سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیه نوری: در هر گوشه از ایران داستانهایی نهفتهاند که روایتگر زندگی مردم، آداب و رسوم و تاریخ آن منطقهاند، این داستانها نه تنها گذشته را بازتاب میدهند بلکه پلی هستند به درک حال و آینده؛ داستاننویسی بومی با تصویرگری واقعیتهای ملموس و زبان محلی نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی و انتقال ارزشهای اجتماعی ایفا میکند.
داستانهای بومی با بازتاب زندگی واقعی و ویژگیهای فرهنگی هر منطقه تصویری زنده و ملموس از جامعه ارائه میدهند، این آثار علاوه بر سرگرمی، ابزاری برای ثبت تجربههای اجتماعی، تاریخی و پیوند نسلها با فرهنگ و هویت محلی نیز هستند.
اگر بخواهیم جغرافیای داستاننویسی ایران را از منظر تاریخی دنبال کنیم نام کرمانشاه برای نخستین بار با قلم محمدباقر میرزا خسروی، نویسنده رمان «شمس و طغرا»، در این عرصه ثبت شده است. خسروی، از شاهزادگان قاجار و از اهالی کرمانشاه، در سال ۱۲۲۸ خورشیدی به دنیا آمد و به عنوان ادیب، شاعر و یکی از پیشگامان نثر نو در ایران شناخته میشود.
وی با نگارش نخستین رمان تاریخی فارسی در سه جلد با نامهای «شمس و طغرا»، «طغرل و هما» و «ماری ونیسی» مسیر تازهای در نثر داستانی ایران گشود و با استفاده از شیوهای رمانتیک و روایتی عاشقانه بر بستری از تاریخ ایلخانان مغول، ادبیاتی متفاوت و نو را پایه گذاشت. اثر او، که آمیزهای از تخیل عاشقانه و نگاه اجتماعی است در دوره مشروطیت به شهرت رسید و در شکلگیری زبان روایی مدرن در ادبیات ایران تأثیرگذار بود.
همانطور که گفته شد رمان «شمس و طغرا» را نمیتوان نخستین داستان عاشقانه در ادبیات ایران دانست اما میتوان آن را یکی از نخستین روایتهای منسجم عاشقانه در قالب نثر و با ساختار رمانگونه بهشمار آورد. اهمیت این اثر در آن است که برای نخستین بار عشق را از قالب منظومههای شاعرانه بیرون آورد و در بستر تاریخ، با پیرنگی دقیق و شخصیتپردازی روشن روایت کرد. پیش از آن، آثار عاشقانه در ادبیات فارسی بیشتر در قالب منظومههایی همچون «ویس و رامین»، «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» پدید میآمدند و به سبک داستاننویسی مدرن نزدیک نمیشدند. «شمس و طغرا» را میتوان نخستین تجربه موفق ادبیات ایران در ورود به عرصه رمان تاریخی-عاشقانه دانست، جایی که نثر ادبی با روایت داستانی در هم آمیخت و شکلی تازه از داستانگویی ایرانی را رقم زد.

با این حال، اگر چه «شمس و طغرا» نخستین رمان تاریخی ایران است که درونمایه عاشقانه دارد و خسروی را باید آغازگر داستاننویسی در کرمانشاه دانست اما آنچه امروز از آن با عنوان ادبیات بومی کرمانشاه یاد میشود معنایی متفاوت دارد. این ادبیات نه در دربار و میان شاهزادگان، بلکه در میان مردم و بر بستر زیست محلی، باورها، لهجه و حافظه جمعی این خطه شکل گرفته است؛ ادبیاتی که بعدها در آثار نویسندگان معاصر، از بازتاب فرهنگ عامه تا بازنمایی زبان و زیستجهان مردم منطقه، تداوم یافت و به روایتگر هویت و خاطره جمعی مردمان غرب کشور بدل شد.
از علیمحمد افغانی تا علیاشرف درویشیان؛ مسیر شکلگیری ادبیات اقلیمی در کرمانشاه
شاید در کرمانشاه در حوزه داستان نویسی بومی علیاشرف درویشیان را آغازگر این سبک از ادبیات بدانند؛ نخستین آثار داستانی بومی استان کرمانشاه اوایل قرن بیستم میلادی در نشریات محلی منتشر شدند و بعدها برخی از آنها به صورت کتاب منتشر شد، درویشیان و همنسلان وی با خلق داستانهایی کوتاه و واقعگرایانه، فرهنگ و زندگی مردم غرب ایران را به تصویر کشیدند.
دهههای اخیر شاهد ظهور نویسندگان جوانتر بوده است که با بهرهگیری از تکنیکهای نوین داستاننویسی، ادامهدهنده این مسیر هستند و با آثار خود هویت فرهنگی کرمانشاه را به نسلهای جدید منتقل میکنند.
اسماعیل زرعی، نویسنده برجسته و صاحب سبک کرمانشاهی سالهاست که در عرصه داستاننویسی فعالیت میکند و آثارش بهویژه در حوزه رمان و داستان کوتاه، بازتابدهنده فرهنگ، زندگی و دغدغههای مردم ایران است. زرعی از دهه ۱۳۶۰ با نگارش داستانهایی اجتماعی در سبک وسیاقهای متنوع فعالیت خود را آغاز کرد و در طول چهار دهه، رمانها و مجموعههای داستانی متعددی منتشر کرده است. وی در برخی آثارش با بهرهگیری از زبان محلی و روایتهای بومی، توانسته است هویت فرهنگی استان را در آثار خود حفظ کند و نسلهای جدید داستاننویسان کرمانشاهی را متاثر از تجربهها و سبک خود کند.
آغاز روایتها در غرب ایران؛ از مشروطه تا نخستین قلمها در کرمانشاه
زرعی در آغاز گفتوگو با خبرنگار ایبنا با اشاره به ریشههای اولیه داستاننویسی در ایران گفت: اگر بخواهیم از آغاز داستاننویسی نوین در کرمانشاه صحبت کنیم باید به دوران مشروطه برگردیم؛ جایی که میرزا باقر خسروی را بهعنوان پیشگام رمان تاریخینویسی میشناسند؛ خسروی در کتاب سه جلدیاش به موضوعات اجتماعی و تاریخی پرداخت اما بهدلیل استفاده از زبان معیار و نبود عناصر فرهنگی و زبانی بومی نمیتوان نوشته وی را در زمره ادبیات بومی دانست. با این حال از همان زمان داستاننویسی بهشکل نوین آن در ایران و در کرمانشاه آغاز شد.

زرعی در ادامه به محتوای آثاری که بعدها منتشر شد نیز اشاره کرد و گفت: موضوع برخی داستانهای نوشتهشده در کرمانشاه، بازتابی از زندگی مردم همین شهر و مناطق اطراف آن بوده است. نویسندگان بیش از هر چیز به دغدغههای اجتماعی از جمله فقر، روابط انسانی و گاه باورها و سنتهای بومی میپرداختند و تلاش میکردند بخشی از واقعیتهای روزمره مردم را در قالب داستان روایت کنند؛ این آثاربیانی ساده اما نگاهی انسانی و واقعگرایانه داشتند و از دل نحوه زیست و تجربهی نویسندگان برمیآمدند.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم از آغاز داستاننویسی بومی در کرمانشاه صحبت کنیم، باید رد آن را در نوشتههای علیمحمد افغانی پی بگیریم. در آثار افغانی، بهویژه در ۲ رمان خوشساخت «شوهر آهو خانم» و «شادکامان دره قرهسو»، اگرچه وقایع در کرمانشاه اتفاق میافتد و حتی نام محلاتی از شهر آورده میشود اما چون فاقد ویژگیهای لازم برای خلق آثار مورد نظر است، نمیتوان آنها را در زمره داستانهای بومی دانست.

درویشیان و تصویر زندگی در کوچههای آبشوران
زرعی گفت: بعد از افغانی، نوبت به علیاشرف درویشیان میرسد، نویسندهای که با آثاری مانند «آبشوران» و «همراه آهنگهای بابام» در مسیرمعرفی زادگاهش قدم برداشت. درویشیان، برخلاف افغانی، از زبان و لحن مردم کرمانشاه بهره برد. او با الهام از زندگی روزمره مردم، از محلهها، آیینها و وقایع طبیعی چون جاری شدن سیلی ویرانگر بخصوص در محله آبشوران نوشت و فضاهایی خلق کرد که در بطن شهر و مردمانش جریان داشت. هرچند زبانش همچنان معیار بود، اما لحن روایت و روح داستانها بشدت رنگوبوی زادگاهش را داشت، و همین میان آثار او و افغانی تفاوت ایجاد میکرد.
وی با اشاره به انتشار نخستین آثار درویشیان گفت: کتاب آبشوران را باید شاخصترین اثر او دانست که ابتدا با نام مستعار لطیف تلخستانی منتشر شد. این اثر، نخستین مجموعه داستانی است که هم در مضمون و هم در فضا بهطور کامل به کرمانشاه گره خورده و توانسته است تصویری زنده از زیست اجتماعی مردم این شهر ارائه دهد.
زرعی با تأکید بر اینکه بومینویسی تنها در ارائه زبان خلاصه نمیشود، توضیح داد: برای بومینویسی ضروری است نویسنده در روایتش از همه داشتههای اقلیم مورد نظرش استفاده کند؛ از لحن و گفتار مردم گرفته تا نوع پوشش، غذاها، باورها، متلها، ضربالمثلها، نوع نگاه به زندگی، تاثیرات تاریخی، وضعیت جغرافیایی و بسیاری خصوصیات دیگر. وقتی این عناصر در کنار هم بیایند، اثری که خلق میشود را میتوان ادبیات بومی و یا اقلیمگرا دانست.
وی در ادامه به چند نویسنده دیگر اشاره کرد و گفت: در کنار درویشیان، نویسندگانی مثل خانم پیمانه روشنزاده با کتاب (نسترنها بر شانه دیوار) نیز در همین فضا قلم زدند. البته آثار این نویسندگان بیشتر تحت تأثیر درویشیان بود و همان دغدغههای بومی را دنبال میکرد، اما با زبان و ساختاری سادهتر.
بازتاب واقعیت اجتماعی در داستانهای کرمانشاه
زرعی در ادامه گفت: من هم در مجموعه «شادی و شیون» کوشیدهام زبان و فرهنگ کرمانشاه را حفظ کنم. در این کتاب از گویش کرمانشاهی، ضربالمثلها، غذاهای محلی و خردهفرهنگهای مردم استفاده کردهام. هدفم فقط نوشتن داستان نبود، بلکه میخواستم بخشی از حافظه فرهنگی این شهر را ثبت کنم. درواقع، حفظ آن برایم نوعی مسئولیت فرهنگی محسوب میشود.کتاب «پروانه» نوشته خانم عاطفه کنجوری دقیقاً در راستای ثبت و ضبط فرهنگ منطقه نوشته شده است که توسط انتشارات دیباچه منتشر شد.
وی در توضیح دیدگاهش درباره نسبت ادبیات بومی و ملی نیز گفت: بهنظر من، داستاننویسی بومی وادبیات ملی چندان جدا از هم نیستند مگر این تفاوت که در نوشتههای اقلیمی ناگزیریم در برخی آثار با زبانی بنویسیم که بیشتر مردم آن را بفهمند، طوریکه ریشههای بومی بهراحتی در ذهن و یادشان جا بگیرد چون زبان بومی ، سرمایه فرهنگی هر منطقه است و باید آن را زنده نگه داشت. با این حال، هدف نهایی در ادبیات، رساندن پیام انسانی است، نه محدود ماندن در یک جغرافیای خاص.
ادبیات بومی و ملی؛ دو مسیر همسو با هدفی مشترک
زرعی درباره تأثیر پایتخت بر جریانهای ادبی هم نظر روشنی دارد و گفت: عدهای فکر میکنند نویسندگان شهرستانی تحت تأثیر ادبیات پایتختاند، اما واقعیت این است که پایتخت خودش از شهرستانیها تشکیل شده است برای مثال احمد محمود و بسیاری همدیاران او از جنوب کشور، گلشیری و عده بسیاری از همشهریانش از اصفهان، افغانی و سایر داستان نویسان کرمانشاهی از این شهر و دیگران هم از شهرها و استانهای دیگردر تهران فعالیت کردهاند. بنابراین نمیشود گفت نویسندهای از پایتخت تأثیر میگیرد. ادبیات تهران حاصل گردآمدن فرهنگهای گوناگون است و هر نویسندهای سهمی در شکل دادن به آن دارد.

زرعی در ادامه گفت: کرمانشاه در مسیر داستاننویسی خود همگام با دیگر شهرها حرکت کرده است. نه از آنها عقب مانده و نه جلوتر رفته. داستاننویسی در اینجا هم مثل دیگر نقاط کشور، مسیر رشد و تحول خود را طی کرده و همچنان در حال گسترش است.
ادبیات بومی، فرزند دغدغه است نه دستور
وی در پایان درباره نقش نهادها در تقویت داستاننویسی بومی نیز عنوان کرد: بهتر است که در این زمینه هیچ نهاد یا سازمانی نکوشد تا داستاننویسان را به سمت موضوعی خاص تشویق و یا هدایت کند چون وقتی پای دستور در قالب پیشنهاد، تعیین جایزه و… در میان باشد آنچه ارائه میشود اثر گذاری خود را از دست خواهد داد زیرا کاری که با دستور العمل تهیه شود برآمده از دل و جان برآمد نخواهد بود.
زرعی معتقد است که نوشتن باید بر اثرعلاقه و دغدغه شکل بگیرد اگر کسی واقعاً حرفی برای گفتن دارد، خودش دست به قلم میشود و نیازی به سوق داده شدن و ترغیب و تشویق دیگران ندارد؛ در یک کلام حمایت واقعی توسط مردم انجام میگیرد، نه از طرف نهادهای دولتی.
نظرات