محمدرضا سرسالاری، شاعر، روزنامهنگار و مدرس زبان و ادبیات فارسی به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده از راز جاودانگی حکیم توس گفته است.
در دنیای واقعی که کمتر، ولی در دنیای اسطوره و افسانه شخصیت های شناخته شده ای در ذهن بشر باقی مانده است که به نوعی نشان از این آرزو و رویای دیرین انسان دارند.
در فرهنگ و اسطوره ایرانی که در شاهنامه هم به این شخصیت اشاره ی واضحی دارد ،اسفندیار را داریم که طبق روایتهای جانبی در هنگام تولد، زردشت (پیامبر ایرانیان) بر سر او آبی مقدس میریزد و اورا رویینتن میکند. اما به سبب این که کودک در هنگام ریختن آب برسرش، چشمانش را میبندد این آب سحرآمیز و معجزهگر چشمان اسفندیار را در بر نمیگیرد و از همین نقطه آسیبپذیر میشود.
میدانیم که در روایت شاهنامه از اسفندیار، او هنگام نبرد با رستم از ناحیه چشم مورد اصابت قرار میگیرد و جان به جانآفرین تقدیم میکند. که باز میدانیم رستم از طریق سیمرغ به این راز آسیب پذیری پی برده است و تقدیر در این داستان گواهی به مرگ زود هنگام اسفندیار میدهد.
رویینتن دیگری در دنیای اسطورهها وجود دارد که متعلق به یونانیان است که او را آکیلیس یا آشیل مینامند. مادر آشیل برای این که او وارد دنیای جنگاوری نشود از کودکی اورا لباس دخترانه میپوشاند و اورا در رودخانه استوکس که حد فاصل بین سرزمین مردگان و و زندگان است شستوشو می دهد به امید این که این آب جادویی و مقدس فرزندش را در مقابل آسیبها در امان بدارد اما مچ پای آشیل که در هنگام شستوشو در دست مادر است به آب آغشته نمیشود و از همین نقطه آسیبپذیر میشود و باز میدانیم که آشیل این پهلوان رویینتن یونانی در حملهای که به سرزمین تروی دارد بعد از کشتن هکتور (ولیعهد تروی) به دست برادر هکتور یعنی شاهزاده پاریس با تیری که به مچ پای آشیل میزند کشته میشود.
رویینتن بعدی مربوط به افسانه ی لیبلونگنها و اصالتا آلمانی است و مربوط به قوم ژرمنها میشود زیگفرید در خون اژدها غلت میزند و با خون جادویی این موجود رویینتن میشود .اما باز برگی کوچک میان دو شانه و کتف این پهلوان را میپوشاند و مانع رسیدن خون اژدها به بدن پهلوان میشود و همین نقطه ضعف کافی است که زیگفرید در نبرد با دشمنان از همان نقطه مورد آسیب قرار گیرد و از بین برود.
اما چهارمین رویینتن اسطورهای جهان مربوط به استخوان درشتهای اسکاندیناوی است که شاهزادهای به نام ادربالدر دارند و مادر او از تمام موجودات و حربههای دنیا تعهد میگیرد که به ادربالدر آسیبی نزنند و به همین جهت هیچ سلاحی به او کارگر نیست.تنها یک گیاه به نام دبق چنین تعهدی نمیدهد و شیطان به وسیله همین گیاه سلاحی میسازد و به سمت ادربالدر پرتاب میکند و به همین صورت این اسطوره اروپایی هم از بین میرود.
در دنیای واقعی هم انسانهایی پیوسته به دنبال راز جاودانگی بودند که شاخصترین آنها شاید اسکندر باشد که دنبال رسیدن به آب حیات در تاریکی بود که به روایت تاریخ قبل رسیدن به سی سالگی از اسبش سکندری خورد و از اسب و اصل افتاد و از دنیا رفت.
مرور این چند شخصیت در روز بزرگداشت فردوسی بزرگ به این جهت بود که بگوییم این افراد همه یک مشخصه مشترک و اعجابانگیز دارند. همه این کارکترها با وجود این که دنبال جاودانگی بودند ولی همه اتفاقا در جوانی جهان را بدرود گفتند. انگار کاینات هم به نوعی عنادورزانه با جاودانخواهان جسمانی در جنگ است و انتقام سختی از آنها میگیرد.
اما مردان بزرگی چون فردوسی بزرگ راز جاودانگی را نوع دیگر درک کردند و به جهان آموختند . خلق آثار بزرگی چون شاهنامه که سبب اعتلای یک ملت و جاودانگی یک فرهنگ است از هر آب حیات و هر افسانه ای برای ماندگار شدن انسان، اهمیت و لیاقت بیشتری دارند. فردوسی بزرگ که به حق بزرگترین حماسهسرای تمام اعصار و فرهنگ هاست هچنان جاودانه و ماندگار بر تارک دنیا خواهد درخشید.
ما ایرانیان هرچند ناسزاوارانه بزرگان علمی و فرهنگی خود را ازیاد میبریم ولی فردوسی و شاهنامه در یک روال اعجابانگیز مارا به عنوان ایرانیان با فرهنگ و تمدن در خاطر و حافظهی جهانیان ماندگار خواهد کرد و به همین سبب باید سپاسگزار فردوسی باشیم که زبان و فرهنگ ونام ایرانی تا ابد و در تمام تاریخ ها جاودانه کرده است.
نظر شما