مرتضی لطیفی در حاشیه نخستین دورهمی هفتگی «شرح مثنوی مولوی» استان مرکزی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک با اشاره به اینکه «شرح مثنوی مولوی» با رویکرد و نگاه به مطالعه میان رشتهای مباحث روانشناختی، جامعه و هستی شناسی و … هر هفته برگزار میشود، گفت: اداره کلاسها و نشستهای هفتگی «شرح مثنوی مولوی» با رویکرد و نگاه امروزی و منطبق بر نیاز انسان معاصر، در این دورهمی هفتگی خوانش و تفسیر و تعبیر و مطرح میشود.
وی افزود: این نگاه به دلیل ضرورت است که ادبیات بیش از هر زمان دیگر باید در نشان دادن شیوههای درست زندگی یا نزدیک کردن رفتار و گفتار آدمی به اخلاق و معنویت وارد عمل شده، چراغ بتاباند، دست بگیرد و راه ببرد.
لطیفی بیان کرد: ذهن ما دارای ترافیک و ازدحامی است از تصویرها و نامهایی که فقط با آنها افتخار میکنیم و در این راستا پر از نامهایی چون فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی است اما واقعاً از خودمان بپرسیم تک تک اینها را چقدر میشناسیم؟

وی ادامه داد: به نظرم یک دلیل عمدهاش این است که بیشتر شارحان متنهایی مانند دیوان حافظ و مثنوی مولوی، در چهارچوب نگاه لغت معنایی و پیدا کردن زیباییهایی ادبی و بلاغی و دادن اطلاعات صرف، در رفتارهای خشک و سرد مکانیکی متوقف ماندهاند. بیشترشان از این موضوع غافل هستند که ادبیات و متنی مانند مثنوی باید به نیازهای معرفتی و اخلاقی انسان امروز و جامعه جهانی پاسخ دهد و صد البته که ادبیات فاخر فارسی از چنین توانایی و توانشی برخوردار است.
مدرس دورهمی هفتگی «شرح مثنوی مولوی» یادآور شد: رفتار مکانیکی و لغت معنایی با متن همچنین بهروز نبودن تفسیر مفسر، اغلب سبب میشود یک کتاب فنی و پر از لطایف و ریزه کاری مانند مثنوی نتواند با مخاطبان امروز که جهانشان ویژگیها و پیچیدگیهای خودش را دارد، ارتباط برقرار کند.
این مثنوی پژوه خاطرنشان کرد: آثار شعری ادبیات فارسی ایران مثل مثنوی حتمأ میتواند پل ارتباطی میان حکمت عرفانی گذشته و نیازهای معنوی و فلسفی امروز جامعه ایرانی و جهانی باشد؛ هنگامی این کار ممکن است که معلمان و استادان و شارحان ادبیات با دیدی فراخ و جامع و روزآمد، شخصیت انسان امروز همچنین نیازها، دردها و رنج ها و دغدغه های گذشته و نو پدید را عالمانه بشناسند. نباید از حقیقت گریخت؛ بهعنوان معلم و دانشآموز ادبیات، اکثریت قریب به اتفاق شرحهایی که من دیدهام بهروز و کارآمد نیستند، مثلأ نگاه کنید در موضوع عشق، بدون آگاهی از پژوهشهای عشق شناسانه علمی نو، در همان تعریفها و نگاههای کهنه و تکراری و عادت شده، متوقف شدهاند.

لطیفی در باره نخستین کلمه مثنوی «بشنو» و تفسیری که در دورهمی «شرح مثنوی مولوی» که در این نشست خوانش و تفسیر شد گفت: این کلمه درگاه یا جای ورود به جهان معرفتی و عرفانی مولاناست. مولانا بیش از ۵۰۰ بار شنیدن و مشتقات آن را به کار برده است. مانند مارتین هایدگر آن را در برابر حس و ادراک دیدن، برتر و بالاتر میداند چون امکان دیالوگ و گفتوگوی با خود و جهان، لاجرم ادراک و شناخت را در مواجهه با جهان بیرون فراهم می کند. البته میدانیم که آداب و پیش شرط های خودش را هم دارد. مولوی میگوید برای شنیدن فعال ابتدا باید خاموش شد. انسانی میتواند خوب حرف بزند، خوب ارتباط همدلانه و ایمپاتیک برقرار کند که قبلأ خاموشی و سکوت و شنیدن را تمرین کرده باشد.

نظر شما