شنبه ۸ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۷
شاهنامه از درون یک جهان شفاهی برخاسته

پریسا سیمین‌مهر، نقال ایرانی، گفت: در شاهنامه، فردوسی بارها از کسانی مانند دهقانان، سروِ آزاد یا دانشوران نام می‌برد و می‌گوید که فلان داستان را از آنان شنیده است. حتی گاهی می‌گوید «چنین گفت بلبل»، که باز نشان از راوی شفاهی دارد. این‌ها نشان می‌دهد که شاهنامه از درون یک جهان شفاهی برخاسته و نقالی در ریشه‌های آن حضور دارد.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: نقالی یکی از کهن‌ترین هنرهای روایت‌گری در فرهنگ ایرانی است؛ هنری که پیش از آنکه حماسه‌ها به نظم درآیند یا در کتاب‌ها نگاشته شوند، در سینه راویان زندگی می‌کرد و در میدان‌ها، قهوه‌خانه‌ها، کاروانسراها و گردهمایی‌های مردمی جریان داشت. نقال، حلقه اتصال میان داستان و مخاطب است؛ واسطه‌ای که روح قصه را از دل متون بیرون می‌کشد، جان تازه‌ای به آن می‌بخشد و آن را به روایت زنده تبدیل می‌کند.

نقالی فراتر از داستان‌خوانی است: نمایش، تفسیر، آواز، بدن، تاریخ، و حافظه جمعی همه در آن به‌هم می‌پیوندند. در دنیای امروز که سرعت و بی‌قراری جای سنت‌های انتقال شفاهی را گرفته، نقالی همچنان یکی از مهم‌ترین ابزارهای حفظ میراث فرهنگی و حماسی ایران است؛ پلی میان گذشته‌ای اسطوره‌ای و اکنونی که به این ریشه‌ها نیاز دارد.

در چنین چشم‌اندازی، حضور نقالان معاصر که هم به سنت وفادارند و هم نگاه پژوهشی دارند، اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. در همین راستا، به سراغ پریسا سیمین‌مهر رفتیم. او پژوهشگر، مدرس و نقال ایرانی، دانش‌آموخته ادبیات و دانشجوی دکتری تاریخ است.

سیمین‌مهر فعالیت خود را در حوزه نقالی از تابستان ۱۳۸۰ آغاز کرد؛ زمانی که شاگرد سید مصطفی سعیدی—یکی از آخرین بازماندگان نسل نقالان کهن در بروجرد—شد و نخستین گام‌های حرفه‌ای خود را نزد او برداشت. یک سال بعد، در سال ۱۳۸۱، سیمین‌مهر در جشنواره آیین‌های سنتی مریوان دو دیپلم افتخار در بخش‌های بازیگری و نقالی برای اجرای «نقل خسرو و شیرین از نظامی تا شاهنامه» دریافت کرد و در سال ۱۳۸۲ بار دیگر در همین جشنواره به اجرای نقالی پرداخت.

او طی دو دهه اخیر در کشورهای مختلفی از جمله ایتالیا، آلمان، صربستان، چین، گرجستان و ترکیه اجرا داشته و از چهره‌های فعال در معرفی نقالی ایرانی در سطح بین‌المللی بوده است. سیمین‌مهر آموزش‌های خود را در مکتب استاد سلوکی در کرج تکمیل کرد و سپس در حوزه اسطوره‌شناسی شاگرد استاد ابوالقاسم اسماعیل‌پور شد.

در سال‌های اخیر، او به آموزش شاهنامه، تاریخ و اسطوره پرداخته و کارگاه‌های نقالی را در شهرهای مختلف برگزار کرده است. سیمین‌مهر یکی از چهره‌های پیشرو در جریان نقالی معاصر است که پژوهش، آموزش و اجرا را در کنار هم پیش می‌برد. گفت‌و گوی ما با او را می‌خوانید:

خانم سیمین مهر، نقالی به عنوان یکی از گونه‌های روایی ادبیات فارسی چه جایگاهی در سنت ادبی ایران دارد؟

نقالی یکی از گونه‌های ادبیات شفاهی‌ست که در شکل اولیه خود به گونه روایتگری در اجرای گوسان‌ها شکل گرفت که می‌توان گفت از گونه‌های کهن ادبیات شفاهی ایران را تشکیل می‌دادند. عموماً با یک سازی داستان‌هایی از دوران اشکانیان و هخامنشیان را به خاطر داشتند و بر سر هر کوی و برزن می‌گفتند بازمانده این سنت را امروز در بخشی‌های خراسان، عاشق‌ها وغیره بسیاری نقاط دیگر می‌توان دید.

ریشه‌های نقالی در متون ادبی کهن ایران، به‌ویژه در شاهنامه و آثار حماسی، از کجاست؟

واژه نقال بعدها در دوره قاجار رواج یافت، بنا بر اشاره کتاب فتوت‌نامه سلطانی تا پیش از این به نقالان گوینده می‌گفتند اما به گمان من ریشه قصه‌گویی و نقالی بر می‌گردد به نقاشی‌های غارها. این روایتهای تصویری از یک سو جنبه آیینی و از یک سو انتقال سنت را در پی داشتند، چرا که مسئله بشر در ان زمان بحث بقا بود که بر محور آیینهای شکار پدرها آنها را نقاشی می‌کردنند و مادران برای کودکان روایت می‌کردند اما در شاهنامه، فردوسی بارها از کسانی مانند دانشور دهقانان، آزادسرو، ماخ نام می‌برد و می‌گوید که فلان داستان را از آنان شنیده است. که نشان از راوی شفاهی دارد. که فردوسی در کنار متن منثور شاهنامه ابومنصوری از این اشخاص هم شنیده که نشان می‌دهد شاهنامه از درون یک جهان شفاهی برخاسته که بعد مکتوبات به آن اضافه شده.
زبان و بیان نقالی چه نسبتی با زبان ادبی و شعر حماسی فردوسی دارد؟

در قدیم اکثر نقالان و مخاطبان آنها کمتر از دانش به معنای امروزی آن بهره داشتند. بنابر این نقالان سعی می‌کردند بنا بر زبان رایج زمانه خود داستانها را ساده کرده و اجرا کنند اما مخاطب امروز آگاه است و به گمان بنده نقالان در این برش از زمان وظیفه سنگینی را دارند که باید سطح فخر زبان فارسی را نگهدار باشند.

نقال باید از شعر به‌عنوان زبان فاخر فارسی بهره ببرد، زبان معیار را حفظ کند، از واژگان نازل دوری کند.
از دیدگاه ادبی، نقال چگونه روایت را از متن مکتوب به روایت شفاهی و زنده تبدیل می‌کند؟

متن شاهنامه یا هر متن مکتوب دیگر برای خواندن نوشته شده‌اند، اما برای اجرا باید فرایندی را طی کند که دراماتیزه شود. این فرایند شامل تبدیل شعر به نثر و نثر به اجراست. نوشتن طومار بر اساس ساختار اجرا، خود مقوله تخصصی است و تبدیل این متن نوشته شده که حالا طومار نام دارد به اجرا از طریق تمرین و تکنیک‌های نمایشی امکان‌پذیر است، که جز به طریق آموزش امکان ندارد.
حضور و نقش زنان در تاریخ روایت‌های ادبی و نقالی چگونه بوده است؟ چه نمونه‌هایی از نقالان زن در گذشته داریم؟

سند مکتوب روشنی از نام یا فعالیت رسمی نقالان زن در گذشته نداریم زیرا زنان در اجتماع کمتر فرصت حضور عمومی داشته‌اند. اما باور من این است که زنان نخستین راویان تاریخ بشر بوده‌اند؛ از مادرانی که روایت‌های تصویری غارها—از شکار و بقا—برای کودکان بازگو می‌کردند تا آنها که قصه‌هایی پر از این و فرهنگ را در قالب افسانه و حکایت برای فرزندان خود تعریف می‌کردند.

از این میان می‌توان به شهرزاد قصه‌گو اشاره کرد که روایت را وسیله نجات جان خود برگزید و هزار و یک شب داستان گفت. به گمانم قصه‌گویی میراثی زنانه است.

در دوره قاجار، در مجالس زنانه، زنانی قصه می‌گفتند یا حکایت‌های طنز را به صورت موزیکال اجرا می‌کردند، که برخی از اشعار و قصه های این دوران توسط پژوهشگرانی از جمله انجوی شیرازی جمع آوری شده.
در متون کلاسیک فارسی چه بازتاب‌هایی از روایتگری یا قصه‌گویی زنان دیده می‌شود؟

پاسخ متقن به این پرسش نیاز به یک پژوهش وسیع دارد که تا جایی که بنده کوشیده‌ام جز نام شهرزاد و البته زنی که فردوسی در ابتدای داستان بیژن و منیژه به نام بت مهربان خطاب می‌کند و از قضا او بر زبان پارتیان هم تسلط داشته نام دیگری ندیدم. اما برای پاسخ دقیق‌تر نیاز به پژوهش مستقل در این زمینه هست.

نقالی چه نقشی در حفظ، انتقال و بازآفرینی میراث شفاهی ادبیات فارسی دارد؟

در گذشته پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها با نوه‌ها زندگی می‌کردند و بخش بزرگی از فرایند انتقال فرهنگ از طریق قصه‌گویی آنها شکل می‌گرفت. اما امروز با کم‌رنگ شدن حضور آنها در متن زندگی نسل نو و از سویی مشغله والدین، حلقه انتقال قطع شده است و نقالان را می‌توان حلقه گمشده این زنجیره دانست. و می‌توان گفت نقالی یکی از مهم‌ترین ابزارهای حفظ میراث شفاهی ایران است.

آیا می‌توان نقالی را نوعی خوانش تفسیری و زنده از متون ادبی دانست؟

بله، به شرط آنکه نقال دانش کافی برای تحلیل یک رویداد را در بستر شاهنامه داشته باشد و خوانشی نو از آن داستان ارائه دهد. اما متأسفانه بسیاری از نقالان فقط روایت ساده‌ای از داستان را بدون تحلیل اجرا می‌کنند. از این رو معتقدم نقال امروز باید دانش کافی بر مفاهیم اسطوره‌ای و حماسی و ادبی داشته باشد تا بتواند خوانش تفسیری ارائه کند؛ وگرنه صرفاً راوی یک قصه خواهد بود.

آینده پژوهش‌های ادبی درباره نقالی—به‌ویژه نقالی زنان—به چه سمت خواهد رفت؟

یکی از چالش‌های امروز این است که برخی دختران نقال، «اجرای حماسی» را با «تقلید از مردان» اشتباه می‌گیرند. اجرای نقالان و قصه‌گویی زنان می‌تواند در عین قدرت، لطیف باشد و نیازی به تقلید از ساختار زبانی و جسمانی مردان نیست. باید آموزش به‌گونه‌ای باشد که دختران نقال هویت زنانه خود را در روایت‌گری حفظ کنند. و به گمانم توجه به این مقوله در حفظ هویت زنانه در دل حماسه بسیار مهم و قابل اهمیت است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها