سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ جلد کتاب به عنوان ویترین یک کالای فرهنگی میتواند در جذب و ایجاد انگیزه برای مطالعه آن کتاب موثر باشد. یک طراحی خوب میتواند هنرمندانه پیام و فضای کتاب را منتقل کند و مخاطب را درباره موضوع کتاب راهنمایی کند و چه بسا میتواند به برندسازی ناشر یا نویسنده کتاب نیز کمک کند.
طراحی جلد کتاب در ایران به ویژه تا پیش از دهههای ۵۰ و ۶۰ حال و هوایی متاثر از هنرهای سنتی مانند مثل نگارگری، تذهیب، خوشنویسی و هنرهای تزئینی بود و اغلب با خطاطیهای زیبا و نقشمایههای سنتی تزئین میشد؛ طراحیها بیشتر ساده و نمادین بودند و کمتر به سمت تصویرسازیهای پیچیده میرفتند. با ورود چاپ افست و صنعتیتر شدن نشر، طراحی جلد کتابها هم مدرنتر شد. در این دوره هنرمندان و طراحان گرافیکی مطرحی پا به عرصه گذاشتند که باعث رشد قابل توجهی در کیفیت و تنوع طراحیها شد.
در سالهای اخیر، وضعیت طراحی روی جلد کتابها در ایران دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است. هرچند دهههای گذشته شاهد رشد و شکوفایی این حوزه بودیم و طراحان گرافیک با خلاقیت خود در این حوزه پیشگام بودند. اما امروز شرایط اقتصادی و تغییرات در صنعت نشر باعث شده است تا این فضای خلاقانه کمتر دیده شود، گاهی طراحیها به سمت بازاری شدن میرود، گاهی هم طرحهای آماده توسط هوش مصنوعی روی جلد کتابها دیده میشود. درباره مسائل طراحی روی جلد کتاب و دلایل کاهش خلاقیت در این حوزه با کورش پارسانژاد، مدیر هنری، طراح گرافیک و مدرس دانشگاه گفتوگو کردیم.
این روزها وضعیت طراحی روی جلد کتابها از لحاظ طراحی چگونه است؟ چرا به نظر میرسد خلاقیت میان طراحان گرافیک کم شده؟
در دهه ۷۰ یعنی حدود ۳۰ سال پیش، نشر در ایران کمی قوت گرفته بود. ناشران زیادی پا به عرصه نشر گذاشته بودند و به دنبال آن طراحان گرافیک قابل ملاحظهای به کار طراحی روی جلد کتابها پرداختند. همزمان با این موضوع، محوطه دیگری از طراحی گرافیک، یعنی طراحی پوستر حرفهای و سفارش گرفتن طراحان در مقولات پوسترهای فرهنگی، اجتماعی یا تبلیغاتی قوت گرفته بود.
اگر بخواهیم پوستر را در شکل کلاسیک که در اندازه بزرگ چاپ و تکثیر میشود در نظر بگیریم، طراحان گرافیک رغبت بیشتری برای کار روی پوستری که مثلاً در ابعاد ۱۰۰ در ۷۰ سانتیمتر منتشر میشود دارند. چرا که پوستر در ابعادی مناسب و نمایشگاهی تکثیر میشود و با مخاطب خود ارتباط برقرار میکند.
وقتی در این حوزه سفارش کم شد، طراحان گرافیک ایران سراغ حوزه دیگری رفتند که بتوانند مشغولیتها و ایدههای ذهنی خود را به صورت حرفهای در معرض دید قرار دهند. این نیاز در طراحی جلد کتاب نمود پیدا کرد و طی سالها باعث شد که طراحی جلد کتاب در ایران به یک ویژگی خاص و ممتاز تبدیل شود. حتی شاید باعث شد در بسیاری از کشورها این بخش از شاخه طراحی گرافیک بیشتر شناخته شود. در ایران شاهد طراحیهای جلد زیادی هستیم که به نسبت موارد مشابهش در کشورهای دیگر جلدهای پرکارتری هستند و این خودش تبدیل به یک ویژگی در طراحی گرافیک معاصر ما شد. اما امروز در شرایط خاصی هستیم. برخی دوستان اهل فن میگویند وقتی وضعیت اقتصاد نامناسب باشد، اولین جایی که لطمه میخورد بخش فرهنگ و هنر است و در اولویتهای آخر قرار میگیرد.
حال حساب کنید که امروز بسیاری از ناشران با تیراژ ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه کتاب چاپ میکنند و حتی دیگر چاپ افست هم نمیشود و در این حدود تیراژ معمولاً با چاپ دیجیتال یا ریسو منتشر میشوند. در صورتی که حداقل چاپ کتابهایمان در دهههای گذشته سه هزار نسخه بود. وقتی که یک ناشر نهایتاً ۵۰۰ نسخه کتاب چاپ میکند، به نظر من برخی از مشاغل در این حوزه از بین میرود که یکی از آنها طراحی جلد کتاب است. یعنی آن ناشر، با توجه به تیراژ اندک کتابهایش، دیگر توانایی پرداخت حقالزحمه مناسب به طراح گرافیک را ندارد.
در این میان ناشران اندکی باقی میمانند که به مقوله طراحی گرافیک کتاب (روی جلد و داخل کتاب به عنوان یک پکیج) اهمیت میدهند و اینجاست که در خروجی کار این ناشران شاهد آثار خوبی هستیم. ناشرانی که پس از سالها فعالیت حرفهای به این درک و دریافت رسیدهاند که وجود یک مدیر هنری قابل در چارت سازمانی نشر میتواند باعث خروجی آثاری یکدست و ممتازی باشد. یک مدیر هنری که بتواند ضمن ساماندهی و راهبری آثار تولید شده یک اتمسفر مشترک در خروجی کتابها به ویژه در طراحی روی جلد ایجاد کند.
امروزه گاهی طراحی جلدهای خوبی مشاهده میشود که شما را جلوی ویترین کتابفروشی نگه میدارد ولی این میزان از کیفیت، به طور کلی بیشتر وابسته به وضعیت نشر است. متاسفانه کتاب رفتهرفته از سفره فرهنگی اکثر مردم حذف میشود و این زاییده شرایط اقتصادی فعلی است. در این شرایط باید به تمام ناشرانی که کوشش میکنند به سختی با چاپ کتابهای خوب چراغ نشر را روشن نگهدارند دست مریزاد گفت.
با توجه به موارد ذکر شده تصور میکنم وضعیت طراحی جلد کتاب، امروزه از لحاظ کیفیت و کمیت به قوت دهههای گذشته نیست هر چند که کماکان شاهد خلق آثار بسیار خوبی از برخی طراحان توانمند هستیم، اما با توجه به اینکه در کشوری با جمعیت قریب به ۹۰ میلیون زندگی میکنیم انتظار من بیش از این است. شاید من کمی در این مورد سختگیر یا ایدهآلیست باشم!
زمانی در دهه ۴۰ و ۵۰ پوسترهای سینمایی توسط طراحان بزرگی مانند مرتضی ممیز نوعی از پوستر فیلم ارائه شد که با شیوه قبلی که برای به اصطلاح فیلمفارسی استفاده میشد بسیار متفاوت بود؛ در آن پوسترها اندیشه، خلاقیت و طراحی خوب میدیدید
در واقع از نظر شما مسائل اقتصادی در این حوزه تعیین کننده است؛ طراحان گرافیک باید به چه نکاتی توجه کنند که مخاطب کتاب را بیشتر جذب کنند؟
یک طراح گرافیک حرفهای به ویژه در شاخه نشر غیر از اشراف به الفبای طراحی گرافیک و اصول دیزاین، باید تجربه کار در محیط نشر کتاب داشته باشد و به غیر از درک محتوی مخاطبشناسی هم بداند. همچنین باید دارای ایده خوب و خلاقانه و یک اجرای بینقص حرفهای باشد. این ایده با توجه به نوع نگاه طراح علاوه بر هم راستا بودن با محتوای کتاب باید طراح را در مقام یک مولف نیز در حرفه خودش قرار دهد. یعنی چیزی را در قالب ایدهای که دارد به کتاب اضافه کند و به یک طرح اورجینال برسد.
هر طراح نگاه خاص خودش را دارد و ممکن است به مرور شیوه خودش را پیدا میکند که او را از سایر همکارانش متمایز میکند؛ به طوری که از روی طرحها میتوان فهمید نمونه کار چه کسی است. در نهایت یک ایده قابل توجه که افزودهای فراتر از محتوی را در خود دارد با یک اجرای بدون نقص به یک جلد مناسب و خوب ختم میشود.
امروزه میبینیم اکثر طرحهای روی جلد کتابها به سمت تایپوگرافی میرود؛ این خلاقیت که گفتید چقدر در کار طراح موثر است؟
اتفاقاً تایپوگرافی که شما به آن اشاره کردید ویژگیهایی دارد که اگر بخواهید در آن خلاقانه برخورد کنید بسیار جذاب و البته سخت است. تایپوگرافی میتواند مفهوم طراحی از طریق نوشتار را داشته باشد، بر عکس پیکتوگرافی که در آن شما با دیدن شکلی جملهای را به یاد میآورید، حروف تاثیر بصری دارد. اتفاقاً کار بسیار سختی است که شما بتوانید جلد کتابی طراحی کنید که پایه اصلی آن نوشتار باشد و بتواند مفاهیم متناسب با محتوا را بیان کند. اینکه تایپوگرافی را امروز کمی بیشتر روی جلد میبینید تاثیراتی است که در طراحی گرافیک معاصر ما از همان دهه ۷۰ شروع شد و توسط طراحان نسل چهار بیشتر به آن پرداخته شد.
البته این به آن مفهوم نیست که ما پیش از آن آثار تایپوگرافی نداشتیم. اگر مثلاً در دهه ۵۰ کارهای بهزاد گلپایگانی را نگاه کنید اکثر قریب به اتفاق جلد کتابهایی که او طراحی کرده طراحی با نوشتار است اما در دهه ۷۰ توسط نسل چهار تایپ اهمیت ویژهای پیدا کرد؛ تایپی که تنها برای خوانده شدن نیست و مفاهیم تصویری هم در آن وجود دارد. ماجرای تایپوگرافی از اینجا شروع شد و به نسلهای بعد هم منتقل شد. به اضافه اینکه طراحی گرافیک از نظر بصری دو عنصر اصلی دارد: تصویر و نوشتار، که هر کدام از اینها اهمیت خودشان را دارا هستند. ضمن اینکه هر نوشتاری با هر قلمی دارای فرم خاص خودش هست که در آن فرم هم محتوای خاص خودش نهفته است و روی بیننده تاثیر خود را میگذارد. اگر شما نوشتار یک پوستر را با قلم نستعلیق ببینید و سپس همان پوستر را با قلم نسخ، دو نوع حس متفاوت به شما منتقل میشود.
هوش مصنوعی حتماً باید باشد و فکر میکنم وجودش برای طراحان حرفهای، کارآزموده و خلاق بسیار مبارک است. با این حال ممکن است در آیندهای که شاید چندان هم دیر نباشد موجب حذف یا کمرنگ شدن بعضی از تخصصها حداقل حوزه طراحی باشد
با ورود هوش مصنوعی آینده این هنر را چطور میبینید؟
آنقدر هوش مصنوعی شتابان پیش میرود که کمی جواب دادن به این سوال را سخت میکند و باید کمی محتاطانه پاسخ داد. اما زمانی که در اواخر دهه ۶۰ و اوائل دهه ۷۰ شمسی کامپیوتر به عنوان یک وسیله به میز کار طراح گرافیک ایرانی اضافه شد، طراحانی که سالها کار میکردند باید از کار دستی، روی کار با کامپیوتر و خروجی گرفتن از طریق کامپیوتر شیفت میکردند. در این بین شاهد طراحانی بودیم که کامپیوتر و امکاناتی که نرمافزارهایش داشت، روی کیفیت کارشان تاثیر نه چندان مثبت گذاشت چون بیشتر متاثر از امکانات متنوع کامپیوتر قرار گرفته بودند. دیدن آثار قبلی این دسته از طراحان که با دست انجام داده بودند به مراتب دلنشینتر بود.
اما یک سری از طراحان گرافیک، به کامپیوتر به عنوان یک وسیله نگاه کردند؛ یک ابر ابزار که میتواند هم زمان را در اجرا کاهش بدهد و هم نتیجه کار تمیزتر باشد و هم قدرت کنترل دارد و طراح در هر مرحله به مرحله قبلی میتواند برگردد و ویرایش کند.
آن دسته از طراحانی که خصلتهای شخصی کارشان با آمدن کامپیوتر خراب نشد، اتفاقاً کامپیوتر برایشان فوقالعاده مفید بود. امروز مگر میشود بدون کامپیوتر کار کرد؟ فکر میکنم هوش مصنوعی نیز همینطور باشد. هر چند میبینیم با این رشد روزانهای که دارد در جاهایی هم دارد با زیرکی جای هوش انسانی را هم میگیرد، اگر طراحان به هوش مصنوعی مانند یک ابزار نگاه کنند که میتواند اجراهای بینقصتری ارائه دهند و ایده خود را به یک اجرای خارقالعاده برسانند بسیار لازم و مفید است.
به نظر من هوش مصنوعی حتماً باید باشد و فکر میکنم وجودش برای طراحان حرفهای، کارآزموده و خلاق بسیار مبارک است. با این حال ممکن است در آیندهای که شاید چندان هم دیر نباشد موجب حذف یا کمرنگ شدن بعضی از تخصصها حداقل حوزه طراحی باشد.
اما محوطه گرافیک حرفهای، محوطه ای است که بر اساس یک نیاز کار به طراحان گرافیک سپرده میشود. این خاصیت دیزاین است. امیدوارم سفارشدهندگان به طراحان گرافیک در بخش فرهنگ و بقیه بخشها جای طراحان را با هوش مصنوعی عوض نکنند و برای اصالت و موجودیت همه هنرها ارزش قائل شوند. اما تصور می کنم تا زمانی که خلاقیت در انسان وجود دارد، یا بهتر بگویم تا انسان وجود دارد هوش مصنوعی از انسان عقبتر است!
به نظر شما اگر ضعفی در کیفیت طراحی وجود دارد متوجه سختافزار است یا نیروی انسانی؟
حتماً به نیروی انسانی برمیگردد. شما در ابزار چیزی کم ندارید. آن نیروی انسانی احتمالاً جایی ممکن است ضعفی داشته باشد و در چرخهای که کار به او سپرده میشود خطاهایی متوجه افراد دیگر باشد، مانند دخالتهای غیر تخصصی در کار طراحان که در خروجی آثارشان تاثیر منفی دارد.
خلاقیت را چطور باید حفظ کرد؟
خلاقیت یک حوزه پیچیده است. بخشی از آن در وجود انسان از بدو تولد میتواند وجود داشته باشد. البته شکوفایی آن خلاقیت و استعداد نیاز به تمرین و ممارست فراوانی دارد. پرورش خلاقیت میتواند توسط کسانی که در آن زمینه کار مدام کردهاند تدریس شود. طراح گرافیکی که کار مدام انجام میدهد ذهنش مانند ورزشکاری است که دائم باید بدنش را آماده نگه دارد. طراحی که مدام در طول روز کار میکند، به طراحی گرافیک فکر میکند و درباره حرفهاش مدام کار میبیند، گویا ذهنش صیقل میخورد و قویتر و خلاقتر و سریعتر میشود و طراحانی که دائماً در حال کنجکاویهای هنری در همه هنرها هستند: فیلم میبینند، موسیقی گوش می دهند و انواع تصویر را مشاهده میکنند و کتاب می خوانند میتوانند طراحان خلاقتری باشند.
وضعیت طراحی پوسترهای سینمایی و تئاتر را چطور میبینید؟
متاسفانه باید بگویم که طی این سالها در محوطه سینما به ندرت پوستری دیدهام که احساس رضایت کنم. زمانی در دهه ۴۰ و ۵۰ پوسترهای سینمایی توسط طراحان بزرگی مانند مرتضی ممیز نوعی از پوستر فیلم ارائه شد که با شیوه قبلی که برای به اصطلاح فیلمفارسی استفاده میشد بسیار متفاوت بود؛ در آن پوسترها اندیشه، خلاقیت و طراحی خوب میدیدید. این پوسترها را روی در و دیوار شهر میشد مشاهده کرد. این روند کمابیش تا چند دهه توسط طراحان مختلف ادامه پیدا کرد ولی الان متاسفانه دیگر نه شاهد آن خلاقیتها هستیم و نه طراحیهای خوب میبینیم. امروز پوسترها را تنها پشت شیشه سینماها و شبکههای اجتماعی آن هم با تلفن همراه و در ابعاد کوچک می بینیم. البته به نظر من به تعداد چشمانی که آن پوسترها را چه در تلفن همراه و چه در پشت شیشه سینماها میبینند، کار تکثیر میَشود و پوستر خوب کار خودش را میکند. اما متاسفانه در زمینه سینما پوستر خوب بسیار کم داریم. در تئاتر اوضاع کمی بهتر است آن هم شاید به دلیل ماهیت تئاتر است که مخاطبان خاصتری دارد.
نظر شما