نوشتن داستان برای یک مفهوم از پیش تعیینشده مثل حدیثی که در انتهای کتاب است چه تفاوتی با نوشتن برای یک سوژه آزاد دارد؟
هدف نوشتن چنین داستانهایی، ملموس کردن مفهوم موردنظر برای درک بهتر کودک از طریق موقعیت ایجادشده در داستان و کنش و واکنش شخصیتهای آن است. بنابراین مهمترین تفاوتش این است که مضمون این داستانها باید با مفهوم تعیینشده بیشترین تطبیق را داشته باشد.
ایده اژدها کوچولو چطور در ذهنتان درست شد؟
این داستان را میبایست براساس حدیثی از امام رضا (ع) راجع به «نداشتن کینه در دل نسبت به مؤمن» مینوشتم. درباره این که چه موقعیتی را برای شکل دادن داستان انتخاب کنم و کدام شخصیت برای این موقعیت مناسبتر است خیلی فکر کردم. انتخاب اژدها به خاطر قابلیت بیرون دادن آتش بود و ارتباطی که میشود بین آن و بروز عصبانیت ایجاد کرد؛ اما این تغییر را ایجاد کردم که اژدهای کوچولوی داستان من، به جای آتش از دهان، دود از گوشهایش بیرون میدهد.
این داستان بهواسطه حضور حیوانات و ارتباط آنها با بچهها، برای این گروه سنی جذابتر خواهد بود. آیا به این دلیل درونمایه داستان را به حیوانات گره زدید؟
علاوهبر علاقه بچهها، دلیل اصلی انتخاب حیوانات به عنوان شخصیتهای داستانهایم این است که دست من خیلی بازتر میشود برای ایجاد اتفاقات، ماجراها و کنشهای گوناگون توسط این شخصیتها. در ضمن انتخاب فضایی فانتزی و غیرواقعگرا برای بعضی موضوعات اخلاقی و دینی باعث دلنشینتر شدن داستان میشود.
سرنوشت رابطه دوستانه اژدها کوچولو با گنجشک به دست بچهها سپرده شد. حرکت معلم کلاس را در انتخاب این ترفند چقدر خلاقانه و تربیتی میدانید؟
ارائه یک داستان ناتمام برای تشویق کودکان به نوشتن روش متداولی است و به این خاطر، خود این ترفند دیگر خلاقانه نیست؛ اما میتواند در پرورش و تقویت خلاقیت این کودکان خیلی مؤثر باشد. نقش تربیتی چنین روشی هم این است که کودک خودش را جای شخصیت داستان بگذارد تا بتواند هم همذاتپنداری را تمرین کند، هم فکر کردن به راهحلهای مختلف یک مشکل را.
کودکان هم مانند اژدها کوچولو در دنیای کودکی -همانطور که برای همه ما اتفاق افتاده است- بارها دچار این چالش میشوند که از دوستی دلخور میشوند و نمیدانند دقیقا چه واکنشی داشته باشند؛ قهر، تنبیه یا انتخابی دیگر. داستان «من و اژدها کوچولو» به خوبی انتخاب بهتر را به بچهها یاد میدهد و میتواند ابزار کمکی باشد برای خانوادهها، معلمها و مربیها در پرورش این تفکر در ذهن کودکان. نظر شما در اینباره چیست؟
آنچه خواستم در خلال داستان نشان دهم این بود که نگهداشتن کینه در دل یا برطرف کردن آن، دست خودمان است و یک امر اختیاری است؛ اما اگر به اختیاری بودن این مسئله پی نبریم، تصور میکنیم که چارهای جز تحمل کینه در دلمان نداریم و برای برطرف کردن آن تلاشی نمیکنیم. البته بچهها، به خاطر فطرت خدادادیای که هنوز در آنها پررنگ است، معمولا کینهای نیستند و زود میبخشند و آشتی میکنند؛ اما برای اینکه در عین بزرگشدنشان، بتوانند این خصلت را در خود حفظ کنند، باید درباره این توانایی هوشیار و آگاه شوند.
یکی از کسانی که در پرورش این تفکر به پسر داستان کمک میکند پدربزرگ اوست. آیا حضور پدربزرگ در این قصه، یادآوری همان نکته است که بزرگترها بخصوص سالمندان میتوانند منبع ارزشمند تجربه و یادگیری باشند؟
بله دقیقا. از خصوصیات دیگر پدربزرگها و مادربزرگها هم صبوری و حوصله آنهاست و اینکه معمولا فراغت بیشتری نسبتبه والدین دارند؛ اما در عین حال باید توجه داشته باشیم که نقش پررنگ تربیتی و انتقال ارزشهای دینی پدربزرگها و مادربزرگها در داستانها باعث نشود که این نقش در ظاهر از پدر و مادر سلب شود.
به گمانم بستگی به موضوع یا مسئلهای دارد که صلح در مقابلش مطرح میشود. انتخاب صلح به جای انتقام، کینه یا قهر در صورتی میتواند رفتار معنوی محسوب شود که به معنی نادیده گرفتن زورگویی، بیعدالتی یا تسلیمشدن در مقابل ظلم نباشد؛ یعنی آن صلح را میتوان رفتار معنوی دانست که هوشمندانه و بهجا باشد.
ماه رمضان شروع شده است؛ ماهی که برای نیایش و از آن مهمتر فکر کردن است. پسر قصه شما نیز دوست دارد به چیزهای جدید فکر کند و حتی برای انتخاب راهحل درست پایان داستان اژدها کوچولو هم میخواست زود تصمیم نگیرد و دربارهاش بیشتر فکر کند. کتابهایی مانند این اثر که ارتباط مستقیمی با حالوهوای ماه رمضان ندارند ولی همسو با درونمایه این ماه بزرگ هستند، چقدر ظرفیت مطالعه دارند تا کودکان از این طریق یک رفتار انسانی و دینی را یاد بگیرند؟
داستان این قابلیت را دارد که در انتقال ارزشهای اخلاقی و تقویت تفکر تحلیلی، انتقادی و خلاق نقش پررنگی داشته باشد و چقدر خوب است که ماه رمضان فرصتی باشد برای مطالعه بیشتر و ایجاد فرصتهایی برای کتابخوانی خانوادگی.
همانطور که اشاره شد ماه رمضان ماهِ تفکر است و یادگیری. درنتیجه این روند، ما میتوانیم به شناخت بهتری از خود برسیم. این مسئله در راستای همان شناختی است که پسر قصه و اژدها کوچولو با خاموش کردن دود درونش در پایان کتاب به آن رسیدند. آیا این ارتباط از نظر شما هم میتواند درست باشد؟
بله دقیقا. یکی از اهداف روزهداری جهاد با نفس و تلاش در مهار کردن غرایز و تمایلات و کسب خودآگاهی است؛ یعنی به برکت این که برای رضای خدا، از سادهترین امر یعنی خوردن در هنگام گرسنگی و اقدام سریع به رفع آن خودداری کنیم، روزهداری ما را به این سمت سوق دهد که در امور درونی هم آگاهی و تسلطی به دست بیاوریم.
شما خودتان تصویرگر هم هستید؛ اما این کتابتان با تصویرگری سحر پریرخ منتشر شده است. تصاویر کتاب را چقدر دوست داشتید و چقدر آن را مکمل متنتان دیدید؟
سبک کار خانم پریرخ را خیلی دوست دارم و خودم ایشان را برای این کار انتخاب کردم. تصویرگری این کتاب و بهخصوص شخصیت اژدها کوچولو هم به نظرم خیلی دلنشین شده است. فقط چهره پسربچههای داستان را خیلی نپسندیدم که این امر طبیعی است و به هر حال اختلاف سلیقه جزئی در همکاری بین تصویرگر و نویسنده پیش میآید. کار خیلی خوب و خلاقی که خانم پریرخ انجام دادند، با توجه به اینکه از روش «داستان در داستان» در این کتاب استفاده کردم، ایجاد ارتباط تصویری بین داستان اصلی و داستان فرعی بود و حضور بصری اژدها کوچولو در زندگی عادی پسرک داستان اصلی.
به بهانه ماه رمضان به دخترها و پسرهایی که روزه میگیرند چه کتابی جهت مطالعه و درک بهتر این ماه پیشنهاد میکنید؟
به این بچههای عزیز و صبور و بهخصوص روزهاولیها صمیمانه تبریک میگویم و آرزوی یک ماه رمضان دلنشین و پر خیر و برکت برایشان دارم. مطالعه کتاب «رمضان» نوشته بابک صابری از «انتشارات کودکان» را پیشنهاد میکنم؛ چون مفهوم «روزه» را از زاویهدید متفاوتی به بچهها معرفی و نوعی آشنازدایی را ایجاد میکند و از این جهت به نظرم کتابی جالب و خواندنی است.
نظر شما