س.گ. آرطونیان در کتاب «انقلاب مشروطیت ایران و بلشویکهای قفقاز» تلاش دارد تا از افسانه نقش «آزادیخواهی» سرمایهداران انگلیسی در روند انقلاب 1911- 1905 ایران که در ادبیات خارجی و روسی شکل گرفته، پرده بردارد و آن را افشا کند.
مسعود کوهستانینژاد گفت: در باکو با لیاخوف مصاحبه میشود و درباره ماجرای فتح تهران از او سوال میکنند. او میگوید در منجیل نیروهایمان را جلوی سپهدار اعظم و قوای مشروطهخواهان چیده بودیم تا مانع از ورود آنها به تهران شویم. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که نیروها شبانه عقب کشیدند و راه را برای فتح تهران باز کردند!
علی احمدیخواه، مولف کتاب «درکشاکش مشروطه و استبداد» معتقد است: به نظرم مشروطه در واقع یک کلک بود که قاجاریه را به سمت انقراض برد و تاسیس و پایهگذاری پهلوی را در پی داشت. این نتیجه اعدام شیخ و انزوای علما بود. در واقع مشروطهای که به صحنه آمد به معنای حکومت قانون نبود...
مظفر شاهدی گفت: در آستانه شكلگيری و پيروزی انقلاب مشروطه، شيخفضلالله نوری، در حيات سياسی، اجتماعی و مذهبی جامعه ايرانی، تا آن حد، شخصيتِ شناختهشده و مؤثری محسوب میشد كه، مخالفت يا موافقتِ شخص ايشان با مسائل و مشكلات مبتلابه جامعه ايرانی، و از جمله همين موضوعِ مفاد و محتوای قانون اساسی و متمم آن، میتوانست، در فرايند تحولات و رخدادهای جاری ...
محسن دریابیگی میگوید: کنش و نقش علما و مشروطهخواهان به آن چیزی نیجامید که انتظارش را میکشیدند حتی رهبران دینی مورد بیمهری قرار گرفتند. مرحوم آخوند خراسانی به شکل مشکوک از دنیا رفت؛ مرحوم بهبهانی و طباطبایی گرفتار تیر کینه و حذف شدند، آنان جان خود را در مسیر آزادی از دست دادند و انتساب ضعفهای مشروطه به آنان اوج بی مهری است.