشهر- تلفیق روایت و زبان کهن‌گرا خیلی از شعرهای اخوان‌ثالث را به منظومه‌هایی نسبتاً بلند تبدیل کرده‌اند که با وجود بلندی از چنان جذبه‌ای برخوردار هستند که خوانندۀ شعر او را تا سطر نهایی با خود همراه کنند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- رضا معتمد، روزنامه‌نگار شاعر و منتقد ادبی: محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث را «بزرگ‌ترین کیمیاگر زبان فارسی» در عصر ما می‌داند که  «با کلمات زبان فارسی طلا می‌ساخت و سکه می‌زد؛ سکه‌هایی که هیچ‌گاه از رواج نخواهد افتاد.»، با این توصیف، ما با شاعری سر و کار داریم که پرداختن به اشعارش نیازمند پژ‌وهش‌های عمیق و گسترده و چند جانبه است و نمی‌توان عیار ادبی اشعار او را در چند سطر و چند صفحه آشکار کرد و اگر بناست از شخصیت شاعری او و ویژگی اشعارش در یادداشتی کوتاه سخن گفته شود، ناگزیر باید به اشاراتی اجمالی و کلی بسنده کرد.

اخوان زاده ۱۳۰۷ در مشهد بود و تا روز درگذشتش در چهارم شهریور ۱۳۶۹هشت مجموعة شعر منتشر کرد که مهم‌ترین آنها «زمستان»، «از این اوستا»، «آخر شاهنامه» و «در حیاط کوچک زندان در پاییز» است. نخستین مجموعه شعر او «ارغنون» بود در قالب قصیده و غزل که در شانزده یا هفده سالگی منتشر کرد. «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» نیز آخرین کتاب شعر اخوان بود که یک سال پیش از مرگ او منتشر شد.

دربارۀ زندگی و شعر مهدی اخوان ثالث تاکنون سخن بسیار گفته شده است. مقالات و یادداشت‌های گوناگونی به شعر او اختصاص یافته‌اند؛ موضوع بسیاری از پژوهش‌های دانشگاهی به‌خصوص در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، شعر اخوان ثالث بوده است. بعضی از این کتاب‌ها نیز در قالب کتاب انتشار یافته‌اند. نمی‌توان کتابی را نام برد که در آن از شعر فارسی معاصر سخن گفته شده باشد اما نویسنده صفحاتی از کتاب را به بررسی و تحلیل شعر اخوان اختصاص نداده باشد. همۀ نویسندگان این کتاب‌ها از شفیعی کدکنی در کتاب ادوار شعر فارسی و حالات و مقامات م.امید تا غلامحسین یوسفی در کتاب «چشمة روشن»  و رضا براهنی در «طلا در مس» و گفت‌وگوهای پراکندة بعدی و محمد جعفر یاحقی در کتاب چون «سبوی تشنه» و... جنبه‌ای از جنبه‌های مختلف شعر اخوان را واکاویده‌اند.

طبیعی است که این نویسندگان دربارۀ اخوان و شعرش نظر یکسانی ندارند. بعضی همچون براهنی نقدهای تندی را به او و شعرهایش داشته‌اند اما هیچ‌یک از این نویسندگان و منتقدان نتوانسته‌اند قدرت شاعری و گیرایی اشعار اخوان را نادیده بگیرند و در ستایش شعر او سخن نگویند. وجه مشترک این ستایش‌ها، قدرت خیال‌پردازی اخوان، توانمندی او در روایت‌گری و از همه مهم‌تر زبان فاخر و شکوهمند او بوده است.

شفیعی‌کدکنی در جایی دیگر از توصیفاتش دربارۀ شعر اخوان، وقتی به قیاس او با هم‌نسلانش همچون فروغ و سهراب سپهری می‌پردازد، به شعر این شاعران صفت‌ «زیبایی» می‌دهد؛ اما شعر اخوان را «باشکوه» می‌نامد. صفت شکوه‌مندی شعر اخوان  تا اندازۀ زیادی به زبان شعر او ربط دارد. زبان اخوان در اشعار کلاسیک و نیمایی‌اش، زبانی پرطنین و محکم و وفادار به فخامت و صلابت زبان خراسانی است. او که خود پروریدۀ سرزمین خراسان است، با زبان زادگاه شعر کهن فارسی و نیز خاستگاه زبان فارسی دری کاملاً آشناست و بر زوایای آن و نیز قابلیت‌هایش اشراف دارد.

وفاداری به زبان خراسانی شاید در قالبی کهن چون قصیده چندان شگفت‌آور و جالب توجه نباشد، چنان‌که در قصیدۀ «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» اخوان می‌بینیم. شگفتی آن‌جاست که این شاعر این زبان را در شعر نو نیمایی به‌کار می‌گیرد. می‌دانیم که شعر نو عصیانی در مقابل زبان تکراری و عادت‌زدۀ شعر کهن فارسی بود و اقتضای طبیعی روی‌آوری به شعر نو، بریدن یا دست‌کم فاصله گرفتن از زبان سنتی و کهن است؛ اما همان‌گونه که نیما خود در اشعارش به زبان کهن فارسی وفادار ماند، اخوان در نقش یکی از پیروان بلافصل او بهره‌گیری از زبان کهن خراسانی را یکی از وجوه تشخص بخش شعر خویش قرار داد و خود نیز با همین زبان و مشخصۀ زبانی اشعارش در شعر نیمایی سرآمد و صاحب سبک شد به‌طوری که شناخت اخوان بدون پیوند دادن او به زبان کهن‌گرای شعرش شناختی کامل نخواهد بود.

 او درباره کوشش خویش در پیوند زبان امروز شعر فارسی با میراث گذشته در مقدمة «زمستان» گفته ‌است که می‌کوشد اعصاب و رگ و ریشه‌های سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند دهد یا شاید کوشیده باشد از خراسان دیروز به مازندران امروز برسد.

اخوان همچنین با انتخاب شیوه‌ای روایی برای بیشتر اشعار معروفش به‌خوبی از عهدۀ پیوند روایت و زبان در اشعار خویش برآمده است. تلفیق روایت و زبان کهن‌گرا خیلی از شعرهای او را به منظومه‌هایی نسبتاً بلند تبدیل کرده‌اند که با وجود بلندی از چنان جذبه‌ای برخوردار هستند که خوانندۀ شعر او را تا سطر نهایی با خود همراه کنند. این ویژگی در میان چند پیرو برجستۀ نیما (اخوان، فروغ، شاملو، سپهری) تنها در اخوان منحصر مانده است؛ زیرا زبان شعر او تا امروز تقلیدناپذیر مانده است در حالی که زبان‌شعر هم‌نسلان نام‌بردۀ او به‌شکلی وسیع (هرچند ناموفق) تقلید شده‌اند، در حالی که کسی توان و جرأت رهروی اخوان را به خود نداده است. این احتمالاً دلیل باشکوهی شعر اخوان باشد که شفیعی کدکنی آن را تنها شایستۀ شعر وی می‌داند.

اما آیا می‌توان امیدوار بود که سکۀ شعر اخوان ثالث چنان‌که استاد شفیعی گفته است، هیچ‌گاه از رواج نیفتد؟ پاسخ بدین پرسش بسیار دشوار است. امروزه با انتشار حیران کنندۀ اطلاعات و دگرگونی سریع زبان فارسی، فاصلۀ نسل‌های جدید با زبان کهن فارسی روزبه‌روز بیشتر می‌شود. از طرفی تولید انبوه انواع شعرها و انتشار گسترده‌شان در شبکه‌های اجتماعی، به نوعی آسان‌گیری در میان شعردوستان دامن زده است و تا اندازه‌ای توان تشخیص شعر فاخر و اشعار سبک را از آنان گرفته است.

با چنین وضعیتی چندان نمی‌توان امیدوار بود که نسل‌های جوان‌تر و نسل‌های آینده چندان انس و ارتباطی با شعر باشکوه اخوان برقرار کنند. چنان‌که دیگر هم‌نسلان اخوان نیز که زبانی زیباتر و امروزین‌تر از او دارند نیز چندان طرف توجه نیستند. با این‌حال، می‌توان امید داشت که در میان خوانندگان حرفه‌ای شعر، جایگاه اخوان و اشعارش همچنان مورد توجه و احترام باشد. اگر او توانسته باشد به گفتة شفیعی کدکنی از کلمات زبان فارسی سکه‌های طلا بسازد، انتظار آن است که غبار ایام و حوادث نتواند درخشندگی این سکه‌ها را پنهان کند. تا امروز که چنین بوده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها