سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: «لعنت بهش، پرنس واسیلی، جنوا و لوکا دیگه رسماً ییلاقهای ناپلئون شدن،» این خط آغازین شاهکار دورانساز لئو تولستوی، «جنگ و صلح» است. متن ادامه پیدا میکند و سن پترزبورگی را در قرن نوزدهم به تصویر میکشد که پر است از «از خود راضیهای باکلاس»، ««خل و چلهای تمامعیار»، «دخترهای خوشتیپ» و «میخوارههای قهار». آنها «حرف مفت میزنند»، «ککشان هم نمیگزد» و «چای دبش میزنند به بدن»، و دیری نمیپاید که سربازها شروع به «جولان دادن» میکنند.
خوانندگان فهیم چه بسا متوجه شوند که این نه نثر اصلی روسی تولستوی است که در سال ۱۸۶۹ منتشر شد، و نه هیچکدام از ترجمههای انگلیسی متعددی که اکنون در مالکیت عمومی قرار دارند و به وفور در دسترساند. این نسخه «بوگان استرالیایی» (اصطلاحی برای توصیف افراد از طبقه کارگر و عامی در استرالیا با رفتارهای خاص) اثر اَندر لوئیس است، نام مستعار یک تحلیلگر ۳۹ ساله فناوری اطلاعات و پدر دو فرزند ساکن ویکتوریا. لوئیس از خانه خانوادگیاش در شمال حومه ملبورن، از طریق زوم توضیح میدهد: «در سال ۲۰۱۹ نه فرزند داشتم و نه شغل، بنابراین وقت زیادی برای پرداختن به کارهای به ظاهر بیاهمیت داشتم».
او اولین بار تنها چند سال پیش از آن «جنگ و صلح» را خوانده بود و همیشه عاشق ادبیات بود، چندین رمان را با هزینه شخصی منتشر کرده و به گروههای دانشآموزی نویسندگی خلاق تدریس میکرد. جایی که به شوخی به بچهها میگفت هر نویسنده مشتاقی باید شاهکار ۱۵۰ ساله تولستوی را بخواند. او میخندد: «اما هیچکدامشان این کار را نمیکنند، از جمله خودم.»
این کتاب قطور ۱۲۰۰ صفحهای همیشه «صعبالوصول» به نظر میرسید. سپس، در سال ۲۰۱۷، او به گروهی در رِدیت پیوست که متعهد شدند آن را در یک سال به پایان برسانند و هر روز بهصورت گروهی یکی از ۳۶۱ فصل آن را میخواندند. آنچه به عنوان یک چالش آغاز شد، به یک کشف و شهود تبدیل گشت، و به زودی لوئیس تصمیم گرفت کتاب محبوب جدیدش را خط به خط به واژگانی آشناتر ترجمه کند.
لوئیس بین لیلیدِیل در دره یارا و شهر ساحلی وونتاگی بزرگ شده بود و با فرهنگ دهه نودی شامل موسیقی گروه TISM، برنامه تلویزیونی Full Frontal، پای گوشت و باشگاههای فوتبال استرالیایی پرورش یافته بود، جایی که «استراین» (لهجه عامیانه استرالیایی) در میان خانواده بزرگش مثل زبان اول بود.
او میگوید: «این یک شجرهنامه عظیم است، و تعداد زیادی بوگان در آن وجود دارد، از همه نوع و شکل، که چیز زیبایی است. استفاده از این زبان عامیانه بسیار خاص و بسیار غیررسمی به عنوان یک دریچه برای نگاه کردن به این رمان مثلاً، اشرافی روسی، ذاتاً جالب و خندهدار است.»
او با استفاده از یک ترجمه مربوط به سال ۱۹۲۲ که حق تألیف آن منقضی شده بود به عنوان منبع، دریافت که اصطلاحات عامیانه و نشانگرهای طبقاتی خاکی استرالیا به طرز عجیبی با دنیای تولستوی همخوانی دارند. «طیفی از «بوگان» وجود دارد، همه آنها شبیه هم نیستند. انواع مختلفی از «بوگان» وجود دارد، بنابراین میخواست شخصیتهای مختلف تقریباً با انواع مختلف «بوگانها» همتراز شوند.
«تولستوی کتاب را ۶۰ سال پس از زمانی که داستان در آن اتفاق میافتد نوشته است، بنابراین راوی کتاب در واقع دچار ناهمزمانی تاریخی است. او میتواند به چیزهایی اشاره کند که پس از وقایع کتاب اتفاق افتادهاند. بنابراین من در تشبیهات خود به پای فورانتونتی (نوعی پای گوشت معروف استرالیایی) یا فورد فالکون (نوعی خودرو) اشاره کرده ام. چیزهایی که در روسیه قرن نوزدهم وجود نداشتند.»
همینطور عباراتی مانند «استروث» (اصطلاح تعجب استرالیایی)، «یک خروار» (به جای a shit tonne) یا کاربرد منحصربهفرد استرالیایی کلمه «کانت» (cunt). لوئیس اولین استفاده از کلمه اخیر را برای پرنس آناتول نگه داشت. شخصیتی که مورد نفرت بسیاری از خوانندگان است و لوئیس او را یک «احمق تمامعیار» مینامد. او با خنده میگوید: «وقتی برای اولین بار از آن کلمه خاص در «جنگ و صلح» تولستوی استفاده کردم، حس غرور عجیبی داشتم.»
گاهی اوقات، ۳۴۷ صفحهای که او تاکنون ترجمه کرده، یادآور انبوه آثار کلاسیک بازآفرینیشدهای است که پس از موفقیت «غرور و تعصب و زامبیها» در سال ۲۰۰۹، کتابفروشیها را پر کردند. اما لوئیس به وضوح این کار را برای پول انجام نمیدهد – دو کتاب اول عمدتاً برای سرگرمی خودش و چند غریبه آنلاین تکمیل شدند، پیش از آنکه پس از پدر شدن، اساساً آن را رها کند.
سپس، در ماه آوریل، لیا رایچ، نویسنده حوزه فناوری از آمریکا، در ردیت به طور اتفاقی با کار لوئیس برخورد کرد، و آن را «کرمچالهای به سوی اینترنتی متفاوت؛ اینترنتی بهتر و انسانیتر» نامید. او گزیدهای از آن را در بلواسکای (یک شبکه اجتماعی) منتشر کرد و یکشبه، فروش کتاب الکترونیکی او از کل شش سال گذشته بیشتر شد.
او در حالی که هنوز از توجه ناگهانی پس از پست پربازدید رایچ شگفتزده است، میگوید: «فکر میکنم تصور اینکه شاید بعضی از افرادی که هرگز این کتاب را نمیخواندند، حالا آن را بخوانند، چیز زیبایی است.»
«من واقعاً میخواستم این یک ترجمه واقعی باشد که وقتی نسخه من را میخوانید، هنوز هم «جنگ و صلح» را خوانده باشید. تفاوتش این است که حالا لهجه استرالیایی دارد و کمی طنز به آن تزریق شده که آن مانع [دشواری اولیه کتاب] را از بین میبرد.»
حالا لوئیس امیدوار است پروژه زمانی متوقفشده را احیا کند. تنها ۱۴ کتاب دیگر برای ترجمه باقی مانده است. او میگوید: «بسیاری از صحنههای مورد علاقهام در کتاب هنوز در راهند و بعد فصلهایی هم هست که یادم میآید تمامشان کردم و با خودم گفتم: “این دیگر چه بود؟ ”. «نمیدانم وقتی به آنها برسم چه کار خواهم کرد… اما زمان زیادی برای فکر کردن به آن دارم.»
منبع: گاردین ،۱۸ می ۲۰۲۵
نظر شما