یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۴
دل‌نگرانی

استاد با لحنی پدرانه گفت: «با من چنین نکنید، اگر من از احوال هر کدام از شما بی‌اطلاع بمانم، نگران می‌شوم و نفسم به شماره می‌افتد.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، پاسداشت یاد و نام بزرگان و مفاخر کشور راهی است برای الگوسازی؛ راهی که کمک می‌‏کند جوانان با زیست علمی و شخصی این عزیزان آشنا شوند و با الگوگیری، راه پُرتلاش و پُرافتخار آن‌ها را ادامه دهند. بنیاد ملی نخبگان از چند سال قبل اقدام به برگزاری مراسم تکریم از نخبگان و مفاخر معاصر ایران‏ زمین در سراسر کشور کرده است که گزارش آن در بولتنی به نام «طواف شمع» و نشریه‌­ای به نام«هنرنامه» منتشر شده است. بازخوردهای این اتفاق مبارک باعث شد تا خبرگزاری کتاب ایران با همکاری بنیاد ملی نخبگان تصمیم به درج برشی از زندگی شخصی و حرفه‌‏ای این بزرگان زیرِ نام «قاب روایت» کند. این مجموعه به قلم «محسن شاه‌رضایی» نوشته شده و تقدیم به خوانندگان خبرگزاری کتاب ایران می‏‌شود.

متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
«
با اینکه درس مرد جوان تمام شده بود و حالا خود مدرّس دانشگاه بود، اما همچنان با استاد نامور و دانشمندش ارتباط داشت و تماس تلفنی با استاد را ترک نمی‌کرد. استاد هر بار جویای احوالاتش می‌شد و همچون روزگار دانشجویی گزارش فعالیت‌های علمی او را می‌پرسید و می‌شنید. یک‌بار که مشغله زیادت کرد و مدرّس جوان را به غفلت فکند، استاد خود دست به کار شد و با او تماس گرفت. ترس و نگرانی در صدای استاد موج می‌زد. وقتی از سلامت شاگرد مطمئن شد، با لحنی پدرانه گفت: «با من چنین نکنید، اگر من از احوال هر کدام از شما بی‌اطلاع بمانم، نگران می‌شوم و نفسم به شماره می‌افتد.» جوان عذر تقصیر خواست. استاد آرام شد، او را بخشید و قول گرفت که تکرار نشود. سپس از کارهای علمی اخیرش پرسید و یکی دو نکته را از باب راهنمایی بیان کرد. دکتر عبدالحسین نوایی نویسنده، پژوهشگر، نسخه‌نویس و استاد بزرگ تاریخ ایران‌زمین به شدّت دانشجویانش را دوست می‌داشت، به آنها عشق می‌ورزید و صمیمانه ارتقای علمی آنها را طلب می‌کرد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها