پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۵
«تمییز خبیث از طیب» روایتی از فتح خون/ پادکست فصل هفتم کتاب «فتح خون» از سوگواره «هنر و حماسه»

هفتمین قسمت از پادکست «تو را نیز عاشورایی است» با محوریت کتاب «فتح خون» به همت کارگروه پادکست هیئت هنر منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قسمت هفتم پادکست «تو را نیز عاشورایی است» با محوریت کتاب «فتح خون» مرتضی آوینی به همت کارگروه پادکست هیئت هنر منتشر شد.
هم‌زمان با انتشار قسمت هفتم، نوزدهمین سوگواره هنر و حماسه با شعار «تو را نیز عاشورایی است» در پردیس باغ ملی دانشگاه هنر برگزار می‌شود.
در این پادکست بریده‌هایی از کتاب «فتح خون» مرتضی آوینی بازگو می‌شود.
اپیزود هفتم این پادکست، «تمییز خبیث از طیب» نام دارد و گوینده این قسمت امیرحسین حیرانیان است.

https://www.ibna.ir/images/docs/files/000343/nf00343596-1.mp3

فصل هفتم

تمییز خبیث از طیب

فجر صادق دمید و مؤذن آسمانی در میان زمین و آسمان ندا در داد: سبوح قدوس رب الملائكه و الروح. امام به نماز فجر ایستاد و اصحاب به او اقتدا کردند و ظاهر و باطن و اول و آخر به هم پیوست.
میان ظاهر و باطن، وادی حیرتی است که عقل در آن سرگردان است. تن در دنیاست و جان در آخرت: این یک به‌سوی خاک می کشاند و آن یک به‌سوی آسمان، و چشم حس ظاهربین است. در میان لشكر عمر سعد نیز بسیارند کسانی که به نماز ایستاده‌اند. وا اسفا! چگونه باید به آنان فهماند که این نماز را سودی نیست اکنون که تو با باطن قبله سر جنگ گرفته‌ای؟ وا اسفا! چگونه باید این جماعت را از بادیه وهم میان ظاهر و باطن رهاند؟ امام، باطن قبله است و نماز را باید به سوی قبله اقامه کرد. آیا هیچ عاقلی پشت به قبله نماز اقامه می‌کند؟ نماز آن‌گاه نماز است که میان ظاهر و باطن جمع شود و اگر نه، مقتدای آن نماز که در لشكر یزید بخوانند شیطان است. اسلام لباسی نیست که با پیكر جاهلیت جفت بیاید؛ اما این‌جا دنیاست و بادیه وهم میان ظاهر و باطن فاصله انداخته است. شیطان جاهلان متنسک را با نماز می‌فریبد. در این‌جاست که ائمه کفر همواره از پیراهن عثمان عَلَم جنگ با علی(ع) می‌سازند. اگر آنان پرده از مطامع دنیایی خویش بر می‌داشتند که این خیل انبوه با آنان همراه نمی‌شد.
 شیطان جاذبه های دنیایی را زینت می‌دهد تا آدمی‌زاده را بفریبد... اما این فریب در نفس توست. شیطان تنها آنچه را که در نفس توست زینت می‌بخشد. سلطنت او تنها بر اغواشدگان خویش است و اغواشدگان شیطان، فراموشیانِ دیار وهم‌اند که اعمالشان با صورت‌هایی خیالی بر آنان جلوه می‌کند؛ سرابی با کاخ‌های خضرا، دژهایی هوش‌ربا، جناتی معلق بر آبگینه‌ها و پریانی غمّاز... خوابی که جز با دمیدن در ناقور مرگ شكسته نمی‌شود.
آری، این انگاره‌ای است که شیطان دینداران را به آن می‌فریبد. روزها و شب‌ها می‌گذرند و او می‌پندارد که فراموشش کرده‌اند... اما در زیر آسمان مگر جایی هم هست که از چشم مرگ پنهان باشد؟ هذا رأس قاتل الحسین؛ هذا رأس قاتل الحسین علیه السلام...
و از آن روز، دیگر آتش بر یاران حسین سرد و سلامت است و تیرها پیک‌های بشارتی هستند به بهشت. تیرها می‌بارند... تا بین ما و حیات دنیا را، هر چه هست، ببُرند و رشته توکل ما را محكم کنند و ما را به یقین برسانند و سرّ آنكه آتش بر ابراهیم گلستان می‌شود نیز یقین است...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها