یکشنبه ۵ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۳
ایران‌شناسی مفهومی استعماری است/ ما همچنان ساختار تئوریک ایران را نشناخته‌ایم

ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: ایران‌شناسی به این دلیل استعماری است که ایران را به ابژه تبدیل می‌کند. منطق خاصی دارد و از بیرون نگاه می‌کند. ایرانی که بیرون است گویی غیر از من است اما رویکرد شریعتی و جلال چنین نبود. آنها از درون به ایران می‌پرداختند.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در نشستی که به مناسبت بزرگداشت صد سالگی جلال آل‌احمد به همت معاونت پژوهشی بنیاد ایرانشناسی و با همکاری خانه کتاب و ادبیات ایران شنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۲ برگزار شد، گفت: جلال آل احمد و علی شریعتی نشانه ناکامی هستند. جلال تا سال ۱۳۳۲ دچار جهالت ایدئولوژیک بود و در واقعه کودتا دچار شکست و سرخوردگی شد. جلال و روشنفکرانی مانند او با پرسش‌های زیادی مواجه شدند از جمله اینکه دقیقاً مقابل چه جریانی شکست خوردند؟ در دوره شاه از وقایع سال ۱۳۳۲ به عنوان قیام ملی یاد می‌شد و جلال آل احمد احساس جهالت می‌کرد.

فیاض ادامه داد: جالب است که مرحوم منوچهر آشتیانی، از توده‌های پیش از انقلاب و از شاکردان هایدگر و لوویت نیز به من می‌گفت که احساس جهالت می‌کند و به این مسئله اشاره می‌کرد که هیچ فرآیندی در ایران نداریم، هیچ چیزی از آن نمی‌دانیم و چیزهایی که نشانه پیشرفت می‌دانیم در حقیقت نشانه عقب ماندگی ما است و مدام در جا می‌زنیم. کسی مانند داریوش شایگان نیز به چنین مسائلی اشاره می‌کرد و به یاد دارم که می‌گفت ای کاش گذشته یا تاریخ نداشتیم و مانند کشورهای دیگر رشد می‌کردیم. این احساس جهالت مسئله مهمی است و من فکر می‌کنم که همچنان در دانشگاه جهالت را تولید می‌کنیم؛ کسی که استاد می‌شود دیگر مطالعه نمی‌کند و همه دچار جهالت عمومی هستیم.

او توضیح داد: جلال که شکست می‌خورد و سرخورده می‌شود تازه به خودش می‌آید و به مردم‌نگاری ایران روی می‌آورد و از ایدئولوژی خارج می‌شود. او حدود پنج هزار روستا را به دقت بررسی کرد. باید توجه داشته باشیم که شهرهای ایران روستایی هستند و ایده‌اال تایپ ما روستا است و باید به دقت بررسی شود. این مسئله در اندیشه ما نیز نمود دارد؛ عرفان عشایری است، فلسفه شهری است و حکمت روستایی است. مرکز ثقل ما روستا است. شناخت ایران برای جلال جدی است. پس از این دوره جلال وارد کارهای تئوریک می‌شود و غرب‌زدگی را می‌نویسد. جلال در آثارش به مسائل جنسی نزد ایرانیان نیز پرداخته است و آن را مسئله مهمی می‌داند.

او افزود: همواره در دوره‌های تاریخی دولتمردان از تمدن سخن می‌گفته‌اند شاه معتقد بود که در حال رسیدن به تمدن بزرگ هستیم و پس از انقلاب نیز دولتمردانی پیش‌بینی می‌کردند که در سال ۱۴۰۰ تمدن اسلامی ایرانی وارد مرحله جدیدی می‌شود. من سال‌ها قبل پیش‌بینی کردم که ما با بحران‌های متعددی درگیریم اما آن زمان به حرف توجه نشد. جلال آل احمد نیز در زمان خودش با چنین مسائلی درگیر بود.

فیاض ادامه داد: ما ساختارهای تئوریک تفکر ایرانی را نمی‌شناسیم. ما اساس تفکر فلسفی شریعتی را همچنان نمی‌دانیم. نمی‌دانیم او چرا موفق شد. کل عمر علمی و پژوهشی شریعتی سه تا چهار سال است؛ در این مدت چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ او شخصیتی است که اندیشه‌هایش بر جریان‌های سیاسی مهمی در کل خاورمیانه تاثیر گذاشته است.

او درباره اهمیت شناخت ایران و مقوله ایران‌شناسی توضیح داد: ویژگی کسانی مثل شریعتی و جلال این است که تلاش کردند ایران را از درون بشناسند. ایران‌شناسی مقوله‌ای استعماری و غربی است و نسبت به ما جهالت ایجاد می‌کند. ایران‌شناسی چه چیزی به دانش ما نسبت به ایران ایجاد کرده است؟ یک گزاره درباره ایران نمی‌توانیم بگوییم. آیا رساله‌ای درباره اقتصاد ایران و فرهنگ داریم؟ درباره تاریخ‌نگاری ایران داریم؟

او ادامه داد: ایران‌شناسی به این دلیل استعماری است که ایران را به ابژه تبدیل می‌کند. منطق خاصی دارد و از بیرون نگاه می‌کند. ایرانی که بیرون است گویی غیر از من است اما رویکرد شریعتی و جلال چنین نبود. آنها از درون به ایران می‌پرداختند. مردم‌شناس ایرانی باید از درون نگاه کند و در غیر این صورت ضد ایران است و نمی‌توانیم بفهمیم ایران به واقع چیست.

او افزود: ما از دوره امیرکبیر تلاش کرده‌ایم که مدرن شویم آیا این تلاش‌ها موفق بوده‌اند؟ نتایج انقلاب اسلامی چه بوده است؟ تمدن غرب را با اسکندر شروع می‌کنند؛ چرا او در ایران مستقر شد؟ چرا همیشه ایران میان قفقاز و خاور نزدیک درگیر بوده است؟ کسی این مسئله را مطالعه کرده است؟

او درباره مسئله جغرافیا در مطالعات تاریخی گفت: ایران را از مقوله تاریخ می‌دانیم و نه جغرافیا و این نگاه درستی نیست. جلال روستا به روستا ایران را بررسی می‌کرد. دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات ایران‌شناسی زده است و کل آن استعماری است و به جغرافیا کاری ندارد. جغرافیا بررسی را دقیق می‌کند اما تاریخ سیال است و همه چیز را ویران می‌کند. هیچ رساله جغرافیایی درباره ایران نداریم. از معدود کسانی که ایران را از درون بررسی کردند می‌توان به باستانی‌پاریزی اشاره کرد. جغرافیا ظرف تاریخ است و در آن بسیار ضعیف هستیم.

او به این نکته اشاره کرد: کتابی تولید نمی‌شود زیرا اندیشه نو و منظمی وجود ندارد و نباید مردم را متهم به نادانی کنیم. باید تاریخ و جغرافیا را به دقت بررسی کنیم در غیر این صورت هیچ راهی برای آینده پیدا نمی‌کنیم. کل دانش‌های انسانی باید به راهبرد تبدیل شوند. اینک مفهوم مردم دارد جایگزین انسان می‌شود و این مسئله مهمی است. مردم جای انسان می‌نشیند و شبکه‌های اجتماعی نیز همین کار را انحام می‌دهد. آیا رساله‌ای داریم که با مردم ایران باید چه بکنیم؟

ایران‌شناسی مفهومی استعماری است/ ما همچنان ساختار تئوریک ایران را نشناخته‌ایم

فیاض درباره برخی رویکردها به ایران گفت: برخی می‌خواهند بگویند ایران از نظر علوم تجربی پیشرفته بوده است و چنین هویتی به ایران می‌دهند. اما مسئله علوم انسانی چه می‌شود؟ آیا خواجه نصیر فقط دانشمند بوده است؟ یعنی او از نظر تفکر کلامی اسلامی اهمیت ندارد؟ کل اندیشه کلامی به بعد و قبل از او تقسیم می‌شود. چرا درباره این مساله بحث نمی‌شود؟

او به مسئله تفکر عرفانی اشاره کرد: با این تفکر عرفانی پیشرفت نمی‌کنیم زیرا از این ساختار عقلانیت به وجود نمی‌آید و تمدن شکل نمی‌گیرد. علوم انسانی را در نظر نمی‌گیرند و فقط رویکرد صوفی‌گرانه دارند. انحطاط مسئله‌ای جدی است. با شعار تمدن این اتفاق نمی‌افتد. ایران‌شناسی و علوم انسانی ما بدون عقلانیت است و فقط بازتولید تصوف و عرفان است. دین را افراد فاقد صلاحیت تفسیر می‌کنند و مداحان مفسر دین شده‌اند. دین نیز عرفانی و صوفیستی شده است. دین غیرعقلانی بسیار خطرناک است. سریال‌های ایرانی مانند مختار نیز بر همین مبنای عرفانی و صوفی‌گرانه ساخته شده‌اند. انحطاط ایران با ایران‌شناسی تئوریزه شده است.

در پایان ابراهیم فیاض در پاسخ به پرسش‌های مخاطبان درباره هویت ملی نزد جلال آل احمد گفت: خط تمدنی ما از آسیای میانه تا شمال آفریقا ادامه دارد و باید به دقت بررسی شود. جاده استعماری ما جاده ابریشم بوده است. هیچکس دقت نمی‌کند که چه اتفاقی دارد می‌افتد. جاده استعماری ما ابریشم است و داریم آن را بازتولید می‌کنیم. استعمار را در کشور خود جاری می‌کنیم. ما در دوره اسکندر و دوره مغول جاده ابریشم داشتیم. یعنی زمان‌هایی که ایران اشغال شده بوده است. مواجهه غرب و شرق در دوره اسکندر رخ می‌دهد. این خط تمدنی را باید مردم‌نگاری کنیم.

او افزود: سه چهار راه تمدنی داریم که در معرض تهدید آمریکا هستند. اگر تاریخ به جغرافیا فروکاسته نشود حتماً تبدیل به اسطوره می‌شود. ما با تاریخ اسطوره‌ای برخورد می‌کنیم. باید تاریخ جغرافیایی را بنویسیم و زمان و مکان به هم جفت شوند و در آن زمان ایران بومی تولید می‌شود. ما نه ایران غربی می‌خواهیم و نه ایران سنت‌گرا. جلال نیز ایران را بومی می‌دانست.

او ادامه داد: ما واقعیتی داریم به نام ایران و تمدنی داریم به نام غرب و تئوری‌ای به نام اسلام که هر سه اهمیت دارند. ما نمی‌توانیم به ایران فکر کنیم ولی غرب و اسلام را در نظر نگیریم. نمی‌توان این مسائل را نادیده گرفت. ما نباید از غرب بترسیم و باید پیشرفت‌های آن را درنظر بگیریم و بررسی کنیم. جهالت به غرب است که ما را غرب‌گرا می‌کند. مردم‌نگاری جلال حاصل ورشگسنگی در مدرنیسم و بوم‌گرایی است. باید آینده را بشناسیم و در غیر این صورت آینده روشن نخواهد بود و همراه بدبختی خواهد بود.

او در پایان سخنانش گفت: من پس از سال‌ها احساس جهالتم بیشتر شده است و امیدی به آینده ندارم. جهالت در حال بازتولید است و در همه جا آن را می‌بینیم. هنوز هم ایران را نشناخته‌ایم.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مجتبی IR ۲۲:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
    آخ! که دکتر حرف دل ما رو زده!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها